يا علي مدد

به وبلاگ من خوش امديد
با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ يا علي مدد خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

چرا به زیارت می رویم؟

چرا به زیارت می رویم؟

چرا به زیارت می رویم؟

شک نیست که «زیارت » در اسلام، بخصوص در فرهنگ شیعه، جایگاه والایی دارد. امامان و اولیائی خدا،تا حد بسیاری دعوت و تشویق به زیارت کرده اند.

 

شک نیست که «زیارت » در اسلام، بخصوص در فرهنگ شیعه، جایگاه والایی دارد. امامان و اولیائی خدا،تا حد بسیاری دعوت و تشویق به زیارت کرده اند. پاداش ها و ثواب های فراوانی برای «زایر»بیان شده است. «زیارت »،در ارزش و پاداش، همپای بسیاری از عبادات،بلکه برتر از حتی جهاد و شهادت به حساب آمده است.

«مزار»ها،در اسلام،از اعتبار خاصی برخوردار است. «مزور»ها،مورد تکریم فراوان قرار گرفته اند. «زیارتنامه »ها،یک دنیا تعلیمات و فرهنگ و آموزش و تربیت را شامل است. راستی...این همه دعوت و تشویق به زیارت،چرا؟

این همه پاداش و اجر و ثواب،برای هر قدم قدم زیارت،برای چه؟ چه تناسبی میان عمل زایر با آن پاداش های عظیم و خیره کننده و بهت آور؟ مگر نه اینکه «اجر»،در مقابل «عمل »است؟و مگر نه اینکه تناسبی باید بین «کار»و«مزد»باشد؟

اساسا چرا باید زیارت رفت؟ فایده زیارت برای زایر چیست؟ زیارتگاه ها چه نقش تربیتی و تهذیبی دارند و باید داشته باشند؟

زیارتنامه ها چه متن هایی است و چه آموزش هایی دارد؟ در زیارت،باید به «دل »پرداخت یا به «عقل »؟ زیارت،ریشه در منطق و برهان دارد،یا خاستگاه آن،وادی شور و شوق و جذبه و عرفان است؟

زیارت،در صدر اسلام،مهم و مفید بوده،یا همیشه و هم اکنون هم سازنده و تعهد بار و رسالت آشناست؟ در زیارت،به «منفعت »باید اندیشید یا به «معرفت »؟زایر،«عاشق »است یا«جهانگرد»؟ زیارت،«دخل »است یا«خرج »؟ زیارت،عملی عبادی است،یا جنبه «سیاسی »هم داشته و دارد؟

زیارت،ساخته و پرداخته شیعیان است،یا اصلی است که پیامبر،منادی آن است و ریشه در متن دین دارد و عقل،پشتوانه آن است و عرف،حامی آن و ملت ها و اقوام بشری عامل به آن؟!

اینها...و مطالب و مسائل دیگری،انگیزه آن است که از میان آن همه زمینه ها و دستور العمل ها و برنامه ها که گفتیم در فضای تربیتی دین و مکتب وجود دارد،«زیارت »را انتخاب کرده و از جوانب گوناگون،پیرامون آن به دقت و تامل بپردازیم.

تا از کرانه این غدیر فیاض،بهره ای برگیریم و اگر در کنار دریا نشسته ایم، دریای معارف اهل بیت عصمت لب تشنه نمانیم.و اگر نه به حد کمال مطلوب،ولی به اندازه وسع و گنجایش خویش،رفع عطش کنیم.

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید تشنه ایم و جویا... خدا بر تشنگی ما بیفزاید تا جویاتر شویم.

آب کم جو،تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

 

 

زیارت ، قلمرو دل و وادی محبت

در بحث «زیارت »،پیش از آنکه استدلال شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت را چه سود؟اگر شناختی محبت آور،نسبت به صاحبان «مزار»باشد،جایی برای این سؤال و استدلال باقی نمی گذارد. در زیارت،بیش از فلسفه و برهان،عشق و شور و محبت نهفته است.

بیش از آنکه «عقل »،محاسبه کرده و در یابد که چرا؟«دل »،فرمان داده و زایر را به مزار رسانده است. وادی زیارت،بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات عقلی باشد،وادی دل و جذبه درون است. زایر،اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت کیست؟ ،دیگر نمی پرسد: کجاست؟

زیارت می تواند نمودی از احساس شوق درونی انسان باشد. نشانی از محبت و دلیلی بر عشق و علامتی از تعلق خاطر باشد. زیارت،زبان علاقه و ترجمان وابستگی قلبی استبه راه می افتد و همچون خضر،به دنبال آب حیات،و همچون موسی (ع) در پی «عبد صالح »روان می گردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود. «زیارت »،از این مقوله است.پیوند قلبی است،محبت و علاقه است.

آنچه زایر را به پیمودن راه ها و طی مسافت ها و تحمل رنج سفر و بیم بادیه و استقبال از خوف و خطر وا می دارد،کشش درونی و علاقه قلبی اوست. و اگر عشق آمد،خستگی رخت بر می بندد و اگر محبت در کار بود،ملال متواری می شود.

آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز

پای پر آبله و بادیه پیمای من است

 

 

محبت ، پشتوانه زیارت

آنکه عشق و شوق داشته باشد،به زیارت هم می رود. برای عاشق شایق،نه تنها خود محبوب،جالب و جاذب است،بلکه هر چیزی هم که به گونه ای رنگ تعلق و رایحه انتساب به او را داشته باشد،مطلوب و جاذبه دار است و دلداده را به سوی خود می کشد.

در زیارت چنین است.چگونه می شود که عاشق خدا و دوستدار پیامبر و اهل بیت،و محب صالحین و صدیقین و شهدا و اولیاء الله،شوق دیدار خانه خدا و بیت الله و مزار و مرقد و خانه و شهر و دیار معشوق را نداشته باشد و شیفته دیدار کعبه و مدینه و مزار ائمه و قبور صالحین و شهرهای خاطره آمیز و شوق انگیزی که ریشه در فرهنگ دینی ما دارد نباشد؟!

به گفته مرحوم علامه امینی:

«اگر مدینه منوره،حرم محترم الهی شمرده شده و در سنت نبوی،برای مدینه و خاکش و اهلش و مدفونین آنجا ارزش های فراوان بیان شده است،به خاطر همان انتساب به خدا و پیامبر است.و بر مبنای همین اصل،هر چیز دیگری هم که نوعی تعلق و انتساب به پیامبران و اوصیاء و اولیاء الهی و صدیقین و شهدا و افراد مؤمن دارد ارزش پیدا می کند و شرافت می یابد... ». ۱

زیارت می تواند نمودی از احساس شوق درونی انسان باشد. نشانی از محبت و دلیلی بر عشق و علامتی از تعلق خاطر باشد. زیارت،زبان علاقه و ترجمان وابستگی قلبی است.

برای عاشق،حتی خانه ای که روزی معشوق در آن ساکن بوده،کوچه ای که روزی دلبر از آن گذشته،زمینی که بر آن قدم نهاده،شهری که روزی در آنجا می زیسته،سنگی که دست محبوب به آن خورده،لباسی که بر اندام او بوده،کفشی که در پایش داشته،دلربا و جاذب است، دوست داشتنی و شوق انگیز است.

این شعر منسوب به مجنون است که در باره لیلی گفته است:

امر علی الدیار،دیار لیلی اقبل ذا الجدار و ذالجدارا و ما حب الدیار شغفن قلبی و لکن حب من سکن الدیارا ۲

یعنی:از دیار لیلی می گذرم،این دیوار و آن دیوار را می بوسم،علاقه به دیار لیلی دلم را تسخیر نکرده است،بلکه آن کسی که در آن سکونت دارد،مرا مفتون خود ساخته است. می بینیم که جاذبه شهر،به خاطر حضور لیلی در آن است.

وادی زیارت،وادی عشق و علاقه و عرفان است.در قلمرو دل،گاهی پای عقل هم می لنگد و وقتی عشق فرمان می دهد،عقل چاره ای جز تسلیم و فرمانبرداری ندارددر زیارت و مزار،مسئله در ظاهر سنگ و چوب و آجر و آهن و ضریح و ساختمان مزار و گنبد و گلدسته و رواق و...خلاصه نمی شود،تا به زیارت و بوسیدن و تقدیس اینها اشکال شود.بلکه نقش عمده با آن محبت و شناخت و معنویت و عشقی نهفته است که در ورای این هاست که حتی به این ها،معنی و جهت و قداست و حرمت بخشیده است.وقتی قلب،در گرو یک عشق بود، صاحب آن دل،از نام و یاد و لباس و دستمال و کفش و کوچه و شهر محبوب،خوشش می آید و لذت می برد و همه اینها برایش جاذبه دارد و در هر یک از اینها عکس رخ یار را می بیند.

ما با محبت وافر و علاقه و احساسی که به حضرت محمد (ص) داریم،اگر با خبر شویم که در جایی رد پایی و نشانی از آن حضرت باقی است،آیا شوق دیدنش را نخواهیم داشت؟«مقام ابراهیم »در مسجد الحرام،برای حاجی چرا آنقدر خاطره به همراه دارد؟جز این است که سنگی است که حضرت ابراهیم در بالا بردن دیواره کعبه،به کمک پسرش اسماعیل،آن را زیر پا می گذاشته است و جای قدم او بر سنگ باقی است؟!

می بینیم که وادی زیارت،وادی عشق و علاقه و عرفان است.در قلمرو دل،گاهی پای عقل هم می لنگد و وقتی عشق فرمان می دهد،عقل چاره ای جز تسلیم و فرمانبرداری ندارد.مرحوم علامه امینی نقل می کند:

«...فقیه و ادیب بزرگوار اهل سنت،تاج الدین فاکهانی (وفات ۷۳۴) به دمشق رفت به قصد زیارت کفش پیامبر که در«دار الحدیث الاشرفیه »نگهداری می شد.وقتی کفش را دید،افتاد و شروع به بوسیدن کرد و صورتش را بر آن می مالید و اشک شوق از دیدگانش جاری بود و شعری به این مضمون را می خواند:اگر به مجنون گفته شود:لیلی و وصال و دیدار او را می خواهی،یا دنیا را و آنچه را در آن است؟او در جواب خواهد گفت: غباری از خاک کفش لیلی برایم محبوبتر است و شفابخشتر برای دردهای من... ۳

آری...وقتی عشق در کار باشد،خاک ره دوست را باید سرمه چشم نمود.و برای عاشق،آنچه ارزشمند است،محبوب و دیدار او و هر چیزی است که منسوب به اوست.

برادرانه بیا قسمتی کنیم رقیب

جهان و هر چه در آن است از تو،یار از من

این یک طرف قضیه است که محبت،انسان را به زیارت وا می دارد. سوی دیگر قضیه آن است که «زیارت »،محبت و شناخت می آورد و از آن جهت،عامل سازنده و تربیت کننده است.

منبع : کتاب زیارت تالیف: جواد محدثی

محمدی _گروه دین و اندیشه تبیان

۱. سیرتنا و سنتنا صص ۱۶۱-۱۶۰.

۲. الغدیر،ج ۵،ص ۱۵۱.

۳. الغدیر،ج ۵،ص ۱۵۵.

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:35 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

جغرافیای کربلا

جغرافیای کربلا

جغرافیای کربلا

سخن از کربلاست، کربلا یک محدوده جغرافیای تاریخی صرف نیست، کربلا قطعه ای از زمین و فرش است که تا به عرش امتداد یافته، از خاک تا افلاک و از ناسوت تا لاهوت، کربلا تنها یک قطعه از خاک و بیابانی خشک و برهوت نیست، کربلا قطعه ای از زمین ترک خورده از بی آبی و رفیق و آشنای همیشگی تشنگی نیست، کربلا محصور و محدود به زمین و زمان نیست، کربلا همه ی زمین و تمام زمان است، از آغاز خلقت بشر، از آدم تا خاتم و از خاتم تا قرن بی بصیرت بیست و یکم میلادی، کربلا محصور در عرض و طول جغرافیایی نیست؛ بلکه تمام اضلاع و زوایا و مدارات طول و عرض جغرافیایی است که در زمینی کوچک خلاصه شده .

 

سخن از کربلاست، کربلا یک محدوده جغرافیای تاریخی صرف نیست، کربلا قطعه ای از زمین و فرش است که تا به عرش امتداد یافته، از خاک تا افلاک و از ناسوت تا لاهوت، کربلا تنها یک قطعه از خاک و بیابانی خشک و برهوت نیست، کربلا قطعه ای از زمین ترک خورده از بی آبی و رفیق و آشنای همیشگی تشنگی نیست، کربلا محصور و محدود به زمین و زمان نیست، کربلا همه ی زمین و تمام زمان است، از آغاز خلقت بشر، از آدم تا خاتم و از خاتم تا قرن بی بصیرت بیست و یکم میلادی، کربلا محصور در عرض و طول جغرافیایی نیست؛ بلکه تمام اضلاع و زوایا و مدارات طول و عرض جغرافیایی است که در زمینی کوچک خلاصه شده .

کربلا گرچه قطعه ای کوچک است، اما بهشت با تمام وسعتش در آن معنا شده ، کربلا با تمام تشنگی اش همسایه و هم جوار با رودخانه ای همیشه محزون است که تا ابد شرمنده لبهای خشک کودکان و طفلان معصوم حسین(ع) که ترکهای لبهای خشکشان نشان از قحطی عاطفه ها و ترک وجدان های خوابیده در بستر عافیت طلبی انسان هایی آدم نما دارد می باشد، انسانهایی که تنها شعار مسلمانی را به غارت برده اند و این ترک ها نماد شقاوت و سنگدلی و بی رحمی آنهایی است که حسرت بوسه آب زلال را بر لبهای ترک خورده و تشنه کربلاییان نهاده و نوشیدنش را حرام کرده اند.

کربلا جغرافیای شهادت است. مرکز ثقل حریت و آزادگی زمین. کربلا نصف النهار مبدأ و مقسم زمینیان است، خط جدایی دو نیم کره شرقی و غربی . این نصف النهار پیوسته حایل و تمییز دهنده دو دنیای نیم کره هاست. نیم کره ای غربی سیاه و تاریک، با ساکنانی سفیانی، عباسی، اموی و ... و نیم کره ای شرقی روشن و شفاف با قبیله های هاشمی، علوی، حسینی و مهدوی و خمینی. در این نیم کره، خورشید غروبی ندارد و همواره بر آسمان کربلا می درخشد و نور افشانی می کند.

خورشید اینجا لیل و نهاری و شبانه روزی است. شب واژه ای غریب و نامفهوم است، چون خورشید آن دائم النور و روشن و منورالنور و نورالنور است. در کربلا پاک ترین واژه عشق است و وفاداری و استقامت معنا و مفهوم واقعی می یابد کربلا ترجمان حصین استواری و استقامت در قول و فعل است که زبانها در آن دچار هرزگویی و لقاقه نمی شوند.

محور اصلی جغرافیای شهادت از میان کربلا می گذرد. درست از میان قتلگاه حسین و یارانش. آنهایی که جرمشان تنها اصلاح و راست کردن نارسائی ها و کژی های کژ اندیشان بود و به چرخش آوردن محورهای انحراف حول محور یگانگی و اسلام ناب . کربلا ماندگارترین کتاب و صف آسمانی است که قلم سرخ و رنگین آن از خون های پاک و زلال بر برگ های زرین نگاشته شده. و این خونها رنگ نیست که با کوچکترین نوری خود را ببازد، بلکه خون کربلا، از صبغه اللهی است که نورانی تر از دیگر انوار است و رنگها همه از آن شرمنده اند و محو در آن.

کربلا الهام بخش تمام اندیشه های پاک بشری است. نه تنها پیروان اسلام که دیگر ادیان آسمانی، از آن الهام می گیرند. جغرافیای کربلا بعد از حادثه روز عاشورا، دیگر بیابانی است که تمام شبانه روزش بارانی و رحمت آفرین و دلنواز است. سرسبزترین دشت زمین و زمان است . مدارات و نصف النهارات از سراسر این کره خاک بر پرگار و مرکز کربلا در دوران و چرخشند در جغرافیای کربلا، اشکال مختلف ایثار و از خودگذشتگی، حماسه و مقاومت به وضوح و آشکار تجلی یافته و ترسیم شده اند. همه خونهای سرخ در سراسر این زمین خاکی از سرزمین کربلا منشاء و نشأت گرفته اند.

هر سال در محرم، سیلابی از قطرات اشک جاری می شود. اشکهایی با خلوص و زلال و صاف از دلهایی شکسته و سوخته؛ چرا که خونهای سرخ کربلا، روشنی حقیقت را بر ذهن ها تابانید و افکار سیاه جهل نادانی و ظلمت را گریزان نمود. پیشروی سپاه اندک سرخ گون و سبز پوش، سپاه سیاه اموی و سفیانی را با آن خیل عظیمش وادار به شکت و اضمحلال نمود.

کربلا مظهر عفاف و حیات و غیرت است. چشمان نا پاک و آلوده در کربلا مقهور غیرت، عزت و شهامت شدند و کربلا با عاشورا و حسین عجین گشت. کربلا بی حسین، تلّ خاکی بیش نیست، کربلا سرزمین عبرت است، برای همه اعصار و برای همه نسلها. کربلا آتش فشان عشق است. کربلا طپش قلبهای مشتاق وصال یار است. کربلا قرارگاه معنویت و مسلمانی است . کربلا یعنی همدلی گروهی بیدل، هم رنگی جماعتی بی رنگ و خالص . کربلا یعنی وحدت در عین کثرت، کربلا ترکیب همه رنگها با نماد زندگی است کربلا مظهر قالو بلی است (الست بربکم ). کربلا ایستادگی تا آخرین نفس و ایثارقطره خون بر سر پیمان سرخ است. کربلا میدان جنگ میان تمام دنیای مادیت با تمامت معنویت است کربلا قتلگاه کودک شش ماهه، تا پیر شصت ساله است. کربلا ترجمان رهایی و عزت در اسارت و مسلخ عشق در تاریخ بشریت است .

کربلا صحنه رویارویی همه فریبها در برابر همه بدی ها به وسعت تاریخ است. کربلا نقطه رهایی و پرواز سرهای بی بدن و گردش و جریان سرها در عمق وجدان همه بنی آدم است. کربلا ترجمه واقعی دوست داشتن مجنون وارِ حسین و یاران و همراهان اوست. کربلا شرم سرخ عباس دربرابر طفلان تشنه و موزه عبرت و آموزش تاریخ بشری است کربلا نمایشگاهی از زیباترین و نابترین واژه ها و تفسیر « ما رأیت الاجمیلا » است.کربلا یعنی فوران خون بر تارک زمان، به وسعت و عمق اقیانوسها و سرخی قلب خورشید و نورانیت دلهای پاک و با صفا است.

کربلا مصداق و تفسیر« بای ذنب قتلت » است. کربلا تعبیر خواب پیامبر(ص) و محل پوشیدن با ارزش ترین و گران بها ترین لباس، یعنی کهنه پیراهن و امانت حضرت زهرا (س) و مکان تکرار دوباره جنگ میان هابیل و قابیل است. کربلا مدرسه انسانیت در فراخنای تاریخ و شهدا فارغ التحصیلان این مدرسه اند. کربلا محل عروج انسانهایی وارسته و محل جلوس پیامبر و ائمه و حضرت زهرا (س) است.کربلا یادآور فریاد «هل من ناصر ینصرنی»، عاشورا آغاز تاریخ هجری شهادت است. کربلا یک حادثه با واقعه ای صرف نیست، چرا که هر واقعه محدود به مکان و محدود به زمان و محصور در تاریخ است. بلکه کربلا خود حادثه ساز و واقعه آفرین است .

کربلا میدان از بین بردن قارچهای اندیشه های مسمومی است که حول و حاشیه این محور، بی بصیرتی و کم فهمی مردم سر بر آورده بود. استوای کربلا تمیز دهنده و جدا کننده است، اصحاب شمال و اصحاب یمین در دو طرف این خط قرار گرفته اند و خط سرخ کربلا تبیین کننده حق و باطل و مقسّم دنیا طلبان و منحرفان با رها شدگان و احرار. کربلا سکوی پرواز و صعود است . مردانی چون قاسم، زهیر، بریر، جعفر،اصغر، مسلم و... که پرواز برای بقاء و جاودانگی حقیقی آن جهانی را در سر داشتند. و از سویی دیگرکربلا نقطه سقوط و ذلالت جماعتی گمراه و منحرف است که خود ظرفیت پذیرش حق و حقیقت را نداشته و یا نخواستند که داشته باشند و چون خفاشان و کرکسها در پهنای رذالت سقوطی به قهقهرا داشته اند، سقوطی تا ژرفنای تاریخ سیاه چهرگان و ذلیلان .

کربلا چشمه ی کوثر است، در کویر تنهایی و بی یاوری. چشمه ای که آب آن مایه حیات بشری است و همواره در عمق و جان و باورهای آدمیان جاری و ساری و سیراب کننده کامهای تشنه آزادی و آزادگی است.

کربلا نقشه راه است برای طالبان و سالکان کوی دوست و وصال یار و مرکز ثقل اعتقادات و ارزشها و هنجارهای ناب برای جستجوگران و کمال جویان و سعادت خواهان. کربلا یک فرهنگ است، یک اندیشه ناب و یک حرکت و جنبش به وسعت تاریخ بشریت. کربلا یک کانون جوشان ولایت پذیری و اطاعت با شعور و آگاهی است.. کربلا کارخانه ذوب و تفتیدگی انسانهایی خود ساخته و مقاوم و ولایت مدار محض است. کربلا حادثه و واقعه ای صرفاً تاریخی نیست بلکه تأثیرگذار و الگو ساز در همه اعصار و زمانهاست. کربلا مبدأ تاریخ انسان آزادگی و حریت است.

کربلا یعنی قلب تپنده تاریخ و عاشورا آغاز تاریخ حقیقی هجری شهادت بود. در کربلا وفاداری جرم بود و جفا کردن روا و مقبول، در کربلا جواب هم رنگی، سنگ بود و سزای خوب بودن چوب. در کربلا طاقت ها طاق شدند. خیمه هایی عمود بر پا بود. در کربلا آب فرات از خجالت عباس آب شد. تنها در کربلا حق برادری به خوبی ادا شد و حق خواهری نیز هم. در کربلا تنها انسان، قصاص شد. و تاوان دوست داشتن و ایستادگی بر سر پیمان را با دادن سر ، پذیرا شد. در کربلا خیمه ها چون هیمه آتش شدند.

در کربلا انگار نیزارهای فرات، نیزه شدند و مشکها با اشکها پر و حسرت و رشک در پی مشکی که هیچگاه پر نشد و به کام تشنه ای نریخت. در کربلا آب بی آبرو شد و آبروی عباس. لبان تشنه اش در دل آب شد. هوای کربلا بی هوایی ا ست، آرامش و نسیمی ندارد، طوفانی و پرخروش است. در کربلا نورها در چشمان بصیر، موج می زدند و بصیرت در دینداران غوطه ور، اعمالشان تنها با اخلاص، آمیخته و قلبهاشان توأم با یقین و اطمینان.

در کربلا حتی صبر هم از تحمل سختی و شدائد آل البیت بی صبر و بی طاقت است، در کربلا نوازش کودکان و طفلان با تازیانه و زبانه آتش بود و پاهای تاول زده و صورت های نیلی چون آسمان غم گرفته و نیلگون می مانست. کربلا نقطه پرگار عالم است و دلهای عاشق، مجنون وار در حرکت و دَوَران حول این محور و نقطه رهایی. در کربلا کهنه پیراهن در بازار معرفت و معرکه عشق، گران بهاترین و گرانسنگ ترین لباس در طول حیات آدمی و تاریخ بشریت است. در کربلا نه تنها آدمیانی خاص و برگزیده وفاداری را به حسین به اثبات رساندند بلکه اسب (ذوالجناح) این حیوان نجیب نیز رسم وفاداری را به اکمال رساند و به همه ما آدمیان چگونگی سبک و منش آن را آموخت، اگر چه خودش همیشه خویش را شرمنده می دانست و یار نیمه راه رفیق غار خویش بود. کربلا تنها جایی بود که سرها زودتر از ابدان پاک گردش و هجرت را آغاز نمودند و مرکبشان نوک نیزه ها بود.

در کربلا هفتادو یک ستاره به همراه خورشید از داخل گودال قتلگاه طلوع بی غروبشان را آغاز کردند. کربلا جایی است که تا ابد و در تمام طول شبانه روزی ناله و شیون بدون انقطاع از آن بلند است. در کربلا بوته های خار از فشار و درد صحنه های جنگ و رنج یاران حسین(ع) تیغ بر بدنهاشان فرو بردند و از شدت رنج و مصائب به خودپیچیدند. هم ناله با طفلان شدند. در کربلا شمشیرهای سه شعله ناکثین، مارقین و قاسطین یکجا بر گلوی تشنه و مفسر قرآن و دین ناب محمد مصطفی (ص) فرود آمدند.در کربلا طاقِ طاقت شکست.

و اکنون کربلا همچون گذشته سرسبزترین و حاصلخیزترین باغهای عالم را در خود جای داده است دردِلِ این باغ، گل محمدی همواره عطر افشانی می کند و سراسر آن را انبوهی از گلهای لاله و شقایق فرا گرفته. امروز کربلا محل صدور خالصترین گلهای شقایق و لاله به سراسر گیتی است. و تمام شقایقها و لاله ها از صدر اسلام تاکنون نشان و ریشه در کربلا دارند.

و کلام آخر، آری کربلا هنوز کرب و بلا است.

نوشته : محمد علی موظف رستمی

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:35 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

مسجد؛ کانون تمدن اسلام

مسجد؛ کانون تمدن اسلام

مسجد؛ کانون تمدن اسلام

خورشید اسلام در نیمه اول قرن هفتم میلادی در شبه جزیره حجاز طلوع کرد و مردم را به سوی کانون نور الهی توحید فرا خواند.

 

خورشید اسلام در نیمه اول قرن هفتم میلادی در شبه جزیره حجاز طلوع کرد و مردم را به سوی کانون نور الهی توحید فرا خواند. اصل و قاعده توحید الهی در نظر و عمل، مردم را به عبودیت خدای بزرگ جهت ترسیم راه مستقیم و چگونه زیستن، دعوت کرد. پیام رسان معارف توحیدی مردی بود که رفتار فردی و اجتماعی او اسوه و الگوی مسلمانان قرار گرفت، مردی که رسالت داشت بایدها و نبایدها، شایسته ها و ناشایسته های خدای جهانیان را به مردم جهان ابلاغ کند، ابلاغی که آشکار و ساده بود و هیچ کوتاهی و قصوری در گفتار و رفتار آن پیامبر الهی نبود.

اولین اقدام اجتماعی او در ورود به مدینه، ساختن مسجد بود، آنگاه که در سرای ابوایوب انصاری جای گرفت، از یاران خود خواست تا مسجدی عظیم، نه تنها برای معبد بلکه برای مرکز فرماندهی جهان اسلام تاسیس کنند و خود همانند دیگران کار می کرد تا این که بعد از حرم الهی در روی زمین حرم نبوی ساخته شد، همان جایی که محل هبوط جبرئیل شد و باب جبرئیل بر سرای او کنار مسجد مسلمانان ساخته شد.

این اقدام عظیم اجتماعی پیامبر اسلام، درسی بزرگ و تاریخی برای مسلمانان به ویژه حاکمان دولت های اسلامی بود. افسوس و هزار افسوس که شمار زیادی از آنها تنها به همین ظاهرکاری، بسنده و عمق این معنی را نیافتند که مسجد تنها معبد مسلمانان نیست، بلکه کانون تمدن اسلام است و هزاران افسوس بیشتر که در تاریخ معاصر همین سطحی نگری در رفتار رسول الهی به فراموشی سپرده شد و فرهنگ مسجد از فعالیت اجتماعی مسلمانان حذف شد. این در حالی است که مسجد در سنت رسول خدا(ص) کانون همه فعالیت های اجتماعی مسلمانان است و تمدن اسلام از مسجد سرچشمه گرفت و به همه ابعاد و اضلاع زندگی مسلمانان رسید.

انقلاب اسلامی کشورمان، این بارقه امید را در قلب مومنان جرقه زد که دوباره فرهنگ اسلام ناب، مسجد و اقامه جماعت در آن احیاء خواهد شد وکانون فعالیت های ملت مسلمان دوباره از سر گرفته خواهد شد. اما باز دیدیم که به جای مسجد که کانون فرهنگ اسلام بود، فرهنگسرا ساختند نامی که مسجد را به گوشه ای راند تا خود، سرای فرهنگ باشد و انواع کلاس ها و سالن ها، نه در کنار مسجد و به محوریت مسجد، بلکه با حذف یا تنزل آن در حد یک نمازخانه در گوشه ای افتاده دائر شد و بافت جمعیتی مسلمانان به ویژه در شهرهای بزرگ به جای محوریت مسجد به محوریت فرهنگسراها رسید و نام مسجد را کمرنگ و کمرنگ تر یافتند. در حالی که توصیه بزرگ معمار انقلاب اسلامی، آن عزیز عزیزان، روح خدا و ملت ایران این بود: «از فانتوم ها نترسید، از خالی شدن مساجد بترسید» اما در عمل از منشور شدن این سخن فاصله گرفته شد و به جای مساجد، فرهنگسراها پر شد و برای جوانان و نوجوانان برنامه ها تدوین شد این موضوع،در بعضی موارد موجب کمرنگ شدن مسجد، حذف برنامه اقامه جماعت و دعوت امام جماعت شایسته شد که ناخواسته با حرکتی نرم موجب حذف روحانیت خدوم از اصلی ترین وظیفه دینی یعنی گسترش فرهنگ نماز در جامعه شد. طراحان فرهنگسراها به جای مسجد در کلان شهرهای بزرگ مثل تهران به خوبی می دانستند که محور قرار ندادن مسجد در محل، احداث فرهنگسراها، تمدن اسلام به ویژه محوریت نماز و روحانی فرهیخته را کمرنگ و کمرنگ تر می سازد و در نتیجه بعد از چند دهه این واقعه تلخ در جامعه اسلامی مسلمانان رخ می دهد که زمان نماز به جای آن که صفوف جماعت مسلمانان در مسجد به عنوان کانون تمدن و فرهنگ اسلام تشکیل شود، خیابان ها و بازارهای مسلمانان شلوغ و پرترافیک خواهد شد. برنامه های فرهنگی و ورزشی، منهای مغز فرهنگی مسجد یعنی نماز، اجرا می شود و به جامعه مسلمانان از درون ضرر خواهد زد که اهمیت نماز را از یک معروف اجتماعی به یک علاقه فردی تنزل خواهد داد.

بی تردید جامعه مسلمانانی که نماز از آن رخت بربندد و محور فرهنگ و تمدن نباشد، از درون تهی خواهد شد و تنها ظاهری از اسلام باقی خواهد ماند که هیچ انگیزه و برنامه ای برای ساختن جامعه مبتنی بر فرهنگ اسلام ایجاد نخواهد شد و جوانان مسلمان در سر سودای دیگری می پرورانند تا فرهنگ و ترقی را از آنجا برای جامعه به ارمغان بیاورند، فرهنگی که هیچ تناسب و توازنی با فرهنگ مسلمانی ندارد.

باید مسلمانی را از سر گرفت، باید به الگوی پیامبر اسلام(ص) باز گردیم، باید مسجد را محور تمدن اسلام در شهرسازی و مدنیت قرار دهیم، مسجدی که محتوای نماز جماعت و امام جماعت فرهیخته در خود دارد و بایدها و نبایدهای الهی را به مردم آموزش می دهد. چنانچه فرهنگ مسجد تقویت شود، همه امور فرهنگی و اجتماعی از آن کانون نور قابل استفاده و توسعه است و خدای بزرگ از عبودیت بندگانش، خرسند و خشنود خواهد شد و به سرعت برکت الهی در جامعه گسترش پیدا خواهد کرد.

اسلام، دینی علمی در حوزه گزاره اعتباری بایدها و نبایدهاست، بدون کانونی موفق برای تبلیغ معارف اسلام، نمی توان انتظار داشت معارف اسلام در تمام سطوح جامعه به ویژه افکار جوانان رسوخ پیدا کند. در تمام کشورهای اسلامی آنجایی که مسجدی خوب و روحانی فرزانه ای وجود داشت که معارف اسلام را به مردم تبلیغ کند، مردم با فرهنگ اسلام آشنا شدند، اما آنجایی که روحانی خوب و کانون تبلیغ و محوریت مسجد رخ بربسته بود، جز نامی از اسلام، چیز دیگری باقی نماند.

در توسعه و بازسازی بافت های فرسوده جمعیتی کشورمان، محوریت مسجد را تنها برای فضای عبادی محض ملاحظه نکنیم بلکه مسجد را علاوه بر محل عبادت، فضایی برای تفکر توام با علم و تمدن اسلام بدانیم و اقامه جماعت و حضور امام جماعت فرزانه را، شرط لازم تعالی فرهنگ اسلامی بدانیم که از رشد فرهنگ های منحرف و التقاطی جلوگیری خواهد کرد.

احمد اسماعیل‌تبار

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:35 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

مسجد؛ کانون تمدن اسلام

مسجد؛ کانون تمدن اسلام

مسجد؛ کانون تمدن اسلام

خورشید اسلام در نیمه اول قرن هفتم میلادی در شبه جزیره حجاز طلوع کرد و مردم را به سوی کانون نور الهی توحید فرا خواند.

 

خورشید اسلام در نیمه اول قرن هفتم میلادی در شبه جزیره حجاز طلوع کرد و مردم را به سوی کانون نور الهی توحید فرا خواند. اصل و قاعده توحید الهی در نظر و عمل، مردم را به عبودیت خدای بزرگ جهت ترسیم راه مستقیم و چگونه زیستن، دعوت کرد. پیام رسان معارف توحیدی مردی بود که رفتار فردی و اجتماعی او اسوه و الگوی مسلمانان قرار گرفت، مردی که رسالت داشت بایدها و نبایدها، شایسته ها و ناشایسته های خدای جهانیان را به مردم جهان ابلاغ کند، ابلاغی که آشکار و ساده بود و هیچ کوتاهی و قصوری در گفتار و رفتار آن پیامبر الهی نبود.

اولین اقدام اجتماعی او در ورود به مدینه، ساختن مسجد بود، آنگاه که در سرای ابوایوب انصاری جای گرفت، از یاران خود خواست تا مسجدی عظیم، نه تنها برای معبد بلکه برای مرکز فرماندهی جهان اسلام تاسیس کنند و خود همانند دیگران کار می کرد تا این که بعد از حرم الهی در روی زمین حرم نبوی ساخته شد، همان جایی که محل هبوط جبرئیل شد و باب جبرئیل بر سرای او کنار مسجد مسلمانان ساخته شد.

این اقدام عظیم اجتماعی پیامبر اسلام، درسی بزرگ و تاریخی برای مسلمانان به ویژه حاکمان دولت های اسلامی بود. افسوس و هزار افسوس که شمار زیادی از آنها تنها به همین ظاهرکاری، بسنده و عمق این معنی را نیافتند که مسجد تنها معبد مسلمانان نیست، بلکه کانون تمدن اسلام است و هزاران افسوس بیشتر که در تاریخ معاصر همین سطحی نگری در رفتار رسول الهی به فراموشی سپرده شد و فرهنگ مسجد از فعالیت اجتماعی مسلمانان حذف شد. این در حالی است که مسجد در سنت رسول خدا(ص) کانون همه فعالیت های اجتماعی مسلمانان است و تمدن اسلام از مسجد سرچشمه گرفت و به همه ابعاد و اضلاع زندگی مسلمانان رسید.

انقلاب اسلامی کشورمان، این بارقه امید را در قلب مومنان جرقه زد که دوباره فرهنگ اسلام ناب، مسجد و اقامه جماعت در آن احیاء خواهد شد وکانون فعالیت های ملت مسلمان دوباره از سر گرفته خواهد شد. اما باز دیدیم که به جای مسجد که کانون فرهنگ اسلام بود، فرهنگسرا ساختند نامی که مسجد را به گوشه ای راند تا خود، سرای فرهنگ باشد و انواع کلاس ها و سالن ها، نه در کنار مسجد و به محوریت مسجد، بلکه با حذف یا تنزل آن در حد یک نمازخانه در گوشه ای افتاده دائر شد و بافت جمعیتی مسلمانان به ویژه در شهرهای بزرگ به جای محوریت مسجد به محوریت فرهنگسراها رسید و نام مسجد را کمرنگ و کمرنگ تر یافتند. در حالی که توصیه بزرگ معمار انقلاب اسلامی، آن عزیز عزیزان، روح خدا و ملت ایران این بود: «از فانتوم ها نترسید، از خالی شدن مساجد بترسید» اما در عمل از منشور شدن این سخن فاصله گرفته شد و به جای مساجد، فرهنگسراها پر شد و برای جوانان و نوجوانان برنامه ها تدوین شد این موضوع،در بعضی موارد موجب کمرنگ شدن مسجد، حذف برنامه اقامه جماعت و دعوت امام جماعت شایسته شد که ناخواسته با حرکتی نرم موجب حذف روحانیت خدوم از اصلی ترین وظیفه دینی یعنی گسترش فرهنگ نماز در جامعه شد. طراحان فرهنگسراها به جای مسجد در کلان شهرهای بزرگ مثل تهران به خوبی می دانستند که محور قرار ندادن مسجد در محل، احداث فرهنگسراها، تمدن اسلام به ویژه محوریت نماز و روحانی فرهیخته را کمرنگ و کمرنگ تر می سازد و در نتیجه بعد از چند دهه این واقعه تلخ در جامعه اسلامی مسلمانان رخ می دهد که زمان نماز به جای آن که صفوف جماعت مسلمانان در مسجد به عنوان کانون تمدن و فرهنگ اسلام تشکیل شود، خیابان ها و بازارهای مسلمانان شلوغ و پرترافیک خواهد شد. برنامه های فرهنگی و ورزشی، منهای مغز فرهنگی مسجد یعنی نماز، اجرا می شود و به جامعه مسلمانان از درون ضرر خواهد زد که اهمیت نماز را از یک معروف اجتماعی به یک علاقه فردی تنزل خواهد داد.

بی تردید جامعه مسلمانانی که نماز از آن رخت بربندد و محور فرهنگ و تمدن نباشد، از درون تهی خواهد شد و تنها ظاهری از اسلام باقی خواهد ماند که هیچ انگیزه و برنامه ای برای ساختن جامعه مبتنی بر فرهنگ اسلام ایجاد نخواهد شد و جوانان مسلمان در سر سودای دیگری می پرورانند تا فرهنگ و ترقی را از آنجا برای جامعه به ارمغان بیاورند، فرهنگی که هیچ تناسب و توازنی با فرهنگ مسلمانی ندارد.

باید مسلمانی را از سر گرفت، باید به الگوی پیامبر اسلام(ص) باز گردیم، باید مسجد را محور تمدن اسلام در شهرسازی و مدنیت قرار دهیم، مسجدی که محتوای نماز جماعت و امام جماعت فرهیخته در خود دارد و بایدها و نبایدهای الهی را به مردم آموزش می دهد. چنانچه فرهنگ مسجد تقویت شود، همه امور فرهنگی و اجتماعی از آن کانون نور قابل استفاده و توسعه است و خدای بزرگ از عبودیت بندگانش، خرسند و خشنود خواهد شد و به سرعت برکت الهی در جامعه گسترش پیدا خواهد کرد.

اسلام، دینی علمی در حوزه گزاره اعتباری بایدها و نبایدهاست، بدون کانونی موفق برای تبلیغ معارف اسلام، نمی توان انتظار داشت معارف اسلام در تمام سطوح جامعه به ویژه افکار جوانان رسوخ پیدا کند. در تمام کشورهای اسلامی آنجایی که مسجدی خوب و روحانی فرزانه ای وجود داشت که معارف اسلام را به مردم تبلیغ کند، مردم با فرهنگ اسلام آشنا شدند، اما آنجایی که روحانی خوب و کانون تبلیغ و محوریت مسجد رخ بربسته بود، جز نامی از اسلام، چیز دیگری باقی نماند.

در توسعه و بازسازی بافت های فرسوده جمعیتی کشورمان، محوریت مسجد را تنها برای فضای عبادی محض ملاحظه نکنیم بلکه مسجد را علاوه بر محل عبادت، فضایی برای تفکر توام با علم و تمدن اسلام بدانیم و اقامه جماعت و حضور امام جماعت فرزانه را، شرط لازم تعالی فرهنگ اسلامی بدانیم که از رشد فرهنگ های منحرف و التقاطی جلوگیری خواهد کرد.

احمد اسماعیل‌تبار

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:35 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

بنای کعبه چرا مکعبی است؟

بنای کعبه چرا مکعبی است؟

بنای کعبه چرا مکعبی است؟

در چرایی و چگونگی ساخت مکه به شکل فعلی، از علمای مسلمان گرفته تا مستشرقین معروف همچون هانری کربن، نظریه پردازی کرده و نکاتی را مورد اشاره قرار داده اند.

 

در چرایی و چگونگی ساخت مکه به شکل فعلی، از علمای مسلمان گرفته تا مستشرقین معروف همچون هانری کربن، نظریه پردازی کرده و نکاتی را مورد اشاره قرار داده اند.

 

علاوه بر این نوع تحلیل ها که بعضا مبتنی بر نشانه شناسی ـ به معنای مدرن آن ـ نیز است، در روایات و احادیث نیز می توان اشاره هایی را به این موضوع پیدا کرد. در روایت زیر، حکمتی معنوی برای علت مکعب بودن خانه کعبه شرح داده شده است.

 

از امام صادق(ع) سوال شد برای چه کعبه، کعبه نامیده شده است؟ آن حضرت فرمود: زیرا چهارگوش می باشد. سوال کننده پرسید: برای چه چهارگوش می باشد؟ امام(ع) فرمود: زیرا برابر بیت المعمور[۱] است و آن چهار گوش می باشد. سائل پرسید: برای چه بیت المعمور چهار گوش است؟ امام(ع) گفت: زیرا برابر عرش است و آن چهار گوش می باشد​. محضر مبارکش عرض شد: چرا عرش مربع است؟ آن حضرت فرمود: زیرا کلماتی که اسلام بر آن بنا شده چهار تا است و آنها عبارتند از: سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لااله الّااللَّه و اللَّه اکبر».[۲]

 

محمدتقی مجلسی(ره) در شرح این روایت و ارتباط این چهار کلمه شریف با چهار گوش خانه کعبه چنین می گوید:

 

«بیت المعمور مربع است؛ زیرا برابر عرش است که مربع می باشد و چرا عرش مربع است؛ زیرا کلماتی که بنای اسلام بر آن نهاده شده، چهار کلمه است که به آن «تسبیحات اربعه» گویند.» [۳]

 

ممکن است مراد از عرش در این روایت، علم باشد و بنای علوم و معارف حقیقی الهی بر این چهار کلمه بناگذاشته است؛ به این بیان: «سبحان اللَّه»؛ یعنی این که ذات مقدس الهی منزه از آن است که جسم باشد​یا از قبیل جواهر ممکن الوجود باشد​ یا در جهت یا مکان باشد​ یا دیدنی باشد​ یا حلول کند در غیرخود​ یا متحد با غیر شود. صفات او بزرگ تر از صفات ممکنات است و صفات او جدای از ذات نیست، بلکه صفات او عین ذات اوست و منزه است از ظلم و از هر چه لایق ذات اقدس او نیست.

 

«الحمدلله» به معنای این است که جمیع ستایش ها و سپاس ها مخصوص ذات اوست. پس لازم است جمیع کمالات نیز مخصوص ذات او باشد و چنین ذاتی شایسته پرستش است.

 

«لااله الااللَّه» یعنی خدا، واجب الوجودی است که مستجمع جمیع کمالات و در ذات و صفات یگانه است و او را شبیه​ و نظیری از مادیات و مجردات نیست.

 

و به «اللَّه أکبر» معارف الهی و خداشناسی تمام و کامل می شود؛ زیرا بیان عظمت اوست به مرتبه ای که عقل های عقلا از معرفت ذات و صفات او عاجزند و نهایت معرفت آن است که بدانند ممکن نیست به ذات اقدس واجب او برسند و هر رکنی از ارکان کعبه حقیقی که ذات اقدس اوست، مشتمل است بر کلمه ای از این کلمات. پس وقتی بنده روی دل خود را در عبادات متوجه آن کعبه کند، بداند معرفت کامل آن ذات ممتنع است و رو به این ارکان اعتقادی نموده و و را عبادت کند که اگر به این نحو نداند، عبادت او نکرده است، بلکه ساخته خیالی خود را بندگی کرده است.

پانوشت:

[۱]. بر طبق روایات «بیت معمور» خانه ای است در آسمان که محل زیارت ملائکه است و فرشتگان آن را به عبادت آباد دارند. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص ۶، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ۴، ص ۱۸۷، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.

[۲]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۲، ص ۳۹۸، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.

[۳]. مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج ۷، ص ۹و۱۰، موسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق؛ و ر.ک: مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: موسوی کرمانی، حسین، اشتهاردی، علی پناه‏، ج ۴، ص ۳، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:31 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

ملاقات با بنای سالخورده

ملاقات با بنای سالخورده

ملاقات با بنای سالخورده

مسجدی که ۱۸۰ سال قدمت دارد ...

 

بزرگ ترین و باعظمت ترین بنای تاریخی تهران قدیم که همچنان پابرجاست، با قدمتی ۱۸۰ساله است که در حاشیه شمالی بازار بزرگ تهران واقع شده. بنابر شواهد تاریخی، مسجد شاه یا سلطانی که از آن نیز به نام مسجد جامع جدید نام می برند، نخستین مسجد دارالخلافه و دومین مسجد بزرگ بعد از مسجد جامع بازار است. این مسجد در مساحت ۱۰هزارمتری ساخته شده که به دلیل قرار داشتن در بافت تجاری تهران، پر رفت و آمدترین مسجد پایتخت به شمار می رود.

مسجد سلطانی در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار ساخته شد و از این رو به نام مسجد شاه معروف گردید. البته مورخان در زمینه تاریخ ساخت این مسجد باشکوه، اختلاف نظر دارند. میرزا صالح شیرازی،نخستین کسی است که درباره زمان ساخت مسجد نظر داده، وی پایان ساخت این بنا را سال ۱۲۵۵ هـ. ق می داند اما در کتیبه هایی که در ایوان گنبدخانه قرار دارد، سال ۱۲۲۲ هـ. ق به همراه نام فتحعلی شاه حک شده است، با همه این تفاصیل، اکثر پژوهشگران تاریخ، ساخت این مسجد را بین سال های ۱۲۲۴ تا ۱۲۲۹ هـ .ق می دانند. یک دیپلمات روسی در دوران قاجار مسجد سلطانی را این گونه شرح داده است: «یکی از بناهای زیبا و دیدنی تهران، مسجد شاه است که گنبد کوچک آن طلاکاری شده. زبان مردم ایران این اعجاز را می ستاید.»

 

 

معماری مسجد سلطانی

اصول معماری مسجدشاه تحت تاثیر مسجد وکیل شیراز است و هنرمندان شیرازی به دستور فتحعلی شاه در طراحی و ساخت بنا شرکت داشته اند و عبدالله خان معمارباشی، معماری این مسجد را برعهده گرفته است. این مسجد که با پلکانی که ورودی بازار هم دارد، دارای ۱۴ ایوان شمالی، جنوبی، شرقی و غربی است. ایوان جنوبی مسجد، مهم ترین ایوان محسوب می شود چراکه گنبدخانه و محراب اصلی مسجد در پشت دیوارهای آن قرار گرفته. ایوان شمالی به خاطر قرار داشتن مناره ها و برج ساعت که شکوه و جلال خاصی به آن بخشیده، زیباترین ایوان این مسجد است. از دیگر ویژگی های معماری این بنا، گنبد کوچک زرینی است که بر فراز گنبد اصلی قرار دارد. نخستین مرمت این مسجد در زمان سلطنت ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۷ هـ . ق صورت گرفت. وی در اصلی شمالی مسجد را تعمیر کرد و دو مناره در دو طرف گل دسته مسجد قرار داد؛ از این رو ناصرالدین شاه را تکمیل کننده مسجد می دانند.

 

 

مسجد سلطانی در گذر تاریخ

این بنا ابتدا محلی برای بست نشستن و پناهگاه مردم و مجرمان به شمار می رفت اما با روی کارآمدن ناصرالدین شاه، بست نشستن در آنجا لغو و ممنوع شد. این مسجد در دوره مشروطیت نیز به دلیل سخنرانی های مشروطه خواهان تاثیر بسزایی در افکار عمومی داشت که می توان به سخنرانی سیدجمال واعظ در آن دوران اشاره کرد. از دیگر سخنرانان مشهور در این مسجد، محمدتقی فلسفی بود که در دوره پهلوی برای نخستین بار سخنرانی هایش در مسجدشاه به طور مستقیم از رادیو پخش شد.

در سال ۱۳۲۳، مسجد سلطانی بار دیگر مورد مرمت و تعمیر قرار گرفت که استاد حسین لرزاده مامور انجام این کار شد و برج ساعتی که هم اکنون در ایوان شمالی مسجد نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند، به دستور امام جمعه تهران از معیرالممالک خریداری و روی پایه ایوان نصب شد؛ همچنین در آن زمان شاخص قبله در جوار حوض مسجد نصب شد. از دیگر اتفاقاتی که در این مسجد تاریخی رخ داد، ترور رزم آرا، نخست وزیر وقت و ترور نافرجام حسین علاء در زمان سلطنت پهلوی دوم بود.مسجد سلطانی از جمله مساجدی بود که رژیم پهلوی اجازه دخالت سازمان اوقاف در اداره آن را نمی داد و حکومت با تعیین متولی خود به طور مستقیم آنجا را تحت نظارت داشت.

نخستین امام جمعه این مسجد، میرمحمدمهدی بود که فتحعلی شاه وی را به این سمت منصوب کرد و آخرین پیش نماز قبل از انقلاب، دکتر حسین امامی بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، طی حکمی آیت الله سید محمدباقر خوانساری به تولیت امام جماعت مسجد منصوب شد و هم اکنون این مسجد قدیمی زیرنظر سازمان اوقاف است. طی سال های اخیر در مسجد شاه و اکنون مسجد امام خمینی دگرگونی های نابجا صورت گرفته از جمله می توان به برچیدن سنگ های مرمر و جایگزین کردن کاشی های نه چندان مناسب و تعویض در های چوبی و استفاده از در فلزی اشاره کرد.

 

 

مراسم و بزرگداشت هایی که در این مسجد برگزار شد

مسجد سلطانی (امام خمینی) به دلیل موقعیت خاصی که در مرکز و بافت تجاری بازار تهران داشت، از زمان تاسیس، میزبان مجلس های بزرگداشت و ختم علمای بزرگ و شخصیت های مختلف سیاسی بوده؛ از جمله می توان به مجلس ختم میرزا حسن شیرازی در زمان ناصرالدین شاه، شعا ع السلطنه فرزند مظفرالدین شاه و آیت الله بروجردی اشاره کرد.

آریا شیروانی

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:31 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

آیا این درخت خون گریه می کند؟

آیا این درخت خون گریه می کند؟

آیا این درخت خون گریه می کند؟

گشتی در روز عاشورای حسینی در یک امامزاده شهر

 

غرب تهران، جنوب شرقی منطقه پونک یا به عبارتی ده پونک، امامزاده ای قدیمی به نام «امامزاده عینعلی و زینعلی» را در خود جای داده است؛ امامزاده ای که دو نواده جوان امام سجاد(ع) در آنجا آرمیده اند و به دلیل جاری شدن خون یکی از درختان چنارش در ظهر عاشورا، بیش از هر امامزاده دیگری معروف است. افرادی که می خواهند سری به این امامزاده بزنند، علاوه بر زیارت می توانند در این محوطه پر از درخت به تفریح و گردش نیز بپردازند. در مسیر رسیدن به این امامزاده دیواره های کاهگلی وجود دارد که شما را برای رسیدن به این امامزاده هدایت می کند. در بساط خرده فروشی ها از بادکنک، چسب، اسبا ب بازی های چینی گرفته تا چادر، تسبیح و دمپایی به فروش می رسد اما در ایام سوگواری دهه محرم اگر به آنجا بروید خبری از بساط فروشی ها نیست بلکه به فاصله های کوتاهی، درویشان برای خود بساط و فرش پهن کرده اند و با میکروفن از مصیبت ها و آنچه در آن ایام بر اهل بیت گذشته سخن می گویند که گهگداری صداهای آنها در هم می پیچد.

در روز عاشورا وقتی وارد صحن امامزاده می شوید، صدای دعای کمیل از همه بلندگوها پخش می شود و همهمه زایران در میان صدای دلنشین گوینده، گم می شود. آنچه در ابتدای امامزاده توجه همگان را به خود جلب می کند، انبوه سنگ قبرهایی است که به قولی به جای خرید آن می توان یک واحد آپارتمان در همان حوالی گرفت، البته ناگفته نماند بیشتر اهل قبور از اهالی ده و محله پونک هستند و در امتداد نام خانوادگی شان، پونکی به چشم می خورد و به گفته یکی از خادمان از زمانی که امامزاده در اختیار سازمان اوقاف قرار گرفت. کسی که می خواهد آنجا را برای آرامگاه ابدی خود انتخاب کند، باید میلیون ها تومان برای خرید قبر پس انداز کند.

از خادم پرسیدم، چندی پیش شایع شده بود که قبرهای دو طبقه این محوطه ۹۰ میلیون تومان است آیا این خبر درست بوده؟ وی در پاسخ به سوالم گفت: «این موضوع مربوط به چند ماه گذشته بود، جدیدا قبر دو طبقه صدمیلیون تومان است و اینکه هیچ قبری پیش فروش نمی شود و تا زمانی که کل پول به حساب واریز نشود اجازه دفن صادر نمی شود و پول حاصل از قبر و داخل حرم نیز در اختیار سازمان اوقاف قرار می گیرد.» در آن روز سرد و پرسوز عاشورا با زایران بی شماری از نقاط مختلف تهران و اطراف تهران مانند حصارک، سولقان، یوسف آباد، نیاوران، کرج، رباط کریم و... به محل امامزاده آمده بودند و چند نفر از اقوام اهل قبور نیز در کنار قبرها مشغول خواندن زیارت عاشورا بودند از یکی از آنها پرسیدم که قبر مذکور را حدود چه قیمتی خریدید؟ در جوابم گفتند: «ما چون اهل اینجا هستیم حدود دو ماه پیش که فرزندمان را از دست دادیم یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان خریدیم و با دست شان به قبرکناری اشاره کردند و گفتند کسی که در اینجا دفن است از اهالی پونک به شمار نمی آید و به دلیل واسطه هایی که داشتند قبر دوطبقه را به قیمت ۳۰ میلیون تومان خریدند اما سایر افراد دیگر باید بالای این حرف ها، پول بدهند.»

 

 

در این حرم چه کسانی خفته اند؟

در میان حیاط بزرگ و زیبای امامزاده، ساختمانی با مساحت ۱۲۰ مترمربع آجری با پوششی از شیروانی سبزرنگ آشنا می شویم که درون آن بقعه ای قرار دارد که دو نفر از نوادگان امام سجاد علیه السلام در آنجا آرمیده اند. این دو برادر به نام های عینعلی ۱۱ساله و زینعلی ۱۵ ساله در ۱۱۵۳ سال گذشته هنگامی که قصد سفر به مشهد و دیدن امام رضا را داشتند و در برکه ای زیر یکی از درختان چنار حیاط اینجا مشغول آب تنی بودند که به دست ماموران خلیفه عباسی به شهادت رسیدند و در این مکان به خاک سپرده شدند که از آن زمان تا کنون، این مکان محل زیارت افراد متدین و مخصوصا اهالی محل شده است، البته امامزاده مذکور در زمان سلطنت فتحعلی شاه به شکل و شمایل سایر امامزاده ها درآمد و در دوران ناصرالدین شاه نیز ایوانی در سمت شرقی بقعه و مسجدی در غرب حیاط ساخته شد و سرانجام در سال ۱۳۳۷ به دستور ناصر فرمانفرما این امامزاده به شیوه سایر مکان های مذهبی درآمد که ۵۰سال بعد فعالیت های عمرانی جدیدی در این بقعه شامل دیوارکشی در اطراف آن، احداث دفتر آستانه، ساختمان سرایداری، آشپزخانه و درمانگاه ساخته شد. حرم دارای یک در ورودی برای آقایان و دو در ورودی برای بانوان است.

 

 

درختی که از آن خون می چکد

قدیمی های این منطقه معتقدند از یکی از درختان چناری که در محوطه امامزاده قرار دارد و امروزه با نرده های سبزرنگ دور آن حصار کشیده شده، در ظهر عاشورا بعد از اذان ظهر خون می چکد. با اینکه هنگام اذان ظهر در محوطه امامزاده و در کنار درخت چنار مذکور بودم، اثری از چکیدن خون ندیدم البته یکی از زایران نیز بیان داشت: «به دلیل آنکه در این چند سال اخیر، افراد تکه هایی از این درخت را برای تبرک بریده اند، ریشه آن خشک شده و دیگر خون گریه نمی کند.» یکی از جوانان نیز معتقد بود: «تلویزیون چندی پیش مستندی گذاشته بود که نشان می داد شیره برخی از درختان به لحاظ علمی قرمز است و مسلما شیره این درخت هم قرمز است. اما در همین حال پیرزنی به وی تنه می زند و می گوید: «نه این حرف ها نیست، هیچ درختی وجود ندارد که شیره اش قرمز باشد. درست است که ما از نزدیک چکیدن خون را ندیده ایم اما از قدیم گفته اند که در عاشورا این درخت خون گریه می کرده»، زایر دیگری نیز بر این باور بود که در سی دی آموزش که مدرسه به دخترش داده بود همچنین موردی را دیده بود که از درختی خون می چکید اما درخت در شهر طالقان قرار داشت. اکثر قریب به اتفاق زایران چکیدن خون از درخت را ندیده بودند اما این موضوع را شنیده بودند. البته خیلی ها هم اظهار بی اطلاعی می کردند و می گفتند: کدام درخت؟ به ما هم نشان می دهید؟

با این اوصاف، سراغ فاطمه خانم، یکی از خادمان افتخاری امامزاده را گرفتم که آدرس بوفه امامزاده را نشانم دادند. به سراغش رفتم و از او خواستم که جریان خون و درخت چنار را از سیر تا پیاز بگوید: وی در جواب سوالم گفت: «۲۰سال است که در کوچه کنار امامزاده ساکن و از خادمان اینجا هستم. در این ۲۰سال، ۱۸ سال خودم از نزدیک شاهد چکیدن و شره کردن خون از درخت چنار بودم که البته بعد از چند سال، به صورت چکه چکه از درخت خون می چکید که البته دو سالی است که دیگر این درخت، خون گریه نمی کند.

دلیل خون گریه کردن درخت هم برای این است که این دو طفل معصوم توسط جلادان عباسی زیر این درخت با بیل سرشان قطع شد. اگر یک روز را مشخص کنید و بگویید که چه زمانی می آیی، من دستمال کاغذی را که به خون درخت آغشته کرده ام، نشانت می دهم، این دستمال را میان صفحات مفاتیح گذاشتم تا بعد از مرگم، در کنارم دفن کنند.» وی همچنین اظهار داشت: «غیر از ظهر عاشورا، روزی که در حرم امام رضا بمب گذاشتند، دوباره این درخت خون گریه کرد و اگر اشتباه نکنم هفت سال پیش، محققان دوربینی را زیر درخت کار گذاشتند تا جریان چکه کردن خون را از نزدیک ببیند اما این دفعه به جای آنکه درخت مذکور، خون بگرید، درخت کناری اش خون سرداد.»

همچنین وی در پاسخ سوالم که به غیر از دهه اول محرم، دیگر چه روزهایی این امامزاده شلوغ می شود، گفت: هفتم و چهلم امام، شب های احیا، ایام فاطمیه و روزهای سه شنبه و پنجشنبه به دلیل آنکه در این دو روز دعا قرائت می شود.» در نهایت اما سوال در مورد راز درخت مشهور این امامزاده باقی است. وقتی در این هوای سوزناک و سرد از امامزاده بیرون می آیی با بساط لبو و باقالی فروشی هایی روبه رو می شوید که برای خود دولاپهنا حساب می کنند و کاروکاسبی پررونقی راه انداخته اند و زایران را به سوی خود جلب می کنند.

زهرا خالقی‌صفا

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:31 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

مشاهیر مدفون در حرم امام رضا علیه السلام

مشاهیر مدفون در حرم امام رضا علیه السلام

مشاهیر مدفون در حرم امام رضا علیه السلام

سحر است... تو به ملاقات آقا آمده ای... زیارت کرده ای و یک دل سیر با آقا حرف زده ای و حالا می خواهی به شکرانه این نعمت نماز صبحگاه را در جوار ولی نعمتت بخوانی... نماز را که تمام کردی و زیر لب زمزمه می کنی: دیروز در فراقت بودم و امروز در حضورت!

 

سحر است... تو به ملاقات آقا آمده ای... زیارت کرده ای و یک دل سیر با آقا حرف زده ای و حالا می خواهی به شکرانه این نعمت نماز صبحگاه را در جوار ولی نعمتت بخوانی... نماز را که تمام کردی و زیر لب زمزمه می کنی: دیروز در فراقت بودم و امروز در حضورت! دیروز در هوایی دگر بودم و امروز در طلبت! دیروز در فریب هوسی غرقه بودم و امروز رام حضورت! زیارتت را می کنی و می دانی زیارت قبور که یک سنت اسلامی است و می دانی به برکت وجود بارگاه ملکوتی مولایمان، بزرگان و مشاهیری که در این شهر زندگی می کردند و یا پس از درگذشت در این ارض اقدس دفن شدند و یا بدن آن ها بر حسب وصیت شان از شهرهای دور و نزدیک به این جا انتقال یافته و به تدریج علاوه بر خاکسپاری در رواق های حرم، صحن ها و بهشت ثامن الائمه(ع) دفن شده اند. قبل از آن که حرم را ترک کنی سری به برخی از این بزرگواران مدفون در حرم می زنی... زیارت که رفتی، یاد ما هم باش.

 

 

اصفهانی (نخودکی)

یاسین و حاجت های برآورده شده

کمتر کسی است که این عالم بزرگ را نشناسد و نداند روزهای چهارشنبه روبروی پنجره فولاد چه غلغله ای به پا می شود. حاج شیخ حسن علی اصفهانی نخودکی در محله معروف جهان باره اصفهان که می گویند میهمان سرای سلطان سنجر بوده، به دنیا آمده. او علوم مقدماتی را از پدر و معلمان دیگر فرا گرفت. پدرش او را از همان کودکی در هر سحرگاه بیدار و با نماز و دعا آشنا می کرد و از آن به بعد، تا ۱۵ سالگی بیشتر شب ها را تا صبح بیدار می ماند و بعدش هم تا پایان عمرش هر سال ماه های رجب، شعبان، رمضان و ایام البیض را روزه بود و شب ها تا صبح بیتوته می کرد.

خواندن و نوشتن و زبان و ادبیات عرب را در اصفهان یاد گرفت و بعد از آن به مشهد آمد و یک سالی در این شهر اقامت کرد و برای تکمیل علوم به نجف مشرف شد.

او سال ها در خدمت مردم مشهد بود و شب و روز نمی شناخت. روزی پسرش به او گفت: خوب است برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود که ایشان در جواب گفت: آن کس که برای رضای خدا به خلق خدمت می کند، نباید وقت معین کند.

آخرین روزهای زندگی مریض شد و به دستور پزشکان، به بیمارستان منتصریه مشهد انتقال یافت و در آن جا بستری شد ولی ازدحام جمعیت باعث شد به منزل یکی از دوستان نزدیک خود منتقل شود.

روح پاکش درسن۸۲ سالگی به جوار حق شتافت. جنازه آن فقید علم و معرفت بر روی هزاران دست از ارادتمندان اندوهگین و سوگوارش، از محله سعدآباد مشهد در خیابان های شهر که عموما به حال تعطیل درآمده بود، عبور می کرد تا به ده «سمرقند» به محل سکونت شان رسید. در آن جا بر حسب وصیت شان در آب روان غسل داده شد. برای او تشییع بی نظیری ترتیب یافت و در صحن عتیق در جنب ایوان شاه عباس مقابل غرفه ای که غرب ایوان است (صحن انقلاب) دفن شد. روز فوت حاج شیخ که مصادف بود با روزهای اشغال خراسان به دست نیروهای ارتش سرخ شوروی، حالت فوق العاده اعلام شد و سربازان روسی با مسلسل های خود در سراسر مسیر تشییع جنازه به گشت مشغول بودند. علی منصور، استاندار وقت خراسان، رحلت ایشان را به دربار اطلاع داد و به احترام ایشان مشهد تعطیل شد، حتی ارمنی ها و کلیمی ها دست از کار کشیدند.

 

 

حاج شیخ مجتبی قزوینی

عالمی از جنس سادگی

مردی از تبار روحانیت که پدرش عالم بلند پایه قرن ۱۴ بود و از پایه گذاران مکتب تفکیک. در قزوین به دنیا آمد و بعد از آشنایی با مقدمات و مبانی علوم، سفرهای علمی خود را شروع کرد و به سراغ عرفان و فلسفه اسلامی رفت. در سال ۱۳۴۱ ه.ق به مشهد می آید و محله دریادل کنار تکیه و مسجد علی اکبریها را برای زندگی انتخاب می کند. ۴۰ سال در حوزه علمیه مشهد شاگردان برجسته اش را پرورش می دهد کتاب های فاخری از خود به جا می گذارد. زندگی این عالم بسیار ساده بود و نمونه ای مجسم از پرهیزگاری و پارسایی بود و از طلبه های درسخوان حمایت می کرد و برای سادات احترام ویژه ای قائل بود. جنب غربی صحن عتیق و مابین صحن های انقلاب و جمهوری محل دفن این عالم است.

 

 

حر عاملی

عالم سفرکرده

یکی از خیابان های مشهد به نام کسی است که از بزرگان علمای شیعه و فقه جعفری است. او زاده یکی از روستاهای لبنان بوده و ۴۰ سال از زندگی خود را در سفر به کشورهای اسلامی بوده است. بعد از سفر حج، در مسیر خراسان مدتی در اصفهان زندگی می کند و جایگاه او به اندازه ای بود که بدون اجازه به دربار شاه سلیمان می رفت. بعد از آن به مشهد می آید و تا ۳۱ سال در این شهر ماندگار می شود و حلقه های درسی خود را تشکیل می دهد و شاگردان در خوری را تربیت می کند. او در ۲۱ رمضان فوت می شود و آرامگاه او طبقه زیرین مدرسه میرزا جعفر که به صحن انقلاب متصل است قرار دارد.

 

 

شیخ بهایی

عالم معمار

عالمی بی نظیر که تاریخ کمتر به خود دیده است. از فقه و حدیث بگیرید تا طب، هندسه، نجوم و معماری سررشته داشته است. او که دوران کودکی را در جبل عامل گذرانده در ۱۳ سالگی با خانواده اش به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی و از طرف دیگر دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به ایران می آیند و در قزوین ساکن می شوند. شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسایی او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخ الاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخ الاسلامی پایتخت صفوی که بزرگ ترین مقام دینی و معنوی در دربار مقتدرترین شاه صفوی، عباس اول را برعهده داشته باشد.

شیخ، سفرهایی برای زیارت، سیاحت، دانش اندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان سیاسی داشته است که به مکه، مصر و شام بوده اند. در اواخر عمر از تمامی مقام ها کناره گرفت و به سیر و سلوک پرداخت.

وی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان فوت می شود و بنابر وصیت خودش پیکر او را به مشهد منتقل کردند و در کنار آرامگاه علی بن موسی الرضا جنب موزه آستان قدس به خاک سپردند. امروزه آرامگاه وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در رواقی که به یاد او نامگذاری شده قرار دارد. بنای بسیاری از آثار معماری عصر شاه عباس صفوی و بخش هایی از حرم مطهر به ایشان نسبت داده می شود.

نویسنده: مریم توکلی

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:31 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

از شیخ لطف الله تا جمکران

از شیخ لطف الله تا جمکران

از شیخ لطف الله تا جمکران

مهم ترین مساجد ایران کدامند؟

 

گفته می شود اکنون نزدیک به ۷۰ هزار مسجد در ایران وجود دارد. از این میان تعداد معدودی هستند که علاوه بر این که خانه خدا و محل عبادت مردمان هستند ویژگی های دیگری دارند که آنها را برجسته و متمایز می کند. در این فهرست تلاش شده که چند مسجد مهم و مشهور ایران را نام ببریم و ویژگی خاصی که باعث شده این مسجد به این نقطه توجه برسد، یاد کنیم.

 

۱ـ قدیمی ترین مسجد ایران: قدیمی ترین مسجد ایران در روستای فهرج از توابع کرمان قرار گرفته است. روستای فهرج در نزدیکی یزد و در کناره راه اصلی یزد به بافق است. بنای این مسجد به سال های اولیه ورود اسلام به ایران برمی گردد کما این که در نزدیکی آن مجموعه ای تحت عنوان مجموعه شهدای فهرج قرار دارد که یادگاری از شهدای اسلام در سال ۳۲ هجری قمری است. نقشه مسجد بسیار ساده است و یک مناره و یک نیم گنبد دارد. دیوارهای گلی این مسجد صفای خاصی به محوطه آن بخشیده کما این که معدود درخت های آن در حیاط خشکش روحی از زندگی را به این مسجد می بخشد.

 

۲ـ بزرگ ترین مسجد ایران: «مسجد نو» یا «مسجد اتابک» در شیراز، بزرگترین مسجد ایران است. گفته می شود این مسجد در زمان حکومت اتابکان ساخته شده است. مسجد اتابک یکی از نخستین آثار ملی ثبت شده در ایران به شماره ۷۳ در سال ۱۳۱۰ است. مساحت این مسجد نزدیک به بیست هزار متر مربع است. گفته می شود در سال های گذشته به دلیل برخی بی مبالاتی ها خساراتی به این مسجد وارد آمده است. قدمت این مسجد به سده ششم هجری قمری برمی گردد. در برخی منابع آمده که این مسجد در عصر مشروطیت به عنوان پایگاهی برای آزادیخواهان شیرازی مطرح بوده است. در شهر شیراز دو مسجد دیگر یعنی مسجد عتیق و مسجد جامع وکیل هم اهمیت تاریخی و همچنین معماری و زیباشناختی دارند.

 

۳ـ کوچک ترین مسجد ایران: مسجد آرد و خرما در اردکان یزد به عنوان کوچک ترین مسجد ایران شناخته می شود. در محله سیف، خیابان امام خمینی و کوچه دروازه میرمحمد صالح این شهر مسجدی با عرض سه متر و طول پنج و نیم متر قرار گرفته که کوچک ترین مسجد ایران است. این مسجد معماری ساده ای دارد و در مورد ساخت آن در دوره صفویه یا قاجاریه اختلاف نظر وجود دارد. در مورد وجه تسمیه این مسجد هم اختلاف است.

 

برخی می گویند آرد و خرما دستمزد کارگران ساخت این مسجد بوده و عده ای دیگر از آسیابی حرف می زنند که در کنار این مسجد بوده و هسته خرما را به آرد تبدیل می کرده است. جالب است بدانید بتازگی میراث فرهنگی در اقدامی عجیب تصمیم گرفته مساحت کوچک ترین مسجد ایران را توسعه دهد!

 

اما به غیر از این ترین های معماری باید به شاهکارهایی هم اشاره کرد که نشانی از قوه ابتکار و البته هنر معمارانشان داشته اند. روشن است که تعداد این مساجد زیاد است، اما در اینجا به چند نمونه از آن اشاره می کنیم.

 

۴ ـ مسجد گوهرشاد؛ نمادی از حضور زن در عرصه اجتماع: مسجد جامع گوهرشاد در جوار حرم مطهر امام رضا(ع) یکی از مساجدی است که از نظر اهمیت و همچنین معماری کمتر همتایی دارد. این بنا به دستور گوهرشاد همسر شاهرخ از پادشاهان تیموری ساخته شده است. اهمیت این مسجد در چشمان مردم به فضیلت عبادت در آن و همچنین منبری تاریخی برمی گردد که از قدیم تصور مردم بر این بوده که در هنگام ظهور حضرت صاحب الزمان بر این منبر جلوس خواهند کرد. در عین حال از دید معماری، گنبد و همچنان ایوان این مسجد اثری زیبا از معماری ایرانی و اسلامی است. معمار این اثر استاد قوام الدین شیرازی بوده است. مسجد گوهرشاد در تاریخ معاصر ایران هم موثر بوده آنجا که قیام مردم علیه حکومت رضاخانی با سرکوب نظامیان مواجه می شود.

 

۵ ـ مسجد شیخ لطف الله و مسجد امام اصفهان: دو مسجد مهم از نظر معماری و زیبایی شناختی در دو سوی یک میدان مهم در اصفهان قرار گرفته اند. مساجدی که در عین حال مدرسه هم بوده اند و نمادی از به هم پیوستگی چهار نهاد مهم اجتماعی یعنی مدرسه و مسجد و بازار و حکومت. مسجد شیخ لطف الله اصفهان از حیث قدمت به حدود ۴۰۰ سال پیش برمی گردد. بنای این مسجد در دوران صفوی به فرمان شاه عباس اول و به دست استاد محمدرضا اصفهانی ساخته شده است. گنبد و کاشیکاری این مسجد از حیث معماری زبانزد است. ظاهرا این مسجد برای تجلیل از فردی به نام شیخ لطف الله ساخته شده و از همین رو به این نام گذارده شده است. همچنین چرخش راهروی ورودی آن به شکلی که جهت قبله را برای نمازگزار آسان می کند از دیگر شاهکارهای معماری در این مسجد است.

 

مسجد شاه یا مسجد امام خمینی در آن سوی میدان کمی دیرتر ساخته شده است. این مسجد هم به دستور شاه عباس و توسط علی اکبر اصفهانی ساخته شده است. در این مسجد وقایع تاریخی هم در عصر مشروطیت رخ داده که اهمیتی دو چندان به این بنا می بخشد.

 

۶ ـ مسجد اعظم و مسجد جمکران در قم: روشن است که شهری دینی چون قم مساجد زیادی دارد و می توان از بسیاری از آنها در این گزارش نام برد. با این حال دو مسجد اعظم و جمکران در این شهر اهمیت بیشتری نسبت به دیگران دارند. مسجد جمکران در نزدیکی قم مسجدی منتسب به حضرت صاحب الزمان است که بخصوص در روزهای سه شنبه و جمعه مورد توجه مردم قرار می گیرد. مسجد اعظم هم مسجدی است که حدود ۵۵ سال پیش در جوار حرم حضرت معصومه ساخته شده است. این مسجد از حیث برگزاری مراسم انقلابی پیش از انقلاب و نیز برگزاری مراسم یادبود بزرگان حوزه و نیز تدریس بزرگانی چون آیت الله وحید خراسانی و مکارم شیرازی مورد توجه قرار دارد.

 

۷ ـ مساجد انقلابی: تهران شهری قدیمی نیست و از این رو نمی توان مدعی مساجدی قدیمی در آن بود، اما مساجد این شهر در همین صد سال هم تاثیرگذاری خاصی داشته اند.

 

مسجد امام خمینی در قلب بازار تهران که قدمت آن به دوره قاجار باز می گردد مامنی برای سخنرانی های آتشین محمدتقی فلسفی در دوران پیش از انقلاب اسلامی بود. همچنین گفته می شود که این مسجد در جربان اعتراض به لوایح ایالتی و ولایتی و نیز قیام ۱۵ خرداد نقشی تاریخی ایفا کرده است.

 

در عین حال مساجد دیگری همچون مسجد قبا در خیابان شریعتی به عنوان پایگاه شهید مفتح، مسجد هدایت در قلب تهران به عنوان پایگاه آیت الله طالقانی و مسجدالجواد در میدان هفت تیر به عنوان مامنی برای انقلابیون در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی موثر بودند. در کنار این مساجد باید به نام مسجد کرامت در مشهد هم اشاره کرد که محلی برای تدریس آیت الله سیدعلی خامنه ای در دوران مبارزات پیش از انقلاب اسلامی بوده است.

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:31 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

آبادانی مساجد در چیست؟

آبادانی مساجد در چیست؟

آبادانی مساجد در چیست؟

مسجدهای خدا را تنها کسی تعمیر می کند که به خدا و روز جزا ایمان داشته و نماز بپا دارد و زکات دهد، و جز از خدا نترسد، ایشانند که امید هست که از راه یافتگان باشند.

 

آباد کردن مساجد (که در قرآن اشاره شده) به چه معنایی است؟

مسجدهای خدا را تنها کسی تعمیر می کند که به خدا و روز جزا ایمان داشته و نماز بپا دارد و زکات دهد، و جز از خدا نترسد، ایشانند که امید هست که از راه یافتگان باشند.

هر سخنی، مانند هر فعل یا چیز دیگری، روحی و جسمی، ظاهری و باطنی دارد. اگر جسم از روح گرفته شود، دیگر چیزی تعین نخواهد داشت و اگر روح از جسم گرفته شود، حیاتی در آن نشعه باقی نمی ماند. به عنوان مثال وقتی چند جمله ای [مانند: دوستت دارم] بگویند، باطن و روح این جمله به تناسب قصد و نیت گوینده ها متفاوت می شود. مثلاً ممکن است این جمله را به زبان دیگری بیان داشته یا نوشته اند و او فقط مترجم است. ممکن است کسی این جمله را در ظاهر نمودن و اذعان به محبت و علاقه ی خود بگوید، ممکن است کسی دروغ بگوید، ممکن است کسی برای ریا و فریب بگوید و ... . چنان چه مشهود است، ظاهر جمله همه شکل هم است، اما معانی مقصود آن متغیر می گردد.

عمارت یا تعمیر و آبادانی نیز مانند سایر افعال آدمی، از این قاعده مستثنی نیست. یک ساختمان، یک محل و یک پایگاه، چه مسجد باشد و چه قصر و چه پادگان یا فروشگاه، ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش همان بنا و تجهیزات آن است و باطنش به هدف، مقصود و چگونگی بهره وری بستگی دارد. به همین دلیل اگر یک قصر مجللی مدت ها خالی از سکنه باشد، می گویند «متروکه» است، اما یک ده کوچک با چند خانه ی کاه گلی را می گویند آباد است.

مسجد وقتی مسجد است که برای «الله» باشد، بلکه آن را ساختمانی می شناسد مانند هر ساختمان دیگری که برای فساد و گناه بنا شده باشد. لذا به پیامبرش امر می فرماید که مسجد ضرار را به آتش بکشد

مساجد نیز همین طور هستند. ظاهری دارند که آن همان بنا و تجهیزات آن است و باطنی دارند که همان نیت از ساختمان و تجهیز و نیز چگونگی فعالیت و بهره وری از مسجد است. پس اگر کسی مسجدی بسازد، یا دیوار خراب مسجدی را تعمیر کند و یا مثلاً یک دستگاه تهویه برای آن نصب کند و ...، مسجد را آباد کرده است. اما فقط ظاهر مسجد را آباد کرده است و ارزش کارش نیز بستگی به هدف و نیتش دارد. لذا اگر شخصی مسجدی برای عبادت و فعالیت مسلمین بنا کند، اگر مسلمانان در آن حضور یابند و به اقامه نماز جماعت، دعا، گفتگوی با یک دیگر، تعاون و همدلی و همراهی بپردازند، روح مسجد را آباد کرده اند. چنان چه پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «جوانان زینت های مساجد هستند». پس حضور یک جوان در یک مسجد و در نماز جماعت، زینتی گرانقدرتر و آبادانی زنده تر و مؤثرتری برای خود جامعه اش است، تا لوستری با هزار شعله.

به همین دلیل وقتی خداوند متعال درباره ی اهمیت «آبادانی مساجد» اشاره می نماید، بر هدف، نیت و چگونگی بهره وری آن تأکید نموده و می فرماید:

«إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ (التوبه، ۱۸)

ترجمه: مسجدهای خدا را تنها کسی تعمیر می کند که به خدا و روز جزا ایمان داشته و نماز بپا دارد و زکات دهد، و جز از خدا نترسد، ایشانند که امید هست که از راه یافتگان باشند.

بدیهی است که منظور از این آیه چنین نیست که هیچ غیر مؤمنی در عالم نمی تواند مسجدی را بسازد و یا گوشه ای از آن را تعمیر کند و نیز چنین نیست که هر کس اقدام به چنین امری نمود، حتماً مؤمن است، بلکه این آیه اشاره به همان روح مسجد دارد که با قصد و هدف و چگونگی استفاده تناسب دارد. لذا اگر غیر مؤمنی با هدف خودنمایی، فریب، ریا، تأسیس یک پایگاه جهت ایجاد انحراف و فتنه در میان مسلمین و ...، مسجدی را بنا نمود یا آباد کرد، خداوند متعال آن را مسجد «مَساجِدَ اللَّهِ» نمی شناسد، مسجد وقتی مسجد است که برای «الله» باشد، بلکه آن را ساختمانی می شناسد مانند هر ساختمان دیگری که برای فساد و گناه بنا شده باشد. لذا به پیامبرش امر می فرماید که مسجد ضرار را به آتش بکشد.

پس، آبادانی مسجد، هم به ظاهرش اطلاق می گردد و هم به باطنش و اصل «روح و باطن» آن است که به قصد، هدف، نیت، حضور، رونق بخشیدن و فعالیت مؤمنین بستگی دارد.

منبع : شبهه (مرکز پاسخگویی به شبهات)

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:31 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد