ح
ح
س 2 - آيا مس قبر شريف پيامبر( ص ) و تبرّك به آن و برداشتن از تربت شريف مشروع است ؟ و آيا در منابع معتبر اهل سنّت نقل شده است كه كسى از صحابه و تابعين دست به چنين كارى زده&rlmاست؟
&rlm ج - 1 - آرى ، فاطمه زهرا ( س ) از تربت قبر پيامبر ( ص ) برداشت و بر چشمانش گذاشت و چند بيت شعر سرود . ارشاد السارى ، ج&rlm3 ، ص&rlm352.
&rlm 2 - ابو ايوب انصارى صورت خود را روى قبر شريف پيامبر ( ص ) گذاشت . مستدرك حاكم ، ج 4 ، ص 560 - وفاء الوفا ، ج&rlm4 ، ص&rlm1404.
&rlm 3 - بلال حبشى خود را روى قبر شريف پيامبر ( ص ) انداخت و بدن خود را به قبر مى&rlmساييد ؛ «فَجَعَلَ يَبْكي عِندَهُ وَ يُمَرِّغُ عَلَيهِ» . سير اعلام النبلاء ، ج 1 ، ص&rlm358 ؛ اسدالغابه ، ج&rlm1 ، ص&rlm208.
&rlm 4 - عبداللّه بن عمر دست خود را روى قبر شريف مى&rlmگذاشت . شرح الشفاء ، ج&rlm2 ، ص&rlm199.
&rlm 5 - ابن منكدر - تابعى - صورت خود را روى قبر پيامبر ( ص ) مى&rlmگذاشت و مى&rlmگفت: هر زمان مشكل و يا فراموشى و لكنت زبان برايم پيش مى&rlmآيد ، از قبر پيامبر ( ص ) شفاء و يارى مى&rlmطلبم . سير اعلام النبلاء ، ج&rlm3 ، ص&rlm213.
س 2 - آيا مس قبر شريف پيامبر( ص ) و تبرّك به آن و برداشتن از تربت شريف مشروع است ؟ و آيا در منابع معتبر اهل سنّت نقل شده است كه كسى از صحابه و تابعين دست به چنين كارى زده&rlmاست؟
&rlm ج - 1 - آرى ، فاطمه زهرا ( س ) از تربت قبر پيامبر ( ص ) برداشت و بر چشمانش گذاشت و چند بيت شعر سرود . ارشاد السارى ، ج&rlm3 ، ص&rlm352.
&rlm 2 - ابو ايوب انصارى صورت خود را روى قبر شريف پيامبر ( ص ) گذاشت . مستدرك حاكم ، ج 4 ، ص 560 - وفاء الوفا ، ج&rlm4 ، ص&rlm1404.
&rlm 3 - بلال حبشى خود را روى قبر شريف پيامبر ( ص ) انداخت و بدن خود را به قبر مى&rlmساييد ؛ «فَجَعَلَ يَبْكي عِندَهُ وَ يُمَرِّغُ عَلَيهِ» . سير اعلام النبلاء ، ج 1 ، ص&rlm358 ؛ اسدالغابه ، ج&rlm1 ، ص&rlm208.
&rlm 4 - عبداللّه بن عمر دست خود را روى قبر شريف مى&rlmگذاشت . شرح الشفاء ، ج&rlm2 ، ص&rlm199.
&rlm 5 - ابن منكدر - تابعى - صورت خود را روى قبر پيامبر ( ص ) مى&rlmگذاشت و مى&rlmگفت: هر زمان مشكل و يا فراموشى و لكنت زبان برايم پيش مى&rlmآيد ، از قبر پيامبر ( ص ) شفاء و يارى مى&rlmطلبم . سير اعلام النبلاء ، ج&rlm3 ، ص&rlm213.
ح
vv
روايت: « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي» با سند معتبر + تصوير
يكي ديگر از رواياتي كه عظمت و جايگاه ويژه حضرت زهرا سلام الله عليها را در نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله ، بيان ميكند، روايت «بضعة مني» است.
اين روايت با سند معتبر در كتاب «المستدرك» حاكم نيشابوري با سند ذيل نقل شده است:
(4747)- [345] أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقَطِيعِيُّ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ، حَدَّثَنِي أَبِي، ثنا أَبُو سَعِيدٍ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَتْنَا أُمُّ بَكْرِ بِنْتُ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ، عَنِ الْمِسْوَرِ، أَنَّهُ بَعَثَ إِلَيْهِ حَسَنَ بْنَ حَسَنٍ يَخْطُبُ ابْنَتَهُ، فَقَالَ لَهُ: قُلْ لَهُ فَلْيَقْانِي فِي الْعَتَمَةِ، قَالَ: فَلَقِيَهُ، فَحَمِدَ اللَّهَ الْمِسْوَرُ وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَا بَعْدُ، وَايْمُ اللَّهِ مَا مِنْ نَسَبٍ وَلا سَبَبٍ وَلا صِهْرٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَسَبِكُمْ وَسَبَبِكُمْ وَصِهْرِكُمْ، وَلَكِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يَقْبِضُنِي مَا يَقْبِضُهَا، وَيَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطَهَا، وَإِنَّ الأَنْسَابَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَنْقَطِعُ غَيْرَ نَسَبِي وَسَبَبِي وَصِهْرِي "، وَعِنْدَكَ ابْنَتُهَا وَلَوْ زَوَّجْتُكَ لَقَبَضَهَا ذَلِكَ، فَانْطَلَقَ عَاذِرًا لَهُ.
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.
مسور بن مخزمه ميگويد:
حسن بن حسن از دختر مسور خواستگاري كرد. مسور گفت: وقتي هوا تاريك شد به ملاقات من بيا. حسن ميگويد: او را ملاقات كردم، مسور پس از حمد و ثناي خدا گفت: سوگند به خدا هيچ سبب و نسب و خويشاوندي نزد من محبوب تر از نسب و سبب و خويشاوندي با شما نيست؛ اما رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: فاطمه پاره تن من است، ناراحت ميكند آنچه كه او را ناراحت كند و خوشحال ميكند آنچه كه او را خوشحال كند. و همانا نسب ها در روز قيامت قطع ميشود جز نسب و سبب و خويشاوندي من.
آنگاه مسور گفت: دختر رسول خدا در نزد تو است، اگر دخترم را به ازدواج تو در بياورم، حضرت زهرا از آن ناراحت ميشود؛ پس با اين نيرنگ مسور از نزد حسن بن حسن رفت.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص172، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990
ح
v
21- قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله): (فاطِمَة خُلِقَتْ حورِيَّةٌ فِيْ صورة إنسيّة) .
( فاطمه يك حوريّه خلق شد به صورت إنسيّه ) .
مناقب الإمام علي لابن المغازلي ص 296.
امام علي ع
اسزا به علی ، ناسزا به رسول خدا
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ لِی أَیُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیکُمْ قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ أَوْ سُبْحَانَ اللَّهِ أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ مَنْ سَبَّ عَلِیًّا فَقَدْ سَبَّنِی .
عبد الله جدلی می گوید : بر ام سلمه وارد شدم ، به من فرمود : آیا کسی در میان شما هست که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را سبّ کند ؟ گفتم : پناه بر خدا ... فرمود : از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود : هر کس علی (علیه السلام) را سب کند ، به درستی که مرا سبّ کرده است .
مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 6 ، ص 323 و خصائص أمیر المؤمنین (ع) ، النسائی ، ص 99 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 42 ، ص 266 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 3 ، ص 634 و البدایة والنهایة ، ابن کثیر ، ج 7 ، ص 391 و المناقب ، الموفق الخوارزمی ، ص 149 و جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) ، ابن الدمشقی ، ج 1 ، ص 66
حاکم نیشابوری بعد از حدیث میگوید:
هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه .
المستدرک ، الحاکم النیسابوری ، ج 3 ، ص 121.
سند این حدیث صحیح است ؛ ولی بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند .
و هیثمی نیز میگوید :
رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر أبى عبد الله الجدلی وهو ثقة .
مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 9 ، ص 130 .
احمد آن را نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از أبی عبد الله الجدلی که او مورد اعتماد است .
امام علي ع
حکم سبّ امیر المؤمنین از دیدگاه رسول خداص
حکم سبّ علی امیر المؤمنین از دیدگاه رسول خداص
قبل از ورود به بحث باید این مطلب روشن شود که نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در باره کسی که امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام را دشمن بدارد و یا به حضرت ناسزا بگوید چیست ؟ به چند روایت به صورت مختصراشاره می کنیم :
دشمنی با علی ، نشانه نفاق :
مسلم نیشابوری و بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت نوشتهاند :
عَنْ عَدِیِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرٍّ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ : وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیَّ أَنْ لَا یُحِبَّنِی إِلَّا مُؤْمِنٌ وَلَا یُبْغِضَنِی إِلَّا مُنَافِقٌ .
علی فرمود: قسم به خدایی که دانه را شکافت و مردمان را آفرید ، این سخن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است که فرمود : مرا جز مؤمن دوست نمىدارد ، و به غیر از منافق ، دیگرى با من دشمنى نمىورزد .
صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج 1 ، ص 60 – 61 و فضائل الصحابة ، النسائی ، ص 17 و الدیباج على مسلم ، جلال الدین السیوطی ، ج 1 ، ص 93 و المصنف ، ابن أبی شیبة الکوفی ، ج 7 ، ص 494 و کتاب السنة ، عمرو بن أبی عاصم ، ص 584 و السنن الکبرى ، النسائی ، ج 5 ، ص 47 و ج 5 ، ص 137 و صحیح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 367 – 368 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 12 ، ص 509 و فتح الباری ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 58 و تحفة الأحوذی ، المبارکفوری ، ج 10 ، ص 151و ...
قرطبی و بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت نوشتهاند :
روی عن جماعة من الصحابة [أبی سعید الخدری ، جابر بن عبد الله ، عبد الله بن مسعود و...] أنهم قالوا : ما کنا نعرف المنافقین على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا ببغضهم لعلی علیه السلام .
از جمعی از صحابه ؛ از جمله أبو سعید خدری ، جابر بن عبد الله ، عبد الله بن مسعود و ... نقل شده است که گفتند : ما در زمان رسول خدا منافقین نمی شناختیم مگر به دشمنی با علی علیه السلام .
تفسیر القرطبی ، القرطبی ، ج 1 ، ص 267 و الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج 6 ، ص 66 – 67 و نظم درر السمطین ، الزرندی الحنفی ، ص 102 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 42 ، ص 284 – 285 و ج 42 ، ص 285 و ج 42 ، ص 286 و مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) ، أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی ، ص 321 و … .
ر
امام علي ع
رررررردر منابع متعدد اهل سنت چنین آمده که: عایشه می گفت: به خدا قسم همچون زنى که از هووى خویش نفرت دارد، از على نفرت داشتم.«واللّه ما کان بینی و بین علیّ فی القدیم إلاّ ما یکون بین المرأة و أحمائها».طبرى، تاریخ الأمم و الملوک: ج 3، ص 60 ـ 61، حوادث سال 36و ابن کثیر، البدایة و النهایة: ج 7، ص 257، حوادث سال 36 و ابن اثیر جزرى، الکامل فی التاریخ: ج 2، ص 348، حوادث سال 36(عکس کتاب ها)مگر رسول الله ص نفرموده است: علی ع را جز مومن دوست ندارد و جز منافق با او دشمنی و بغض ندارد؟قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلی الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ.علی علیه السلام می فرماید : قسم به خدایی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید این عهدی است که پیامبر با من فرمود : دوست نمی دارد تو را جز مومن و دشمن نمی دارد تو را جز منافق .(صحیح مسلم ، ج 1 ص 86 رقم .78
امام علي ع
رررصحیح بخاری جلد 8، صفحه 127، حدیث 7223،نقل کرده است که پیامبر اکرم فرمود:یکون إثنا عشر أمیرا ... کلهم من قریش.خلفاء بعد از من، 12 نفر هستند و همهشان از قریش هستند. و در صحیح مسلم، جلد 6، صفحه 3، حدیث 4598 هم همین حدیث آمده است.خب ما شیعیان که پیرو سنت نیستیم،شما که اهل سنت! هستید،به ما بگویید،منظور رسول خدا ص از این12 نفر چه کسانی هسند؟ عزيزان اهل سننت جواب دهند
امام علي ع
رر-در کتاب صحیح بخاری(صحیح ترین کتاب بعد از قرآن در نزد اهل سنت) روایت جالبی هست که نشان می دهد خداوند،بند تمبان دارد.امیدوارم بدون تعصب مطالعه بفرمایید
4830 - حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی مُزَرِّدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهُ قَامَتْ الرَّحِمُ فَأَخَذَتْ بِحَقْوِ الرَّحْمَنِ فَقَالَ لَهُ مَهْ قَالَتْ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنْ الْقَطِیعَةِ قَالَ أَلَا تَرْضَیْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَکِ وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَکِ قَالَتْ بَلَى یَا رَبِّ قَالَ فَذَاکِ... از پیامبر روایت شده: وقتی خدا همه خلق را آفرید . رحم بلند شد و ایستاد و محکم بند تمبان خدا گرفت! و خدا به او گفت: که چرا بند تمبان مرا گرفتی!؟ رحم گفت: من از قطع رحم به تو پناه میبرم.خدا به او میگوید: آیا راضی نیستی که هرکه قطع رحم کند من با او قطع میکنم ؟ رحم گفت: راضی شدم و بند تمبان خدا را رها کرد.صحیح بخاری ج3ص292 مکتبه سلفیه کتاب التفسیر سوره محمدص آیه (( وتقطعوا ارحامکم)) عکس کتاب و مطلب کامل تر مطمئنید این توحید،همان توحید محمد رسول الله ص هست؟-در کتاب صحیح بخاری(صحیح ترین کتاب بعد از قرآن در نزد اهل سنت) روایت جالبی هست که نشان می دهد خداوند،بند تمبان دارد.امیدوارم بدون تعصب مطالعه بفرمایید
4830 - حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی مُزَرِّدٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ خَلَقَ اللَّهُ الْخَلْقَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهُ قَامَتْ الرَّحِمُ فَأَخَذَتْ بِحَقْوِ الرَّحْمَنِ فَقَالَ لَهُ مَهْ قَالَتْ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنْ الْقَطِیعَةِ قَالَ أَلَا تَرْضَیْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَکِ وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَکِ قَالَتْ بَلَى یَا رَبِّ قَالَ فَذَاکِ... از پیامبر روایت شده: وقتی خدا همه خلق را آفرید . رحم بلند شد و ایستاد و محکم بند تمبان خدا گرفت! و خدا به او گفت: که چرا بند تمبان مرا گرفتی!؟ رحم گفت: من از قطع رحم به تو پناه میبرم.خدا به او میگوید: آیا راضی نیستی که هرکه قطع رحم کند من با او قطع میکنم ؟ رحم گفت: راضی شدم و بند تمبان خدا را رها کرد.صحیح بخاری ج3ص292 مکتبه سلفیه کتاب التفسیر سوره محمدص آیه (( وتقطعوا ارحامکم)) عکس کتاب و مطلب کامل تر مطمئنید این توحید،همان توحید محمد رسول الله ص هست؟ عزيزان اهل سننت جواب دهند
امام علي ع
اهل سنت در منابع متعدد خود،آورده اند که رسول خدا ص به امیرالمومنین علی ع،فرمود: علی بن ابیطالب،صدیق اکبر است و او فاروق این امت است!«هذا أوّل من آمن بی و أوّل من یصافحنی یوم القیامة و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الأمّة یفرق بین الحق و الباطل»«به درستی که علی اول کسی است که به من ایمان آورده و اول کسی است که روز قیامت با من مصافحه می کند. و این علی، صدیق و راستگوی بزرگ است و او فاروق این امت است که حق و باطل را جدا می کند.المعجم الکبیر، ج 6، ص269؛ مناقب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، ج 1، ص267؛ مجمع الزواید، ج 8، ص102؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص41(عکس کتاب ها) خب شما به چه دلیل به ابوبکر و عمر،صدیق و فاروق می گویید؟
امام علي ع
صحیح بخاری مسلم نقل کرده اند که:رسول خدا فرموده:موقع صلوات،بر من و ال من باید صلوات بفرستید «قیل یا رسول الله! اما السلام علیک فقد عرفناه، فکیف الصلاة علیک، قال(ص) قولوا: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد، کما صلّیت علی آل ابراهیم.صحابه به رسول خدا گفتند:ما بلدیم که به شما سلام کنیم،به ما بگویید چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟فرمود:بگویید اللهم صل علی محمد و علی ال محمد../صحیح البخاری ج 3، ص280، کتاب التفسیر، باب10، حدیث 4797 و ج4، ص164، کتاب الدعوات حدیث 6358 و ...خب شما بفرمایید بگویید:چرا علمای شما در صلوات فرستادن می گویند: صل الله علیه و سلم؟! چرا ننگشان می آید بر آل محمد صلوات بفرستند؟ بالاخره شما پیرو سنت کی هستید؟
امام علي ع
ررمحبّت به علي(ع)
يقيناً اطاعت و پيروي بدون محبت و عشق يا ممکن نيست و يا بسيار سخت و طاقت فرساست.
آنچه اطاعت و پيروي صددرصد از يک امام و پيشوا را شيرين و سهل و راحت ميسازد محبّت به آن رهبر است. علي(ع) از رهبراني است که در طول تاريخ محبوب بوده است، درباره محبّت به آن حضرت آن قدر روايات فراواني وجود دارد که يک کتاب قطور خواهد شد، آنچه به عنوان حسن ختام بيان ميشود برخي روايات است از منابع اهل سنّت:
1- پيامبراکرم(ص) فرمود: «عنوان صحيفة المؤمن حبّ عليّ بن ابيطالب(ع)؛ سرلوحه و تيتر نامه کردار مؤمنين دوستي علي بن ابي طالب است. هر کس دوست ميدارد زندگيش همانند من(خداپسندانه) باشد و مردنش همانند من و جايگاهش در بهشتي باشد که پروردگارم درختان آن را کاشته بايد «دوستدار علي» باشد و دوستان علي را نيز دوست بدارند، و به پيشوايان پس از من (از فرزندان علي) اقتدا نمايند زيرا آنان عترت و ذريه و فرزندان من هستند و از گِل من به وجود آمدهاند، و از طرف خدا رزق و علم داده شدهاند، واي بر تکذيب کنندگان فضل آنها از امّت من، آناني که صِله من با آنها را قطع ميکنند، و خداوند شفاعتم را به آنها نرساند.»(35)
2- جابر از پيامبر اکرم(ص) نقل کرده است که پيامبر فرمود: «جبرئيل از طرف خداي عزيز و جليل ورقه سبزي از ياس را آورد که بر روي آن (با رنگ) سفيد نوشته بود: «اني افترضت محبّة عليّ بن ابي طالب علي خلقي عامةً، فبلّغهم ذلک عنّي؛(36) براستي من محبت علي را بر همه مردم واجب کردم و اين را از طرف من (به همه) برسان.»(37)
3- ابوبرزه ميگويد: پيامبر اکرم در حالي که ما نشسته بوديم فرمود: روز قيامت از چهار چيز پرسش ميشود قبل از آن که کسي قدم از قدم بر دارد: 1- از عُمر که کجا فاني نموده 2- از بدنش که کجا کهنه کرده 3- و از مالش که از کجا آمده و کجا مصرف شده است 4- و عن حبّنا اهل البيت؛ و از دوستي ما اهل بيت پرسش ميشود. فقال له عُمَرُ: فما آية حبّکم من بعدکم؟ قال: فوضع يده علي رأس عليّ - و هو الي جانبه - و قال ان حبّي من بعدي حبّ هذا؛ پس عمر به حضرت عرض کرد: نشانه محبّت به شما بعد از شما چيست؟ راوي ميگويد: پيامبر دست خود را بر سر علي - در حالي که در کنارش نشسته بود - قرار داد و فرمود: براستي محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به اين (علي) است.»(38)
4- مناقب با اسنادش از پيامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «يا علي! هرگاه بندهاي خداي عزيز و جليل را بندگي کند همانند آن مقداري که نوح در ميان قومش ماند(بيش از هزار سال) و برايش به اندازه کوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدري طولاني شود تا هزار مرتبه با پاي پياده به حج مشرّف شود سپس در ميان (کوه) صفا و مروه مظلومانه شهيد گردد، ولي محبّت و ولايت تو را نداشته باشد، اي علي! بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.»(39)
و راستي با اين نمونهها و صدها امثال آن درباره محبّت علي(ع) باز کسي ميتواند دشمن علي باشد جز کساني که پيامبر اکرم(ص) آنها را اين گونه معرّفي نمود: «فانّه لايبغضک من العرب الّادعي ولامن الانصار الّا يهودي و لا من ساير النّاس الّا شقي؛(اي علي!) براستي تو را دشمن نميدارد از عرب مگر کسي که زنازاده باشد و نه از انصار مگر کسي که يهودي باشد، ونه از ساير مردم مگر کسي که شقي باشد.»
امام علي ع
ر
محبت و علاقه پيامبر(ص) به علي(ع)
هر کس جامع کمالات باشد محبوب دلها نيز هست، پيامبر اکرم(ص) که خود محبوب عالميان و خوبان و پاکان است، عاشق شيداي علي است، چرا که به تصريح آيه مباهله، علي جان پيامبر است «انفسنا» و جان هر کس شيرين و دوست داشتني است.
به همين جهت بارها پيامبر اکرم(ص) ميفرمود: «من احبّ عليّاً فقد احبّني...؛(9) هر کس علي را دوست بدارد به من محبّت ورزيده است.» و فرمود: «محبّک محبّي و مبغضک مبغضي؛(10) دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.»
شخصي از پيامبر اکرم(ص) پرسيد: «يا رسول اللّه انّک تحبّ عليّاً؟ قال: او ماعلمت انّ عليّاً منّي و انا منه؛(11) اي رسول خدا علي(ع) را دوست ميداري؟ فرمود: مگر نميداني که علي از من و من از اويم.»
آيا کسي جان شيرين و پاره تنش را دوست نميدارد؟
مناقب با اسنادش از رسول خدا نقل ميکند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ امرني بحبّ اربعةٌ من اصحابي و اخبرني انّه يحبّهم. قلنا: يا رسول اللّه من هم؟ فلکنّا يحبّ ان يکون منهم، فقال: الا انّ عليّاً منهم ثم سکت، ثمّ قال: الا انّ عليّاً منهم ثمّ سکت؛(12) براستي خداي عزيز و جليل مرا امر کرده است به دوستي چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند(نيز) آنها را دوست ميدارد، گفتم: اي رسول خدا آنها کيستند؟ پس هر يکي از ماها دوست داريم جزو آنان باشيم. پس فرمود: آگاه باشيد علي از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستي علي از آنهاست و سکوت کرد.»
عايشه ميگويد: هنگامي که رسول خدا(ص) به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا اليّ حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد، من به سراغ ابي بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتي ابابکر بر پيغمبر داخل شد حضرت نظري به سوي او افکند سپس از او روي گردانيد و (براي مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا اليّ حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پيغمبر همان گونه که از ابيبکر روي گردانيد از عمر نيز روي گرداند. عايشه گويد: من گفتم واي بر شما پيغمبر علي بن ابي طالب(ع) را ميخواند، سوگند به پروردگار جز علي را نميخواهد. پس رفتند سراغ علي (ع)، وقتي که پيغمبر علي را ديد، او را محکم به سينه چسبانيد آنگاه در گوش آن حضرت هزار حديث بيان فرمود که هر حديثي راهگشاي هزار حديث بود.»(13)
از ابن عباس نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «عليّ منّي مثل رأسي من بدني؛(14) علي نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن.»
صد البته که محبّتهاي پيامبر اکرم(ص) به علي صرف محبّت عاطفي نيست بلکه بر اساس لياقتها و کمالاتي است که مولا علي(ع) دارا ميباشد که به نمونههايي از کمالات و فضائل آن حضرت، از زبان خود پيامبر اکرم(ص) اشاره ميشود.
علم علي(ع)
علم و دانش علي اکتسابي نيست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دورههايي همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لدني» است و و ريشه در علم الهي و آسماني دارد، به اين جهت علم او برهمه انسانهاي معمولي و غير مرتبط با وحي آسماني برتري و امتياز دارد، و به همين جهت است که حتي در منابع اهل سنّت نيز از او به عنوان «اعلم النّاس» ياد شده است که به نمونههايي اشاره ميشود:
1- پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اعلم امّتي من بعدي عليّ بن ابي طالب عليه السّلام؛(15) داناترين امّت من بعد از من علي بن ابيطالب(ع) است.»
2- عبداللّه بن مسعود ميگويد، پيامبر اکرم(ص) فرمود: «قُسّمت الحکمة علي عشرة اجزاءٍ فاعطي عليّ تسعة و النّاس جزءً واحداً؛(16) حکمت (و دانش) به ده جزء تقسيم شده است و به علي نه قسمت آن و به (مابقي مردم) يکدهم داده شده است.»
تمامي علوم بشري و پيشرفتهاي آن جزء همان يکدهم است، و علم علي(ع) نه برابر دانش تمامي بشريت است. و راز آن هم اين است که ريشه در مهبط وحي الهي يعني پيغمبر اکرم(ص) دارد، که خود فرمود: «انا مدينة العلم و عليٌ بابها، فمن ارادالعلم فيأت الباب؛(17)من شهر علم (الهي و وحياني) هستم و علي دَرِ آن است پس هر کس اراده دانش دارد بايد از درب (شهر) وارد شود».
3- عايشه درباره علي(ع) ميگويد: «هو اعلم النّاس بالسّنة؛(18) او داناترين مردم نسبت به سنّت (پيامبر اکرم(ص)) ميباشد.» اي کاش خود عائشه به اين حديث عمل ميکرد، و به توصيههاي اميرمؤمنان(ع) توجّه ميکرد و جنگ جمل را به وجود نميآورد.»
4- پيامبر اکرم(ص) بعد از تزويج فاطمه به علي(ع) به دختر خود فرمود: «زوّجتک خير اهلي، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سلماً؛(19) تو را به تزويج بهترين بستگانم و اهلم درآوردم، که از نظر دانش داناترين، و از نظر حلم و بردباري برترين، و از نظر اسلام اوّلين ميباشد.»
امام علي ع
رمام على (ع) مى فرمايد، جمعى در حضور رسول خدا (ص) بودند و من هم بودم پيامبر (ص) به ما رو كرد و فرمود:
اخبرونى اى شيى ء خير للنساء :
به من خبر دهيد بهترين چيز براى زنان چيست ؟
همه ما از پاسخ صحيح اين سؤال در مانده شديم ، سپس حاضران متفرق شدند، من به خانه آمدم و جريان سؤال پيامبر (ص) و عجز ما از جواب به آن سؤ ال را براى حضرت زهرا (س) تعريف كردم .
فاطمه (س) فرمود: ولى من پاسخ سؤال را مى دانم ،
خير للنساء ان لايرين الرجال و لا يراهن الرجال :
بهترين چيز براى زنان آن است كه مردان نامحرم را نبينند و مردن نامحرم نيز آنها را نبينند.
در بعضى از عبارات آمده : ان لاترى رجلا و لايراها رجل
به حضور رسول خدا (ص ) رفتم و عرض كردم پاسخ آن پرسش كه از ما كردى اين است: بهترين چيز براى زن آن است كه نه مرد نامحرم او را بنگرد و نه او مرد نامحرم را بنگرد.
فرمود:تو كه نزد من بودى ، پاسخ اين سؤ ال را ندادى ، اكنون بگو بدانم ، چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت؟
على (ع) گفت :فاطمه (س) اين جواب را داد
پيامبر (ص) از اين پاسخ ، خرسند شد و فرمود:
ان فاطمة بضعة منى :
همانا فاطمه (س) پاره تن من است (1)
پي نوشتها:
1- كشف الغمه ، ج 2، ص 23 و 24
امام علي ع
منافق و لا یبغضه مؤمن.
منافق على را دوست ندارد و مؤمن دشمن على نیست.
(سنن ترمذى جلد 5 باب 21 حدیث 3717 صفحه 594)
19- قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: لعلى و فاطمة و الحسن و الحسین انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمودند : با هر کس که با شما آشتى است آشتى هستم و با هر کس که با شما در جنگ است درجنگم.
(سنن ابن ماجه،جلد 1 حدیث 145 صفحه 52 باب 11)
20- از على علیهالسلام روایت شده که فرمود: من اولین کسى هستم که در پیشگاه خداى رحمان روز قیامت مىایستم.
قیس گفت: در مورد آنها (على و حمزه) این آیه نازل شد: هذان خصمان اختصموا فى ربهم.. .(حج 19) آنها کسانى هستند که روز بدر مبارزه کردند. (صحیح بخارى جزء 5 و 6 باب 123 کتاب المغازى حدیث 465 ص 165)
امام علي ع
ر
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان عزیز، ارادتمندان به اهل بیت(ع)، هرچند برای تحکیم و تثبیت اعتقاد به ولایت اهل بیت(ع) آنقدر روایت صحیح السند در کتب روایی شیعه وجود دارد که جای هیچ شک و ابهامی باقی نمی ماند مگر برای کسی که معاند است، اما جالب است که در کتب روایی معتبر اهل سنت نیز فضائل بسیاری برای اهل بیت(ع)، مخصوصا امام علی(ع) نقل شده است و عجیب است که با این همه فضائل، باز هم دیگران را بر امام علی(ع) ترجیح می دهند. دیگرانی که فضائل چندانی برای آن ها دیده نمی شود و این جز تعصب و کوردلی و گمراهی چیز دیگری نیست. در این نوشته فقط برای نمونه به یک قطره از دریای فضائل امام علی(ع) در روایات اهل سنت اشاره می شود. (شماره 10 و 12 را حتما بخوانید.)
1- محمد بن منصور توسی از امام احمد ابن حنبل نقل می کند:برای هیچ یک از صحابه رسول الله به اندازه علی فضیلت نقل نشده است(المستدرک علی الصحیحین ،حاکم حسکانی حنفی، ج 3 کتاب معرفه الصحابه)
2- قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:ما تریدون من على؟ ان علیا منى و انا منه و هو ولىّ کل مؤمن بعدى
پیامبر(ص) فرمود: از علی چه می خواهید؟علی از من است و من از علی هستم و او ولیّ هر مومنی است
(المستدرک علی الصحیحین جلد 3 صفحه 110)
3- ای علی هر کس از من جدا شود از خدا جدا شده و هر کس از تو جدا شود از من جدا شده است
(المستدرک علی الصحیحین جلد سوم صفحه 123)
4- هرکس علی را بیازارد بی گمان مرا آزرده است و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده است(الصواعق المحرقه ،ص 73)
5- هر کس از علی پیروی کند از خدا پیروی کرده است و هرکس او را نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است
(المستدرک جلد 3 صفحه 122)
6- ام سلمه گفت:پیامبر(ص) فرمود: نزدیکترین و وفادارترین مردم نسبت به من علی است(مستدرک حاکم ، 3/ 138)
7- ابن جناده گفت:رسول خدا(ص) فرمود تنها علی است که پیمان های مرا ادا می کند (الصواعق المحرقه صفحه 73)
8- ابی ثابت گفت از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود:علی با قرآن است و قرآن با علی است از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر که بر من وارد شوند(الصواعق المحرقه صفحه 74)
9- ابن جیش از پیامبر(ص) نقل کرد: بی تردید جز مؤمن، علی را دوست ندارد و به جز منافق علی را دشمن ندارد
(سنن ابن ماجه، ج1ص 42 و الصواعق المحرقه، ص 72)
10- عمر گفت علی سه ویژگی داشت که اگر من یکی از آنها را داشتم برایم از شتران سرخ موی دوست داشتنی تر است(در نزد عرب این تعبیر بالاترین کلامی است که می توان گفت)اولا ازدواج علی(ع) با فاطمه(س)، دوم سکونتش در مسجد که هر چه بر پیامبر(ص) روا بود بر او نیز روا بود و سوم پرچمداری روز خیبر، زیرا پیامبر(ص) گفت: در این جنگ پرچم را بدست کسی می دهم که خدا و جبرییل و من از او خشنود هستیم (مستدرک حاکم جلد 3 صفحه
امام علي ع
ح
امام علی
امام علی(ع) زودتر از تمام مردم عصر خود به خدا و رسولش(ص) ایمان آورد و نماز گزارد. بار خدایا من نخستین کسی هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است و هیچ کس بر من در امر نماز سبقت نگرفت، مگر رسول خدا(ص)، و نیز فرمودهاند: «من هفت سال پیش از آن که کسی با پیامبر نماز بخواند، با او نمازگزاردم.» (۱) در نماز علی(ع) سخنها رفته و کلامها گفته و کتابها نوشته شده است؛ «نمازی که در آن، چنان غرق در مناجات و خضوع و بندگی میشد که گوشش نمیشنید، چشمش نمیدید و زمین و آسمان و مافیها از خاطرش محو میشد! نمازی که در آن از خوف خدا بر خود میلرزید و رنگ از رخسار مبارکش میپرید. اصولاً معنای نماز را باید در نماز علی (ع) جست و معنای خوف را باید از چهره رنگ پریده او دریافت و خدا را باید از چشم او دید. نقل است که پس از شهادت امیرمومنان، حضرت علی(ع) ، یکی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «میخواهم علی(ع) را برایم توصیف کنی!» ضرار که حالتی غمبار بر وجودش مستولی شده بود لب به سخن گشود: «شبی علی(ع) را در محراب عبادتش دیدم که از خوف خدا چون مارگزیدگان به خود میپیچید و به سان غمزدگان میگریست و میگفت:«آه! آه! از آتش دوزخ…»، و کلام ضرار که بدین جا رسید، معاویه گریان شد!(۲ علی(ع) که اولین نمازگزار پس از پیامبر(ص) است و رکعت به رکعت نمازش و تکبیر به تکبیرش دیدنی و شنیدنی است، آخرین نمازش نیز شنیدنی است، هر چند که قلم از توصیف عاجز باشد و بیان از تعریف، وامانده: آن شب – شب نوزدهم ماه رمضان – مکرر از اتاق بیرون میآمد و به آسمان مینگریست؛ باز میگشت و با خود میگفت: «به خدا قسم این همان شبی است که مرا وعده شهادت در آن دادهاند.» پس موعد عزیمت که رسید، آهنگ رفتن کرد. ام کلثوم (س) که میزبان حضرتش بود و از این رفتار پدر، مضطرب و نگران، مانع از رفتن علی (ع) شد و از ایشان درخواست کرد تا شخص دیگری را به جای خود برای اقامه نماز به مسجد بفرستد، اما آن حضرت امتناع کرد و فرمود: «از قضای الهی نمیتوان گریخت.» پس گام در رکاب قضای الهی نهاد و به راه افتاد. در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیک و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی(ع) ، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلةالقدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی(ع) دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در کمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی (ع) از رفتن بود. علی (ع) از در که گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی (ع) کسی نبود که از شهادت بگذرد که سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته… کوچهها را یکی پس از دیگری جا میگذاشت تا این که به مسجد رسید. ابتدا چند رکعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود که علی (ع) بر ماذنه مسجد کوفه فریاد زد! … و علی (ع) برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد … خفتگان را بیدار کرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود ولی به روی شکم دراز کشیده و خود را به خواب زده بود و شمشیری در زیر جامهاش پنهان داشت، حضرت به او فرمود: «برخیز که وقت نماز است و این چنین (به روی شکم) نخواب که خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب که خواب مومنان است و یا به طرف چپ بخواب که خواب حکیمان است و یا به پشت بخواب که خواب پیامبران (ع) است… قصدی در خاطر داری که نزدیک است آسمانها از سنگینی آن فرو ریزند و اگر بخواهم میتوانم خبر دهم که در زیر جامهات چه پنهان کردهای… .» پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد. ابن ملجم مضطرب و نگران بود … علی (ع) به آرامی تکبیر گفت و به رکوع رفت… ابن ملجم که در کنار ستونی به کمین ایستاده بود، چون بید به خود میلرزید … علی (ع) سر از رکوع برداشت و به سجده رفت … قلب کثیف ابن ملجم به شدت میتپید … علی (ع) سر از سجده برداشت … ابن ملجم دوید … شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر کرد. باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد و فرق علی (ع) تا سجدهگاه شکافته شد و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (علیه السلام) برخاست: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الکعبه.» و جبرییل، عزادار و مویه کنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت: سوگند به خدا پایههای هدایت ویران شد و نشانههای تقوا از بین رفت و ریسمان محکم از هم گسست. پسر عموی پیامبر کشته شد، جانشین برگزیده کشته شد، علی مرتضی توسط نگون بختترین انسانها کشته شد.
p
س 6 - چه دليلى بر مشروعيت زيارت قبور داريم؟
&rlm&rlm ج - در پاسخ اين پرسش ، از كتاب و سنّت مى&rlmتوان بهره جست و فعل صحابه نيز بر آن بوده:
&rlm الف - قرآن كريم :{ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ...}. نساء : 64.
&rlm «اگر به خود ستم كردند ، سراغ تو مى&rlmآيند و استغفار مى&rlmكنند و تو اى محمد ، براى آنان طلب مغفرت كنى...».
&rlm اين آيه به زيارت پيامبر( ص ) در حيات و ممات تشويق مى&rlmكند؛ چنانكه سبكى مى&rlmگويد : علما از اين آيه عموميت؛ يعنى زمان حيات و وفات پيامبر( ص ) را استفاده كرده&rlmاند ، چون طبق روايات از پيامبر ( ص ) نقل شده : «حَياتي خَيرٌ لَكُمْ تحدثون و نحدث لكم و وفاتي خير لكم تعرض عليّ أعمالكم...» طرح التثريب ، ص&rlm297.
&rlm ب - سنت پيامبر اكرم( ص ):
&rlm روايات و احاديث بسيارى از رسول اللّه( ص ) در تشويق به زيارت قبر شريف خود ، پس از رحلتش ، نقل شده است : «مَنْ زَارَ قَبْرِي وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي» . السنن الكبرى ، ج&rlm5 ، ص&rlm24 5. &rlm
&rlm ج - فعل صحابه:
&rlm عبدالرزاق و بيهقى و ابن عبدالبر روايت كرده&rlmاند كه حضرت فاطمه زهرا(س) ، هر جمعه به زيارت قبر عموى خود حضرت حمزه مى&rlmرفت ودر آنجا نماز مى&rlmخواند و گريه مى&rlmكرد.
&rlm حاكم نيشابورى مى&rlmگويد : سند و راويان اين حديث تماماً ثقه هستند. مصنف عبدالرزاق 3: 572 - مستدرك حاكم ، ج 1 ،377 - السنن الكبرى 4 ، 131 - تمهيد شرح مو طا ، 3 ، 234 - و از خليفه ثانى و عبدللَّه&rlmبن عمر نيز نقل شده كه به هنگام بازگشت از سفر ، ابتداء قبر پيامبر ( ص ) را زيارت مى&rlmكردند شفاء السقام ، ص&rlm44 وفاء الوفاء 4 ،
p
س 6 - چه دليلى بر مشروعيت زيارت قبور داريم؟
&rlm&rlm ج - در پاسخ اين پرسش ، از كتاب و سنّت مى&rlmتوان بهره جست و فعل صحابه نيز بر آن بوده:
&rlm الف - قرآن كريم :{ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ...}. نساء : 64.
&rlm «اگر به خود ستم كردند ، سراغ تو مى&rlmآيند و استغفار مى&rlmكنند و تو اى محمد ، براى آنان طلب مغفرت كنى...».
&rlm اين آيه به زيارت پيامبر( ص ) در حيات و ممات تشويق مى&rlmكند؛ چنانكه سبكى مى&rlmگويد : علما از اين آيه عموميت؛ يعنى زمان حيات و وفات پيامبر( ص ) را استفاده كرده&rlmاند ، چون طبق روايات از پيامبر ( ص ) نقل شده : «حَياتي خَيرٌ لَكُمْ تحدثون و نحدث لكم و وفاتي خير لكم تعرض عليّ أعمالكم...» طرح التثريب ، ص&rlm297.
&rlm ب - سنت پيامبر اكرم( ص ):
&rlm روايات و احاديث بسيارى از رسول اللّه( ص ) در تشويق به زيارت قبر شريف خود ، پس از رحلتش ، نقل شده است : «مَنْ زَارَ قَبْرِي وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي» . السنن الكبرى ، ج&rlm5 ، ص&rlm24 5. &rlm
&rlm ج - فعل صحابه:
&rlm عبدالرزاق و بيهقى و ابن عبدالبر روايت كرده&rlmاند كه حضرت فاطمه زهرا(س) ، هر جمعه به زيارت قبر عموى خود حضرت حمزه مى&rlmرفت ودر آنجا نماز مى&rlmخواند و گريه مى&rlmكرد.
&rlm حاكم نيشابورى مى&rlmگويد : سند و راويان اين حديث تماماً ثقه هستند. مصنف عبدالرزاق 3: 572 - مستدرك حاكم ، ج 1 ،377 - السنن الكبرى 4 ، 131 - تمهيد شرح مو طا ، 3 ، 234 - و از خليفه ثانى و عبدللَّه&rlmبن عمر نيز نقل شده كه به هنگام بازگشت از سفر ، ابتداء قبر پيامبر ( ص ) را زيارت مى&rlmكردند شفاء السقام ، ص&rlm44 وفاء الوفاء 4 ،
p
س 5 - آيا استغاثه و طلب حاجت از غير خداوند جايز است؟
&rlm&rlm ج - اگر كسى بگويد: اى محمد ، حاجت مرا روا كن و منظورش شفاعت و وساطت و دعا براى تعجيل و انجام كار باشد هيچ اشكالى به نظر نمى&rlmرسد . آيات زيادى داريم كه ظاهرش صدور فعل از بنده خداست؛ { ...وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ...} . نساء : 5.
&rlm { وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...}. توبه : 74.
&rlm { وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...} . توبه : 59.
&rlm با اينكه بى نياز كننده ، تنها خداوند است ، ليكن در اين آيات ، خداوند - عزّوجلّ پيامبر ( ص ) و مؤمنين را نيز رازق و شريك در اغنا وبى&rlmنيازى دانسته است . علاوه اينكه ، صحابه به هنگام گرفتارى به قبر پيامبر ( ص ) متوسّل مى&rlmشدند.
&rlm عسقلانى مى&rlmگويد : در زمان خلافت عمر مردم گرفتار قحطى و خشكسالى شدند ، شخصى از اصحاب به قبر پيامبر ( ص ) متوسّل شد و گفت يا رسول اللّه «اِسْتَسْقِ لِأُمَّتِكَ فَاِنَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا ...» فتح البارى ، ج&rlm2 ، ص&rlm557. و شخصيت هايى چون ابن حِبّان و ابن خُزيمه و ابوعلى خلال ، شيخ الحنابله در زمان گرفتارى به قبور اهل بيت پيامبر ( ص ) متوسّل مى&rlmشدند:
&rlm الف - ابن حِبّان (متوفاى 350 ه' .) در كتاب خود «الثقات» مى&rlmگويد: بارها به زيارت قبر على بن موسى الرضا( ع ) رفتم و در مدتى كه در طوس بودم ، هر وقت مشكلى بر من عارض مى&rlmشد ، به زيارت قبر آن حضرت مى&rlmرفتم و از خداوند مى&rlmخواستم كه مشكلم را برطرف كند و الحمد للَّهِ مشكلم برطرف مى&rlmشد و اين معنا را مكرّر امتحان كردم و نتيجه گرفتم . كتاب الثقات ، ج 8 ، ص&rlm456.
&rlm ب - ابن خُزيمه؛ هموكه شيخ بخارى و مسلم و به اصطلاح شيخ الاسلام است ، شاگردى دارد به نام محمد بن مومل . وى مى&rlmگويد: به همراه استادم ابن خزيمه و جمعى از اساتيد به زيارت بارگاه قبر على بن موسى الرضا ( ع ) در طوس رفتيم ، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبركه تعظيم و تواضع كرد كه همگى در شگفت مانديم . تهذيب التهذيب ، ج&rlm7 ، ص&rlm339.
&rlm ج - ابو على خلال ، شيخ حنابله مى&rlmگويد: هرگاه به مشكلى برمى&rlmخورم قبر موسى&rlmبن جعفر ( ع ) را زيارت مى&rlmكنم و به ايشان متوسل مى&rlmشوم و خداوند نيز مشكل مرا آسان مى&rlmكند . تاريخ بغداد ، ج&rlm1 ، ص&rlm120.
&rlm د - محمد بن ادريس شافعى به قبر ابو حنيفه و احمدبن حنبل به قبر شافعى متوسل مى&rlmشدند . مناقب ابى حنيفه ، ج&rlm2 ، ص&rlm199.
&rlm ه' مسلمانان ، به قبر ابو ايوب انصارى متوسل مى&rlmشدند و براى طلب باران به قبر ايشان پناه مى&rlmبردند . مستدرك حاكم ، ج&rlm3 ، ص&rlm518.
&rlm و - ابن خلكان و ذهبى مى&rlmگويند: مردم براى طلب باران به قبر ابن فورك اصفهانى ( متوفاى 406 ه' ) متوسل مى شدند و فيات الاعيان ،ج 4 ص 272 - سير اعلام النبلاء ،ج 17 ،ص 215 ؛ راجع به بخارى و مردم سمرقند مطلبى نيز ذكر شده ، رجوع شود به طبقات الشافعيه ، 12 ، 469 - و طبقات الشافعيه ،ج 2 ص 234.
&rlm نكته مهم اين است كه بزرگان اهل سنت به صراحت مردم را تشويق به استغاثه و توسل كرده&rlmاند.
&rlm قسطلانى گويد: شايسته است كه زائر در كنار قبر پيامبر( ص ) زياد دعا و استغاثه كند و متوسل شود و طلب شفاعت بخواهد و بى تابى كند و سزاوار است كه خداوند شفاعت پيامبر ( ص ) را در حق او بپذيرد . المواهب اللدنيه ، ج&rlm3 ، ص&rlm417.
p
vس 4 - نمونه&rlmاى بياوريد كه اهل سنت به جنازه يا قبر بزرگانشان تبرك جسته باشند.
&rlm&rlm ج - دو مورد ذيل ، نمونه&rlmاى هستند از موارد بسيار كه از نظر شما مى&rlmگذرد:
&rlm * تبرك به قبر و خاك قبرِ سعد بن معاذ صحابى
&rlm ابن سعد و ذهبى مى&rlmگويند: شخصى مقدارى از خاك قبر سعد بن معاذ برداشت ، سپس نگاهى به آن كرد ، ناگهان آن را مشك يافت . طبقات الكبرى ، 3 ، 10 - سير اعلام النبلاء ، 1 ، 289.
&rlm ***
&rlm * تبرّك به خاك قبر عبداللّه حداّنى
&rlm ابونعيم اصفهانى و ابن حجر عسقلانى مى&rlmگويند : حدانى در سال 183 ه'. در روز هشتم ذى&rlmالحجه - يوم الترويه - كشته شد و مردم از خاك قبراو همانند مشك برمى&rlmداشتند و در لباس و پيراهن خود قرار مى&rlmدادند . حلية الاولياء ، ج 2 ، ص 258 - تهذيب التهذيب ج 5 ، ص 310.
&rlm البته راجع به قبر بخارى در سمرقند ، و ابن تيميه نيز مطالبى نقل شده است ، رجوع شود به طبقات الشافعية ج 2 ص 233 ، سير اعلام النبلاء ، ج 12 ، ص 467 - البداية و النهايه ، ج&rlm14 ، ص&rlm136.
ح
س 3 - آيا علماى مذاهب چهارگانه ، درباره تبرّك و يا مس منبر و قبر پيامبر ( ص ) و يا قبور صالحين ، نظر مثبت دارند؟ &rlm ج - آرى ، از احمد بن حنبل رييس مذهب حنابله ، و رملى شافعى و محب&rlmالدين طبرى و ابو الصيف يمانى - يكى از علماى بزرگ مكه و زرقانى مالكى و عزامى شافعى و ديگران نقل شده است ، كه تفصيل آن به اين شرح است: &rlm 1 - عبداللّه ، فرزند احمد بن حنبل مى&rlmگويد: از پدرم پرسيدم: مسّ منبر رسول&rlmاللّه و تبرّك با مس آن ، و بوسيدن و يا مس و متبرّك شدن به قبر شريف و يا بوسيدن آن به قصد ثواب ، چه حكمى دارد؟ پدرم گفت: هيچ اشكالى ندارد . الجامع فى العلل و معرفة الرجال ، ج&rlm2 ، ص&rlm32 ؛ وفاءالوفا ، ج&rlm4 ، ص&rlm1414. &rlm 2 - رملى شافعى مى&rlmگويد: تبرّك به قبر پيامبر ( ص ) و يا عالم و يا اوليا جايز است و بوسيدن و استلام آن ايرادى ندارد . كنز المطالب ، ص&rlm219. &rlm 3 - محب الدين طبرى شافعى گويد: بوسيدن قبر و دست گذاشتن روى آن جايز است و سيره و عمل علما و صالحان بر آن است . اسنى المطالب ، ج&rlm1 ، ص&rlm331. &rlm 4 - از نظر تاريخى ثابت شده است كه مردم از خاك پاك قبر پيامبر( ص ) و حضرت حمزه بلكه از كلّ مدينه به عنوان تبرك بر مى داشتند و رواياتى هم وارد شده كه تربت مدينه شفاى هر دردى است و امان از جذام و صداع. &rlm از جمله زركشى مى&rlmگويد : تربت قبر حمزه از منع برداشتن خاك حرمين ، استثنا شده است؛ زيرا اتفاق همگان بر جواز نقل آن براى معالجه صداع است . وفاء الوفا ، ج&rlm1 ، ص&rlm69. &rlm ابو سلمه از پيامبر ( ص ) نقل مى&rlmكند : «غُبارُ الْمَدِينَةِ يُطْفِي الْجذام». &rlm ابن اثير جزرى از پيامبر ( ص ) نقل كرده: &rlm «وَالَّذي نَفْسِي بِيَدِهِ إنَّ في غُبارِها شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءٍ». &rlm «سوگند به كسى كه جان من در دست اوست ، غبارِ خاك مدينه شفاى از هر دردى است .» &rlm سمهودى مى&rlmنويسد: روش صحابه و ديگران اين بود كه از خاك قبر پيامبر ( ص ) برمى&rlmداشتند وفاء الوفا ، ج&rlm1 ، ص&rlm544. &rlm