يا علي مدد

به وبلاگ من خوش امديد
با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ يا علي مدد خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

جریان وهابیت بر سر دو راهی

جریان وهابیت بر سر دو راهی

جریان وهابیت بر سر دو راهی

وهابیت مانع وحدت امت اسلامی

 

سلفیگری و وهابیت

واژه “سلف” جمع “سالف” و به معنای “پیشینیان” است. “سلف” در نظر اهل سنت به نسل های نخست از مسلمانان یعنی اصحاب پیامبر(ص) و دو نسل بعد از آنان (تابعین و اتباع) اطلاق می شود.

اصطلاح “سلفی” بر طیف وسیعی از جریانهای اسلامی و اندیشمندان اهل سنت اطلاق می شود که منادی بازگشت به شیوه “سلف”( پیشوایان اهل سنت در قرون نخست اسلامی) هستند. آنان شیوه سلف را نمایانگر اسلام ناب می دانند که جامعه باید به آن برگردد تا مجد و عظمت خود را بازیابد. اما در درون این طیف گسترده، نظریات و عملکردهای بسیار متنوعی وجود دارد: برخی از آنها روح اسلام را از “سلف” الهام می گیرند و بر پایه آن و با توجه به مقتضیات روز به اجتهاد می پردازند اما برخی دیگر در پی پیاده کردن دقیق دیدگاه و سخنان سلف هستند. از آنجا که سلف اهل سنت خود دارای شیوه یکسان نبوده اند از این رو “منادیان بازگشت به سیره سلف” نیز هرگز یکسان نیندیشیده اند.

به علاوه اینکه “سلف” در چه بازه زمانی مورد نظر باشد بسیار مهم است. مثلا اگر منظور از سلف تنها صحابه پیامبر(ص) و یک نسل بعد از آنان (تابعین) باشند، در این صورت امامان چهارگانه فقه اهل سنت نیز از دایره سلف خارج می شوند زیرا هر چهار امام (ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد بن حنبل) پس از عصر صحابه و تابعین زیسته اند. “سلفیگری” با این تفسیر، در مقابل مذاهب اربعه و مستلزم حجیت اجتهاد معاصران بر پایه احادیث و سخنان صحابه خواهد بود. از این رو اکثر علمای اهل سنت که تنها مذاهب اربعه(حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی) را معتبر می دانند، با “سلفیگری” مخالفند زیرا سلفیگری را به معنای تخریب نظام فقهی که ابوحنیفه و شافعی و ... بنا کرده اند، می دانند.

امروزه آنچه از اصطلاح “سلفی” به ذهن متبادر می شود بیشتر همان جریانی است که با عنوان “وهابی” شناخته می شود و شخصیتهای بارز آن “محمدبن عبدالوهاب” و “عبدالعزیز بن باز” و “ابن عثیمین” و ... هستند. حال آنکه در چند دهه پیش این اصطلاح طیف بسیار گسترده ای را شامل می شد که در میان آنها نام متفکرانی همچون “محمد عبده” و “محمد رشید رضا” و “محمد غزالی(معاصر)“ به چشم می خورد. در واقع “وهابیها” در آغاز اقلیت کوچکی از جریانهای سلفی را تشکیل می دادند اما به تدریج توانستند سوار بر موج شده، خود را نمایندگان اصلی این جریان قلمداد کنند.

اصطلاح “سلفی” نخست با ظهور برخی از مصلحان اسلامی که در پی نجات امت اسلامی از تعصبات شدید مذهبی بودند مطرح شد. آنان غالبا خود را پایبند به عقاید سلف دانستند ولی در زمینه فقه خواستار “اجتهاد جدید با توجه به اهداف شریعت” و “کاهش تعصبات مذهبی” شدند. این جریان را باید “سلفی اجتهادی” نامید. آنان خود را به فهم عالمان گذشته از قرآن و سنت محدود نمی کردند و معتقد بودند علمای دین باید متناسب با شرایط زمان و مکان به اجتهاد بپردازند. برجسته ترین شخصیتهای این جریان اصلاحی عبارتند بودند از : محمد عبده(د ۱۹۰۵م/۱۳۲۳ق) ، محمد رشید رضا(د۱۹۳۵م/۱۳۵۴ق)، ابن بادیس الجزائری(د ۱۹۴۰م)، علال الفاسی(د۱۹۷۴م/۱۳۹۴ق.) از میان معاصران نیز محمد غزالی(د۱۹۹۶م) و یوسف قرضاوی(در قید حیات) در همین جریان می گنجند.

اما به تدریج این اصطلاح به کسانی که خود را تنها به “ظواهر قرآن و سنت” پایبند معرفی می کردند و عملا هرگونه “اجتهاد جدید” را “بدعت” می دانستند، اختصاص یافت. این جریان همان پیروان “محمدبن عبدالوهاب” هستند که باید آنها را “سلفیهای نص گرا” یا “وهابی” بنامیم. از ویژگیهای بارز وهابیها این است که بسیاری از مخالفان خود را “کافر” می نامند. به همین خاطر به آنها “تکفیری” نیز گفته می شود. شیوه آنان در فهم اسلام را می توان چنین خلاصه کرد :

۱) مراجعه بی واسطه به احادیث

۲) پرهیز از مراجعه به آثار عالمان اسلام و دیدگاههای اجتهادی آنان

۳) اعتماد به خبر واحد در عقاید و احکام

۴) پرهیز از تاویل نصوص دینی

۵) ترجیح دادن نص بر عقل در موارد تعارض

۶) پرهیز از آمیختن مظاهر غربی با اسلام

البته برداشت وهابیها از احادیث به شیوه خاص خودشان است. آنان احادیث را همانطور می فهمند که ابن تیمیه(متوفای ۸۲۸هـ) در آثار خود تفسیر کرده است. به بیان روشنتر آنان در حالی که شعار “گشودن باب اجتهاد” را سر داده، تقلید از امثال ابوحنیفه و شافعی را ناروا می شمرند، در همان حال عملا از “ابن تیمیه” تقلید می کنند. و اگر میان دیدگاه برخی از سلف با دیدگاه ابن تیمیه تعارضی وجود داشته باشد، دیدگاه آنان را به نفع ابن تیمیه توجیه و تفسیر می کنند که دقیقا بر خلاف ادعای سلفیگری است.

جریان فکری وهابیت از قدیم با دولت عربستان سعودی که در نظر آنان یک حکومت اسلامی راستین بود همکاری داشته و از کمکهای مالی و رسانه ای دولت سعودی بهره مند بوده است. اما پس از جنگ خلیج فارس و همکاری آشکار عربستان با آمریکا در حمله به مسلمانان در عراق، وهابیها دچار تناقض شدند. در شرایط جدید برخی از آنان سران عرب را “کافر” نامیده، جهاد با آنان را واجب دانستند. این دسته از وهابیها خود را “سلفیهای جهادی” نامیده، به حرکتهای مسلحانه علیه آمریکا و برخی از دولتهای عربی از جمله عربستان دست زدند و به همین خاطر از سوی دولتها به عنوان “تروریست” معرفی شدند. اما سایر وهابیها ترجیح دادند به جای مبارزه با حکومتهای فاسد، مبانی فکری خود را طبق شرایط جدید مورد بازنگری قرار داده، ضوابط جدیدی برای “تکفیر” و “جهاد” معین نمایند بگونه ای که دامن گیر حاکمان کنونی عربستان نشود.

نگاهی گذرا به تاریخ وهابیت :

سلفیهای نص گرا(وهابیها) خود را ادامه مکتب اهل حدیث در قرن سوم به رهبری احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ ) می دانند. به گفته آنان شیوهی احمد بن حنبل توسط شاگردانش نسل اندر نسل ادامه یافته تا آنکه ابن تیمیه(متوفای۷۲۸هـ) آن را رواج داد و با آنچه که “بدعت” و غیراسلامی می دانست مبارزه کرد. البته ابن تیمیه واژه “سلفی” را بکار نمی برد، ولی شیوه او در فهم اسلام، بعدا توسط وهابی ها پیگیری و تحت عنوان “سلفیگری” ترویج شد.

برخی می گویند “ابن تیمیه” خود دچار انحراف عقیدتی بود و عقاید نادرست را به احمد بن حنبل نیز نسبت می داد و به همین خاطر بارها زندانی شد. برخی از ویژگیهای فکری و شخصیتی ابن تیمیه چنین است: وی احادیث پیامبر اعظم(ص) درباره فضایل امیرالمومنین(ع) و اهل بیت(ع) را انکار می کرد. سفر به قصد زیارت پیامبر اعظم(ص) و ائمه(ع) را بدعت و حرام می دانست. با منطق، فلسفه، عرفان و کلام به شدت مخالف بود. فیلسوفانی همچون فارابی و ابن سینا را دچار انحراف عقیدتی می دانست. عارفان و صوفیانی همچون ابن عربی و صدرالدین قونوی و عفیف تلمسانی را کافر می خواند. با شیعه و معتزله شدیدا دشمنی می کرد. عقاید اشاعره را نیز نادرست می دانست. در بحث علمی تندخو بود و گاه به طرف مقابل اهانت می کرد. معتقد بود اینکه در قرآن کریم از “ تخت پادشاهی خداوند” یاد شده به معنای این است که واقعا خداوند دارای تخت پادشاهی است و بر آن نشسته است!! وی معتقد بود دانشمندانی که این تعبیر را “کنایه از اقتدار و فرمانروایی و احاطه خداوند” دانسته اند اشتباه کرده اند. همچنین می گفت تعبیر “دست خدا” در قرآن به معنای این است که خداوند حقیقتا دارای دست است و نباید آن را کنایه از قدرت و سخاوت پروردگار بدانیم. در یک کلام ابن تیمیه با تاویل و تفسیر عمیق آیات شدیدا مخالف بود و می گفت باید به ظاهر آیات اکتفا کنیم و به همین خاطر عقایدی را ابراز کرد که مستلزم جسم دانستن خداوند متعال است.

ابن تیمیه در زمان جنگ مغولان با مسلمانان مصر، مردم را به جهاد و مقاومت در مقابل حمله مغولان فراخواند و در پیروزی مصریان نقش مهمی ایفا کرد. وی در تمام عمر خود ازدواج نکرد. با اینکه دانش فراوانی نسبت به ادیان و مذاهب و علوم گوناگون داشت اما بسیار متعصبانه می اندیشید و در مجادلات مذهبی با سلاح اتهام به مخالفان خود حمله می کرد. در فقه عمدتا همان دیدگاه احمد بن حنبل را ترجیح می داد اما در مواردی نیز فتوای خاص خود را داشت. ابن تیمیه در پافشاری بر عقاید خود کم نظیر است. افکار او از یک سو در بسیاری همچون “ابن قیم جوزیه” و “ابن کثیر” اثر گذاشت و از سوی دیگر انتقاد و مخالفت بسیاری از علمای اسلام همچون تقی الدین سبکی شافعی و ابن زملکانی و ابوحیان اندلسی و نورالدین علی بن یعقوب شافعی و دیگران را برانگیخت.

پس از مرگ ابن تیمیه شیوه سلفی گری عملا از رواج و مقبولیت چندانی برخوردار نبود تا اینکه “محمد بن عبدالوهاب” توانست برای گسترش آن در حجاز با “محمد بن سعود” همپیمان شود. وی در دشمنی با شیعه از ابن تیمیه نیز بی باک تر بود و صریحا اعلام کرد که شیعیان کافرند بلکه هر کس که در کافر بودن آنان تردید کند نیز کافر است!!

سرانجام “وهابی ها” پس از خونریزیهای فراوان توانستند “شافعی ها” را سرکوب کرده، با تشکیل حکومت پادشاهی آل سعود مذهب “وهابیت” را بر عربستان حاکم کنند. آنان با پشتیبانی دولت ثروتمند عربستان توانستند تبلیغات خود را با شعار جذاب “بازگشت به توحید و اسلام اصیل” و “مبارزه با بدعتها” در کل جهان اسلام گسترش دهند به گونه ای که در حال حاضر در قریب به اتفاق کشورهای اسلامی دارای سازمان تبلیغاتی و فعالیت تشکیلاتی هستند.

موضع وهابیت درباره جریان ها و شخصیتهای اسلامی معاصر :

مصلحان اسلامی معاصر همواره مورد حمله تبلیغاتی شدید وهابیها بوده و احیانا از سوی آنان تکفیر شده اند. جریان اصلاحگری اسلامی در نیمه دوم قرن نوزدهم با سید جمال الدین اسدآبادی آغاز شد. وی بر مقابله با سلطه استعمارگران بر کشورهای اسلامی تاکید می کرد. اما پس از او شاگردش “محمد عبده” بر شیوه مسالمت آمیز و پرورش نسلی از مسلمانان آگاه تاکید کرد. در قرن بیستم شاهد بروز شخصیتها و جریانهای اسلامی بسیاری در الجزایر و سودان و لیبی و مغرب هستیم. در این میان می توان از جنبش اخوان المسلمین به عنوان بزرگترین جنبش اسلامی در جهان عرب ، یاد نمود. گرچه بخشهایی از اخوان المسلمین از آن جدا شده، به اقدامات مسلحانه گرایش یافتند اما پیکره اصلی اخوان همواره شیوه مسالمت آمیز را تاکنون ادامه داده است. همه جریانهای فوق با وجود تنوع رویکردها به یک معنا سلفی هستند زیرا همه در پی بازگشت به اسلام سلف می باشند. اما در شرایط کنونی وهابیها با استفاده از ثروت عربستان و رسانه هایی که در اختیار دارند منحصرا خود را “سلفی راستین” و دیگران بویژه سلفیهای اصلاحی و اجتهادی را دچار انحراف از شیوه سلف قلمداد می کنند.

وهابی ها در رسانه های خود “سید جمال الدین اسدآبادی” و “محمد عبده” را دچار انحراف فکری می خوانند. درباره “اقبال لاهوری” نیز چنین می اندیشند. درباره جنبش اخوان المسلمین نیز موضع مثبتی ندارند. از “شیخ محمود شلتوت”( مفتی اعظم مصر) شدیدا انتقاد می کنند. یکی از اقدامات شلتوت که موجب خشم آنها شد این بود که مذهب تشیع را یکی از مذاهب رسمی اسلامی اعلام کرد. شیخ محمد غزالی(متفکر برجسته معاصر اهل سنت) نیز به خاطر آزاداندیشی و گرایش به وحدت اسلامی شدیدا مورد انتقاد وهابی ها قرار گرفت. در مقابل وی نیز وهابی ها را “یک مشت جاهل و احمق که دچار بیماری روحی هستند” می نامید. مرحوم غزالی معتقد بود وهابی ها خطری برای اسلام و اهل سنت به شمار می روند.

وهابی ها از جنبش “حماس” در فلسطین به خاطر ارتباط صمیمی با شیعیان انتقاد می کنند. برخی از آنان صریحا ادعا می کنند که مشکلات ملت فلسطین به خاطر این است که مانند وهابی ها متعصب نیستند و با شیعیان ارتباط دوستانه دارند و نسبت به اصل “توحید” پایبندی کافی ندارند!!

همه گرایش های عرفانی و صوفیانه اسلامی از سوی وهابیان مورد حمله قرار گرفته اند. آنان هرگونه تعامل و مراوده با شیعیان و نیز صوفیه و عرفا را همچون ارتباط با کفار و منحرفان می دانند. در یک کلام اغلب متفکران و جنبش های اسلامی معاصر از سوی وهابیان به عنوان “کافر” یا دستکم “منحرف” قلمداد شده اند. عجیب تر از همه این است که گفته می شود “محمد حامد الفقی” یکی از سران وهابیت در مصر در قرن بیستم، حتی امام ابوحنیفه را کافر می دانست!!! این در حالی است که ابوحنیفه از سوی بسیاری از اهل سنت به عنوان “امام اعظم” شناخته می شود. به عقیده وهابیان، اسلام اصیل تنها در افکار “ابن تیمیه” و “محمد بن عبدالوهاب” خلاصه می شود و همه مذاهب اسلامی اعم از شافعی و حنفی و ... باید جای خود را به مذهب محمد بن عبدالوهاب بدهند.

وهابی ها بر خلاف عموم اندیشمندان اهل سنت، “تشیع” را برابر با “شرک” تلقی می کنند و هر کس را که خواستار وحدت اسلامی باشد به شدت مورد هجوم و اتهامات بی اساس قرار می دهند. نیازی نیست بیان کنیم که چه تهمتها و افتراهایی به چهره های پرافتخار شیعه همچون امام خمینی(ره) و امام موسی صدر و سید حسن نصرالله زده و می زنند. آنان در دشمنی با شیعه به اصول اخلاقی و صداقت پایبندی ندارند.

وهابیت و منحرف کردن اذهان از مشکلات اصلی :

در حال حاضر جریان وهابیت تقریبا در همه کشورهای اسلامی مشغول تبلیغ هستند اما از آنجا که از بینش عمیق اسلامی بی بهره اند، از این رو در مبارزه با مفاسد نیز غالبا از مفاسد مهم و علل اصلی غفلت کرده، به معلولها و مشکلات دست چندم می پردازند. به عنوان مثال آنان مردم مصر را از زیارت قبر امام شافعی نهی می کنند و آن را حرام و شرک می نامند اما در برابر همکاری دولت مصر با رژیم صهیونیستی در فشار آوردن بر مردم فلسطین سکوت می کنند. همچنین درباره حکومتهای مستبد و وابسته در جهان عرب که منشا مشکلات می باشند سکوت می کنند. گرچه پس از جنگ اول خلیج فارس، گروهی از وهابیان متوجه تناقضات رفتاری خود شدند اما نتوانستند راه حل منطقی برای حل مشکلات فکری و رفتاری خود بیابند.

شاید بزرگترین آسیبی که وهابیها به پیکره امت اسلامی وارد کرده اند این است که همواره مسلمانان را به درگیری های داخلی تشویق و از دشمن بیرونی و صهیونیسم غافل کرده اند. آنان بر ضد شیعه و حزب الله لبنان چنان خصمانه موضعگیری می کنند که هرگز علیه صهیونیستها آن گونه سخن نمی گویند. گویی از نظر آنان دشمن اصلی اسلام، شیعیان و مقاومت لبنان و فلسطین هستند!! درباره اندیشمندان معاصر اهل سنت نیز چنین برخوردهای تندی دارند به گونه ای که بسیاری از آنان از بیم وهابیها جرات ابراز نظر ندارند. شاید بتوان گفت بزرگترین دشمنان آزاداندیشی در جهان اسلام در حال حاضر همین وهابی ها می باشند.

شناخت چند شخصیت وهابی معاصر :

مرجعیت دینی در عربستان از آغاز سلسله پادشاهی آل سعود تاکنون با علمای وهابی بوده است. نام “بن باز” مفتی سابق عربستان برای بسیاری از ما آشناست. نام کامل وی “عبد العزیز بن باز” است. وی در سال ۱۳۳۰هجری قمری متولد شد. پس از سالها تحصیل نزد علمای وهابی و تسلط بر اصول مذهب وهابی در سال ۱۳۵۰ق به سمت قاضی منصوب شد اما همچنان به مطالعات خود درباره وهابیت ادامه داد. بعدها به مقام “مفتی اعظم عربستان” دست یافت. وی تالیفات بسیاری در اثبات مذهب خود و رد مذاهب دیگر دارد. دشمنی او با شیعیان زبانزد خاص و عام است و ماجراهای جالبی در این باره بر سر زبانهاست. می توان رابطه ای بین منافع آل سعود و فتواهای این مفتی وهابی یافت. سرانجام در سال ۱۴۲۰ هجری قمری در سن هشتاد و نه سالگی درگذشت. اندکی پیش از مرگ “بن باز” در سال ۱۴۱۹ق تحولات به سمتی پیش رفت که حتی مفتیان وهابی نیز دانستند که شتابزدگی در صدور حکم ارتداد و تکفیر مسلمانان به زیان خودشان خواهد بود از این رو بیانیه ای صادر کرده همگان را از شتابزدگی در تکفیر دیگران بر حذر داشتند. این بیانیه نقطه عطفی در تاریخ وهابیت به شمار می رود و به روشنی اثبات کرد که شیوه تکفیر قابل ادامه نیست.

شخصیت دوم در میان علمای وهابی عربستان “محمد بن صالح العثیمین” نام دارد که در ۱۳۴۷ هجری قمری در قصیم عربستان متولد شد و پس از سالها تحصیل از جمله شاگردی نزد “بن باز” در شمار مفتیان طراز اول عربستان درآمد. وی در سال ۱۴۲۱ق درگذشت. نظرات فقهی او نزد وهابیان در حد نظرات “بن باز” ارزشمند تلقی می شود.

“عبدالعزیز آل شیخ” مفتی کنونی عربستان از نوادگان “محمد بن عبدالوهاب”(بنیانگذار مذهب وهابیت) می باشد. وی در سال ۱۳۶۲هجری قمری متولد شد. سالیانی در محضر علمای وهابی از جمله “بن باز” شاگردی کرد و به منصب “قائم مقام مفتی اعظم” دست یافت تا اینکه در سال ۱۴۲۰ق با درگذشت “بن باز” از سوی پادشاه عربستان به مقام مفتی اعظم منصوب شد و همچنان در این مقام باقی است.

“بن جبرین” آخوند وهابی دیگری است که به فتواهای تند و تکفیر شیعیان مشهور است. وی متولد سال ۱۳۵۳هجری قمری است و نزد “بن باز” شاگردی کرده است. در حال حاضر شاید بتوان او را تندروترین مفتی عربستان به شمار آورد که بی وقفه به شیعه تهمت و افترا می بندند.

“سلمان العوده” (متولد ۱۳۷۶هجری قمری) یک وهابی تجدیدنظر طلب است که معتقد است باید از شدت حمله به شیعیان کاسته شود. وی دریافته است که دیگر نمی توان با ادبیات تکراری “تکفیر” و “ناسزا” به پیش رفت و از این پس باید با شعار “گفتگو” وهابیت را تبیین نمود. به همین دلیل در میان وهابیان مخالفانی دارد. یکی از ویژگیهای نسل جدید آخوندهای وهابی این است که با شبکه های ماهواره ای قرارداد می بندند و از رسانه ها و اینترنت استفاده بهینه می کنند. باید دانست طبق عقیده وهابیان هر کس با قرآن آشنا باشد و کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم را خوانده باشد می تواند برای خود فتوا بدهد!! از این رو بسیاری از آخوندهای وهابی پس از مدتی تحصیل شروع به فتوا دادن می کنند و در این کار نوعی رقابت و همچشمی نیز مشهود است. بسیاری از آنان شماره تلفن همراه خود را برای پاسخ به سوالات شرعی آقایان و خانمها در اختیار عموم قرار می دهند.

بروز یک جریان تجدیدنظر طلب در درون وهابیت :

در درون وهابیت قشر معتدلی در حال ظهور و بروز است. این قشر که بیشتر از نسل تحصیل کرده و جوان تشکیل شده و حتی بعضی از اساتید و علمای بزرگ آنان با آنها هماهنگ هستند، مسلمانان را متهم به شرک نمی کنند و از خون ریزی بیزارند و از گفتگوهای منطقی و دوستانه بین مذاهب اسلامی استقبال می کنند. آنان ضمن تجدید نظر در افکار خشونت آمیز گذشته، حاضر به تعامل با سایر مسلمانان جهان هستند.

شاید بتوان از “شیخ حسن بن فرحان مالکی” به عنوان برجسته ترین و شجاع ترین وهابی تجدیدنظر طلب یاد کرد. وی کتابی تحت عنوان “داعیه ولیس نبیا” را نوشت و در این کتاب گفت که “محمد بن عبدالوهاب تنها یک مبلغ دینی بوده و هرگز یک پیامبر معصوم نبوده است” وی خواستار تجدیدنظر در برخی از رفتارهای وهابیان بویژه شتابزدگی در تکفیر و قتل دیگران شده است. البته انتشار این کتاب خشم تندروها را برانگیخت و نویسنده آن را کافر و مرتد نامیدند. برای اطلاع بیشتر درباره این جریان تجدیدنظر طلب می توانید به کتاب “وهابیت بر سر دو راهی” نوشته آیت الله ناصر مکارم شیرازی(دام ظله) که در پایگاه اینترنتی ایشان قابل دانلود است، مراجعه فرمایید.

ترجمه و نگارش : اسلام ملکی معاف

منابع درباره موضوع وهابیت :

کتابهای مفیدی درباره وهابیت منتشر شده است. در صورتی که مایل باشید درباره وهابیت مطالعه عمیق تری داشته باشید می توانید به آثار زیر مراجعه کنید. ما نیز در نگارش این مقاله برخی از این آثار مراجعه کرده ایم :

۱. “پاسخهای جوان شیعی به پرسشهای وهابیان” نوشته محمد طبری ؛ انتشارات مشعر

۲. “وهابیت بر سر دو راهی” نوشته آیت الله ناصر مکارم شیرازی(این کتاب در پایگاه اینترنتی ایشان قابل دانلود است: سایت مکارم )http :// /persian/www.makaremshirazi.org

۳. “آیین وهابیت” نوشته آیت الله جعفر سبحانی

۴. مقاله “ابن تیمیه” در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج؛ ۳ نوشته عباس زریاب خویی (قابل دسترسی از طریق سایت دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و پایگاه : )http:// www.tebyan.com

۵. مقاله “السلفیه” در دایره` المعارف “ویکیبیدیا”(عربی)

۶. دعوی المناوئین، شیخ احمد زینی دحلان شافعی

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:22 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

2مروری بر افکار وهابیت و جایگاه آن در جهان

مروری بر افکار وهابیت و جایگاه آن در جهان

مروری بر افکار وهابیت و جایگاه آن در جهان
 

مسلک جعلی وهابیت، بیش از دو قرن است که همچون موریانه ای، به دنبال تخریب دین و تهی نمودن آن است. مسلکی که به هیچ وجه سازگاری عقلایی ندارد و با روش های

حوزه های علمیه و مراکز آموزشی ـ دینی

در کشور عربستان، چیزی به نام حوزه علمیه، آن گونه که در کشورهای شیعه نشین مرسوم بوده و هست، وجود ندارد. پس از استقرار دولت عربستان سعودی، دولت تلاش زیادی به عمل آورد تا غیر از مراکز دانشگاهی، مرکزیتی به عنوان حوزه های علمیه شیعه یا مدارس امام خطیب، چون الجامعات الاسلامیه در عثمانی و جامع الازهر در مصر به وجود نیاید.

در واقع، حوزه های علمی ـ دینی عربستان، شکل دانشگاهی تکامل یافته است؛ به گونه ای که مروج آیین و مذهب رسمی وهابیت هم هستند.

در کشور عربستان، هرگونه فعالیت مذهبی، خارج از آیین وهابیت ممنوع است و به شدت با آن برخورد می شود. البته در میان وهابیان نیز گرایش های مختلف تند روی افراطی، سنت گرا، معتدل و میانه رو وجود دارد. ارتباط و وابستگی شدید سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور عربستان به امریکا، انگلستان، مسئله فلسطین، مسائل حج و برخورد با حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶ شمسی، جنگ عراق و ایران، مسئله افغانستان، گروه سپاه صحابه و گروه طالبان موجب اعتراض و شورش های متعددی در شهرهای مکه، مدینه و مناطق دیگر، به ویژه مناطق شیعه نشین شده است. از این رو دولت سعودی در نصب مسئولان دینی سیاسی و اقتصادی دقت زیادی می کند تا مبدا مخالفان سیاستهای آل سعود، میدان و فرصت فعالیت بیابند.

مراکز انتشاراتی، رسانه ای و کتابخانه ای

حکام وهابی آل سعود، از تمامی امکاناتی که از استخراج بی حد و حساب نفت به دست می آید، در راه تبلیغ حکومت استبدادی سعودی و آیین منحرف وهابیت استفاده می کنند. از مهم ترین فعالیت های مراکز فرهنگی ـ رسانه ای (رادیو، تلویزیون و مطبوعات)، تلاش برای عرضه نظام حکومتی آل سعود و آیین وهابیت، به عنوان بهترین تشکیلات اداری و مذهبی مورد علاقه مردم و هماهنگ با قرآن و سنت نبوی است. هرگونه تحقیق و پژوهشی که همگام با این برنامه ها باشد، تهیه، تنظیم، منتشر، نگهداری و تبلیغ می شود و هرگونه تألیف و تحقیقی که با مذاهب دیگر، به خصوص شیعه دوازده امامی موافق باشد، به عنوان انحراف از دین اسلام و بدعت و کفر معرفی می شود و مردم را از نزدیک شدن به آن منع می کنند.

شش کتابخانه مهم و بزرگ در عربستان به وهابیون تعلق دارد و بیش از ۱۱۷ مرکز انتشاراتی و چاپخانه در زمینه چاپ و انتشار کتاب و مجله در عربستان فعالیت دارند. بخش مهمی از کتابهای منتشره به رد عقاید مذهب شیعه و دشمنی و ضدیت با آن، به ویژه با انقلاب اسلامی ایران دارد که ناشران با دستور حاکمان وهابی با جدیت، آنها را چاپ و در داخل عربستان و خارج آن، در میان مسلمانان و غیر مسلمانان (بیشتر به صورت اهدایی) توزیع می کنند. ۲۲

از مسائل مهمی که در بیشتر این کتابها به چشم می خورد و نویسندگان وهابی آن را مطرح می کنند، مسئله اختصاصی دانستن تفسیر اسلام و سنت نبوی به مرکز وحی (حرمین شریفین) و علما و ساکنان آن است و هر گونه عقیده و تفکری را که خارج از محیط حرمین، در سراسر جهان مطرح شود، باطل می دانند.

دانشمندان وهابی خود را متولیان و مفسران جهان اسلام می دانند و داعیه رهبری آن را دارند. آنان با فراخوانی متفکران و دانشمندان جهان اسلام و با در اختیار گذاشتن امکانات، در راه این هدف تلاش می کنند.

تبلیغ وهابی گری در خارج عربستان

تبلیغ وهابیت در کشورهای اسلامی، مسئله جدی است. انحرافات اساسی این فرقه علاوه بر اینکه از آرا و پندارهای پیشوایان سلفی گری (ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب) نشأت گرفته است، به عنوان ابزاری در دست استعمار گران و سیاست های شیطانی امریکا و انگلستان قرار دارد و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان محسوب می شود. تفرقه و تشتت در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سر کردگی آمریکاست. و با تشدید آن، دشمنان اسلام و مسلمانان، بیشترین بهره را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی برده اند.

اکنون بعضی کشورها را که وهابیان در تبلیغ آیین وهابیت در آنجا موفق بوده اند، مورد بررسی قرار می گیرد:

پاکستان:

کشور اسلامی پاکستان، با چهار ایالات پنجاب، سرحد، سند و بلوچستان در همسایگی شرق ایران، با فرهنگ سنتی اسلامی و حاکمیتی حزبی، همواره مورد طمع و تجاوز استعمارگران خارجی بوده است.

مهم ترین احزاب این کشور حزب «مردم»، «جماعت اسلامی»، «استقلال» و «نهضت اجرای فقه جعفری» هستند و این کشور به دو دلیل (فقر فرهنگی و نفوذ روحانیون متعصب و مخالف شیعه)، از عمده ترین مراکز تبلیغ وهابیت در میان کشورهای اسلامی است. گروه های پاکستانی وهابی مذهب، گاه به صورت حزب سیاسی، با نفوذ در دولت و گاه به صورت گروه های فرقه گرای تروریستی و گاه به صورت فعالیت های فرهنگی عمل می کنند. بخش زیادی از روحانیان طرفدار آیین وهابیت در پاکستان، دروس دینی خود را در کشور عربستان گذرانده یا با حمایت مالی، سیاسی و فرهنگی سعودی ها، به مسئولیت ها و مناصب مهم دست یافته اند.۲۳

سفارت و نمایندگی های عربستان سعودی در پاکستان، همواره از فعالیت های گروه های فرقه گرا و مخالف شیعیان، حمایت کرده و تعداد زیادی از جوانان این کشور را برای تحصیل در دانشگاه ها و مراکز علمی عربستان جذب می کنند و از تأسیس گروه های تروریستی و حمایت مالی و سیاسی آنان غافل نیستند.

الف) گروه سپاه صحابه

«سپاه صحابه» نمونه کامل یک حزب تفرقه گرا و مورد حمایت عربستان در پاکستان است. این حزب در سال ۱۹۸۴ میلادی، توسط فردی به نام حق نواز جهنگوی، در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان حکومت ژنرال ضیاء الحق تأسیس و با سرعتی بی سابقه، در سراسر کشور گسترش یافت. مراکز فعالیت سپاه صحابه (شهرهای سیالکوت، فیصل آباد و جهنگ و..)، مناطقی هستند که قبلاً محل فعالیت فئودال های سنی مذهب بوده و تأسیس سپاه صحابه از ابزارهای فئودال های سنی مذهب، برای مبارزه با شیعیان است.۲۴

از سوی دیگر، عربستان سعودی که پشتیبان سر سخت ضیاء الحق بود، از سپاه صحابه و فعالیت های آنان حمایت مالی و سیاسی می کرد. از شعارها و اهداف تاسیس سپاه صحابه، دفاع از احترام به صحابه (گرایش وهابیان) و مبارزه با افکار شیعیان (به بهانه مخالفت با صحابه) و انقلاب اسلامی ایران است. تبلیغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهایی مانند آدم ربایی، سرقت مسلحانه، ترور، کشتار جمعی (بمب گذاری) و اعمال وحشیانه دیگر، موجب ایجاد وحشت و دلهره در میان شیعیان شده است.۲۵

ب) دکتر احسان الهی ظهیر

وی که متولد پاکستان است تحصیلات خود را در عربستان و با حمایت مالی وهابیان سعودی طی کرد. او از مهره های تفرقه انگیز و از مبلغان فرقه وهابی و عامل قتل عام تعداد زیادی از شیعیان در مراسم عزاداری در پاکستان و کشورهای دیگر است. نمونه هایی از آثار و تالیفات او در تبلیغ آرا و سیاست های وهابیان و مبارزه با عقاید تشیع عبارت است از: الشیعة و اهل البیت، الشیعة و التشیع، الشیعة و القرآن و الشیعة و السنة.

ج) تاسیس مراکز فرهنگی، آموزشی و خیریه در ایالت بلوچستان پاکستان

وهابیان سعودی از شهریور ماه ۱۳۶۸، به بهانه کمک های آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغان در ایالات بلوچستان، مراکز متعددی تحت عنوان «موسسه الدعوة الاسلامیة»، «ادارة الاسراء»، «موسسة مکة المکرمة الخیریة» و «موسسة مسلم» تأسیس کردند و از طریق کمک های مالی، فرهنگ ضد شیعی وهابیت و سیاست های ضد ایرانی خود را تبلیغ می کردند. نیز از طریق توزیع کتاب، جلسات سخنرانی، فیلم، نوار و عکس به آوارگان و مهاجران سنی مذهب مقیم این ایالت آموزش هایی می داند.وهابیان از این راه به ترویج افکار و اندیشه های محمد بن عبدالوهاب در پاکستان می پردازند.

افغانستان

گروه طالبان از قوم پشتون (بزرگ ترین قوم افغانستان) هستند که به دست ارتش I.S.I، سپاه صحابه، جمعیت العلمای پاکستان و مدارس دیوبند (محل آموزش اندیشه ها و پندارهای وهابیان) شکل گرفتند.

هر چند طالبان، مدعی استقرار شریعت غرّای محمدی (ص) هستند و خود را حنفی مذهب و صوفی مشرب قلمداد می کنند؛ ولی اعمالشان نشان دهنده احیای سنت های قومی ـ قبیله ای ۲۵۰ سال گذشته پشتون ها است.

این باورها و سنت ها شباهت زیادی با عملکرد وهابیان دارد، به طوری که شواهد موجود نشان حمایت کامل سیاسی، فکری و اقتصادی عربستان از آنها است. نام این گروه در دوازدهم اکتبر ۱۹۹۴ میلادی برای نخستین بار روی تلکس خبرگزاری ها رفت و در سایه حمایت مالی و نظامی دولت پاکستان، امریکا، عربستان سعودی و امارات عربی متحده، توانستند مناطق وسیعی را از دست دولت اسلامی افغانستان خارج کرده، به تصرف خود در آورند. ۲۶

نقش عربستان سعودی در ظهور و رشد طالبان

عربستان از زمان های گذشته، به ویژه در زمان اشغال کشور افغانستان توسط شوروی (سابق)، به چند دلیل عمده به مسائل این کشور توجه داشته است:

۱) ممکن بود در صورت ادامه اشغال، شوروی سابق بتواند، برای رسیدن به منافع نفتی خلیج فارس، اقدام کند.

۲) ادامه اشغال و گسترش نظام کمونیستی، اعتقادات مسلمانان جهان و افغانستان را در معرض خطر قرار می داد.

۳) ادامه اشغال افغانستان و حمایت ایران از گروه های جهادی شیعه، با ایفای نقش ام القرایی عربستان سازگار نبود.

۴) مسئله رقابت با نفوذ رو به گسترش جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آسیای میانه، به ویژه پس از فرو پاشی شوروی و نظام کمونیستی آن مطرح بود.

با توجه به دلایل مزبور، عربستان به طور جدی، در مسائل افغانستان دخالت کرد؛ به گونه ای که در سال های ۱۹۹۴ ـ ۱۹۹۲ مبلغ دو میلیارد دلار به پشتون ها کمک مالی کرد. ۲۷ و در حمایت از گروه های جهادی مخالف ایران، مبلغ ۱۵۰ میلیون دلار به دولت ربانی ـ شاه مسعود کمک کرد.* همچنین دولت عربستان در کنار پاکستان، به حمایت مالی و نظامی از جنبش طالبان پرداخت و بخش عمده مبلغ هفتاد میلیون دلاری خرید تسلیحات نظامی طالبان را بر عهده گرفت.

عربستان در پشتیبانی از طالبان، دو انگیزه اساسی داشت: نخست آنکه عربستان خود را ام القرای جهان اسلام می داند و کمک به مسلمانان را نوعی وظیفه دینی و الهی برای خود معرفی می کند.

انگیزه دوم، رقابت بانفوذ رو به رشد ایران در افغانستان و آسیای مرکزی، و منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران بود که خود را ام القرای جهان اسلام می داند.۲۸

دولت عربستان در تاریخ ۲۶/۵/۱۹۹۷ به شکل صریح ضمن به رسمیت شناختن حکومت خودخوانده گروه طالبان، سفارت ریاض در افغانستان را تحویل آنها داد.

وهابیت در مصر

در خصوص اقدامات وهابیت در مصر، باید یادآور شد که اهم فعالیت های آنها کارهای خدماتی است، به همین دلیل، چهره فرهنگی آنان برای مردم تقریباً مغفول مانده است. مردم مصر اگر چه سنی مذهب هستند؛ ولی حضور تاریخی اهل بیت (ع) یا سلسله های شیعی حاکم بر این کشور در ادوار گذشته، تأثیر عمیقی بر آداب، رفتار و عقاید مردم گذاشته است و به شدت به اهل بیت (ع) علاقمند بوده، گاهی این تعبیر را به کار می برند که ما سنتی المذهب و شیعی الهوی ایم. همچنین نقش اجتماعی دو گروه صوفیه و اشراف (سادات) را در این کشور، نباید نادیده گرفت، زیرا وهابیون از هر دو گروه بیزارند و در نوشته های خود رسماً صوفیه را منحرف می نامند.

جماعة انصار السنة المحمدیه که در سال ۱۹۲۶ توسط شیخ محمد حامد الفقی، با هدف مبارزه با بدعت ها و کارهای جدید و خرافات ایجاد شد، گرچه عبدالوهاب را از اصلاح گران دانسته و از او تقدیر می کنند؛ اما خود را وهابی نمی نامند؛ ضمن آنکه بخش اندکی از شیعه را کافر نمی شمارند؛ ولی آنها را گمراه می دانند. این گروه در سال های اخیر ارتباط قوی ای با سردمداران وهابی داشتند و به نوعی بر خلاف دیدگاهی که نسبت به وهابیون دارند، به ترویج آرا و افکار آنان از نوع خود می پردازند.۲۹

وهابیت در آسیای مرکزی و قفقاز

اصلاح وهابیزم، از آغاز جنگ داخلی در تاجیکستان، در مطبوعات روسیه رواج یافت. در آن زمان روزنامه «مسکو سکید نمی ستی» نوشت: یک گروه از مسلمانان که خبرنگاران آنها را وهابی می نامند، به تخریب مسجدی در دامنه رشته کوه های پامیر، به علت عدم جهت یابی درست به سمت مکه و وجود یک چراغ که بازمانده زرتشت، دین پیشین مردم این منطقه بود، اقدام کردند و اسلام حنیف خواستار علامت گذاری قبله مساجد به سمت مکه بوده و عدول از قوانین الهی را که توسط پیغمبر برای مسلمانان ارسال شده، جایز نمی داند.

فقدان یک دستگاه تنظیم کننده روابط بین مومنان و افکار ناهمگون در جامعه اسلامی، موجب ایجاد تنوع و برداشت های مختلف از موازین اسلامی شده است. به دنبال آن گروه هایی برای ایجاد اصلاح در دین اسلام ظهور کردند که یکی از آنها وهابیت است که در قرن ۱۷ در پادشاهی عربستان سعودی تشکیل شد که ویژگی بارز آن عدم تساهل نسبت به عقاید دیگر فرق اسلامی است.

در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز شمالی که اسلام صوفی رایج بوده و خصوصیت محلی دارد، جنبش نوسازی تحت عنوان وهابیزم ایجاد شده است. مروج افکار وهابیت در منطقه، واعظانی هستند که از بعضی کشورهای عربی و اسلامی به منطقه آمده اند. نخستین پیروان آنها یا جوانانی هستند که بعد از شروع پروستریکا از امکان تحصیل در مراکز الهیات خارج کشور برخوردار شده اند یا جوانانی هستند که به دلایل شخصی یا اجتماعی، با سیستم تقسیم قدرت، نفوذ، حیثیت و ثروت در جامعه مخالف اند.

بسیاری نویسندگان که در مورد علل پیدایش وهابیت در کشورهای مستقل مشترک المنافع تحقیق می کنند، به نقش عربستان در حمایت و تأمین بودجه جنبش وهابیت اشاره می کنند. در ابتدای تشکیل این کشورها، هزینه تعمیر و احداث مساجد، آموزش ابتدایی اسلامی، اعزام دانشجویان به دانشکده های مذهبی خارجی، انتشار کتب اسلامی، آموزش زبان عربی و اعزام مسلمانان برای انجام مراسم حج، توسط عربستان تأمین شده است، به همین دلیل برخی نویسندگان مدعی هستند که جنبش وهابیت تنها با کمک های عربستان شکل گرفته است.

پدیده وهابیت در منطقه قفقاز شمالی، دارای ویژگی های ملی است که سعی می کند، با پیوستن به خانواده های مسلمان از روسیه جدا شود. ساختار جامعه در این منطقه به گونه ای است که ریش سفیدان، رهبری مذهبی و عرفی جامعه را بر عهده داشته، کنترل و پرورش افکار عمومی را در اختیار خود دارند. در چنین شرایطی که وهابیزم خواستار برابری حقوقی همه مسلمانان است، ممکن است رهبران مذهبی نفوذ سابق خود را بر جامعه از دست بدهند.

رهبران منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، بارها نگرانی خود را نسبت به تلاش وهابیت جهت تحکیم مواضع خود در منطقه اعلام کرده اند و رسانه های گروهی، هر روز در مورد فعالیت آنها در جمهوری تاجیکستان و ازبکستان مطالب زیادی می نویسند. در حقیقت می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که رشد وهابیت، پاسخی به اوضاع آشفته اقتصادی و اجتماعی کشورهای منطقه است. ۳۰

وهابیت در کشورهای دیگر

کشور بزرگ هندوستان (دومین کشور جهان از نظر جمعیت) که دارای نژادهای جمعیتی و گرایش ها و مذاهب گوناگون است، یکی از مناطقی است که به ویژه پس از استقلال پاکستان و رسمیت یافتن مذهب و زبان هندو، از فعالیت های تبلیغاتی وهابیت در امان نمانده است.

در سایه کمک ها و حمایت های مالی و تبلیغاتی وهابیان سعودی، به دلیل فقر شدید مسلمانان، گرایش به آیین وهابیت در میان مردم هند زیاد است.

ایران اسلامی و مردم سنی مذهب ساکن مناطق مرزی نیز از تبلیغات سعودیان وهابی در امان نمانده و این مسئله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشدید شده است. در مدارس علمیه اهل سنت، مشاهده شده که کتاب های ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب، به صورت آشکار برای طلاب تدریس و دیگر کتاب های وهابیان، به صورت اهدایی بین طلاب و روحانیان منطقه توزیع می شود.

جزایر قشم و کیش، به دلیل نزدیکی به کشورهای خلیج فارس و دریافت و مشاهده صدا و تصویر تلویزیون های منطقه که آیین وهابیت را تبلیغ و از نظام شیعی حاکم بر ایران اسلامی انتقاد و بدگویی می کنند، در معرض آسیب و حتی خطر گرایش به وهابیت قرار دارند.

مسلمانان شوروی سابق (قریب به ۷۰ میلیون نفر) و کشورهای تازه استقلال یافته، همان طور که در بخش قبلی توضیح داده شد، مورد طمع سیاست های تبلیغاتی وهابیان بوده و هستند.

سالانه میلیون ها جلد قرآن با چاپ نفس، اهدایی پادشاهی عربستان سعودی در بین مردم، به صورت رایگان توزیع می گردد. تاسیس مسجد، مراکز مذهبی کمک های مالی برای مسلمانان و ارسال و اهدای کتاب ها و نشریات، مبلغان مذهبی و قاریان قرآن برای اقامه جماعت و سخنرانی و قرائت قرآن، از دیگر برنامه های وهابیان سعودی برای مسلمانان این کشورها است.

کشور آلبانی با قریب به ۳ میلیون مسلمان حنفی مذهب، علیرغم همه فشارهای قرون وسطایی دوران سلطه کمونیست ها، پس از فرو پاشی شوروی سابق، آمادگی زیادی برای پذیرفتن تبلیغات اسلامی را دارد که دستگاه های سعودی با اهداف قرآن، کتب و نشریات، تأسیس و تکمیل مساجد و دعوت مسلمانان برای بازدید از اماکن مقدسه مکه و مدینه در ایام حج و غیر آن، و پذیرش دانشجو، از فرصت پدید آمده استفاده می کنند. جزایر مالدیو، سریلانکا در اقیانوس هند، کشورهای کنیا، اتیوپی، اوگاندا، غنا، نیجریه، مالی، سنگال، لیبی، استرالیا، کانادا و...، از دیگر مناطقی هستند که رژیم آل سعود، با شیوه های گوناگون، در این کشورها به تبلیغ اسلام وهابی (اسلام سلفی) می پردازند.۳۱

نویسنده: مجید دیوسالار

پی‏نوشت‏ها

۱ـ محمد جواد فاضل لنکرانی، «مبانی فکری و کارنامه ننگین فرقه ضاله وهابیت»، ۳/۱۲/۱۳۸۳ ، ص ۱.

۲ـ طوبی کرمانی، «نگاهی بر وهابیت»، مقالات و بررسیها، تابستان ۱۳۸۲. ص ۱، همچنین رجوع شود به سایت اینترنتی جهاد دانشگاهی.

۳ـ محمد جواد فاضل لنکرانی، پیشین، ص ۱۷.

۴ـ همان، ص ۲۰.

۵ـ همان، ص ۱۷.

۶ـ همان، ص ۲۱.

۷ـ سایت اینترنتی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران.

۸ـ همان.

۹ـ طوبی کرمانی، «نگاهی به وهابیت»، پیشین، ص ۱۳.

۱۰ـ الیاسینی، ایمان، دین و دولت در عربستان سعودی»، ترجمه اکبر عزیزنیا، سایت اینترنتی باشگاه اندیشه، ۱۳۸۳، ص ۷.

۱۱ـ طوبی کرمانی، «نگاهی بر وهابیت»، پیشین، ص ۱۴.

۱۲ـ الیاسینی، «ایمان، دین و دولت در عربستان سعودی»، پیشین، ص ۳۳.

۱۳ـ طوبی کرمانی، پیشین، ص ۱۶.

۱۴ـ سید محسن امین، کشف الارتیاب، (تاریخچه و نقد بررسی عقاید و اعمال وهابیها)، با کوشش سید ابراهیم سید علوی، تهران، ۱۳۶۷.

۱۵ـ الیاسنی، پیشین، ص ۳۴.

۱۶ـ حسین خلف، تاریخ الجزیرة العربیه فی عصر الشیخ محمد بن عبدالوهاب (حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب)، بیروت، ۱۹۶۸ میلادی، ص ۱۷۶.

۱۷ـ طوبی کرمانی، پیشین، ص ۲۱.

۱۸ـ محمد حسین ابراهیمی، «تحلیلی نو بر عقاید وهابیان»، قم، ۱۳۷۰، ص ۱۸.

۱۹ـ همان، ص ۲۰.

۲۰ـ زینی دحلان، فتنه وهابیت، ترجمه همایون همتی، نشر مشعر، بی جا، بی تا.

۲۱ـ عباس جعفری، فرقه وهابیت و عملکرد آن در تاریخ معاصر، نشریه معرفت، شماره ۵۲، ۱۳۸۳، صص ۹۲ ـ ۹۱.

۲۲ـ حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شناخت عربستان، ص ۱۲۸.

۲۳ـ عقیدتی ـ سیاسی نیروهی انتظامی، نگاهی به ماهیت و عملکرد فرقه ضاله وهابیت، ص ۵۲.

۲۴ـ حافظ تقی‏الدین، احزاب و نهضتهای سیاسی پاکستان، ص ۵۰۳. به نقل از مرتضی زیدی، علل تفرقه گرایی در پاکستان، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص ۵۲.

۲۵ـ «تلاش گروههای تروریستی وهابی علیه ایران»، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ۵/۱۰/۱۳۶۹، شماره ۳۳۵۵.

۲۶ـ مرکز مطالعات فرهنگی بین المللی، «جریان پرشتاب طالبان»، ص ۴۸.

۲۷ـ همان، ص ۱۱۷. به نقل از انور الحق احدی (کارشناس مسایل خاورمیانه) در مصاحبه با مجله میدل ایست، ۱۹۹۴.

۲۸ـ حمید احمدی، «طالبان، علل و عوامل رشد»، «اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره ۱۳۱ ـ ۱۳۲، ص ۳۲.

۲۹ـ وهابیت در مصر، نشریه چشم انداز، شماره ۷، اسفند ۱۳۸۲، ص ۴۵.

۳۰ـ بخش مطالعاتی سفارت ایران در مسکو، «وهابیت در آسیای مرکزی و قفقاز»، ماهنامه دیدگاه‏ها و تحلیل‏ها، شماره ۱۳۷، صص ۷۶ ـ ۷۴.

۳۱ـ عباس جعفری، فرقه وهابیت و عملکرد آن در تاریخ معاصر، نشریه معرفت، پیشین، صص ۹۸ ـ ۹۷.

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:22 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

وهابیت و تکفیر مسلمین

وهابیت و تکفیر مسلمین

وهابیت و تکفیر مسلمین

خطرناکترین چیزی که ابن تیمیه بنیانگزار فکری وهابیت در آغاز دعوت خویش مطرح ساخت و افکار عمومی را متشنج و عقائد مردم را جریحه دار کرد، متهم ساختن مسلمان به کفر و شرک بود.

 

ابن تیمیه و تکفیر مسلمین و قتل آنان

خطرناکترین چیزی که ابن تیمیه بنیانگزار فکری وهابیت در آغاز دعوت خویش مطرح ساخت و افکار عمومی را متشنج و عقائد مردم را جریحه دار کرد، متهم ساختن مسلمان به کفر و شرک بود.

او رسماً اعلام کرد: هر کس کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا یکی از افراد صالح بیاید و از آنان حاجت بخواهد مشرک است، پس واجب است چنین شخصی را وادار به توبه کنند، و اگر توبه نکرد، باید کشته شود. «من یأتی إلی قبر نبیّ أو صالح، و یسأله حاجته و یستنجده... فهذا شرک صریح، یجب أن یُستتابَ صاحبُه، فإن تاب، و إلاّ قُتِل» (۱).

 

 

محمّد بن عبدالوهّاب و تکفیر مسلمین و جهاد با آنان

محمّد بن عبدالوهّاب مجدّد ناشر افکار ابن تیمیّه می گوید: «و إنّ قصدهم الملائکة و الأنبیاء و الأولیاء یریدون شفاعتهم و التقرّب إلی اللّه بذلک، هو الذی أحلّ دماءهم و أموالهم» (۲). (همانا هدف آنان وسیله تقرّب به خداوند و شفیع قرار دادن پیامبران، و صالحان است، به همین جهت خونشان حلال و قتلشان جایز است).

 

 

شهادت به کفر مسلمانان، شرط ورود به آیین وهّابیّت

أحمد زینی دحلان مفتی مکّه مکرّمه می نویسد: «کان محمّد بن عبدالوهّاب إذا اتّبعه أحد و کان قد حجّ حجّة الإسلام، یقول له: حجّ ثانیاً! فإنّ حجّتک الأولی فعلتها و أنت مشرک، فلا تقبل، و لا تسقط عنک الفرض. و إذا أراد أحد الدخول فی دینه، یقول له بعد الشهادتین: اشهد علی نفسک إنّک کنت کافراً، و علی والدیک أنّهما ماتا کافرین، و علی فلان و فلان، و یسمّی جماعة من أکابر العلماء الماضین أنّهم کانوا کفّاراً، فإن شهد قبله، و إلاّ قتله، و کان یصرّح بتکفیر الأمّة منذ ستّمائة سنة، و یکفّر من لا یتّبعه، و یسمّیهم المشرکین، و یستحلّ دماءهم و أموالهم»(۳). اگر چنانچه کسی به مذهب وهّابیّت در می آمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمّد بن عبدالوهّاب» به وی می گفت: باید دوباره به زیارت خانه خدا بروی چون حج گذشته تو در حال شرک صورت گرفته است و به کسی که می خواست وارد کیش وهّابیّت بشود می گفت: پس از شهادتین باید گواهی دهی که در گذشته کافر بوده ای و پدر و مادر تو نیز در حال کفر از دنیا رفته اند، و همچنین باید گواهی دهی که علماء بزرگ گذشته کافر مرده اند. اگر چنانچه گواهی نمی داد وی را می کشتند. آری او بر این باور بود که تمام مسلمانان در طول ۱۲ قرن گذشته کافر بوده اند، و هرکسی را که از مکتب وهّابیّت پیروی نمی کرد او را مشرک دانسته و خون و مال او را مباح می کرد. فتوی ابن جبرین در کفر شیعه ابن جبرین که یکی از مفتیان بزرگ سعودی است سؤال شده که آیا به فقرای شیعه می شود زکات داد؟ پاسخ داده طبق نظر علماء اسلامی به کافر نمی شود زکات داد و شیعیان بدون شک به چهار دلیل کافر هستند:

۱) آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگویی می کنند و معتقد به تحریف قرآن هستند و می گویند که دو سوم قرآن حذف شده و هر کس به قرآن طعنه زند کافر هست و منکر آیه شریفه «و إنا له لحافظون» می باشد.

۲) به سنت پیامبر و احادیث صحیح بخاری و مسلم نیز طعنه می زنند و به احادیثی که در این دو کتاب آمده عمل نمی کنند چون بر این عقیده هستند که روایات این کتاب ها از صحابه نقل شده و صحابه را کافر می شمارند و معتقد هستند که پس از پیامبر گرامی همه صحابه جز علی و فرزندان او و تعداد اندکی مانند سلمان و عمار همه کافر و مرتد شدند.

۳) شیعیان اهل سنت را کافر دانسته و با آنان نماز نمی خوانند و اگر پشت سر اهل سنت نماز بخوانند آن نماز را اعاده می کنند بلکه آنان معتقد به نجاست اهل سنت هستند و اگر با یکی از اهل سنت مصافحه کنند، دست خود را آب می کشند.

۴) شیعیان نسبت به علی و فرزندان او غلوّ کرده و آنان را به صفاتی که ویژه خداوند است توصیف می کنند و همانند خداوند آنان را صدا می کنند. تا آن جا که گفته: «من دفع إلیهم الزکاة فلیخرج بدلها حیث أعطاها من یستعین بها علی الکفر، و حرب السنّة» اگر کسی به شیعیان زکات بدهد قبول نیست زیرا او با این کار خود به کسی کمک کرده که کفر را تقویت می کند و با سنت پیامبر در حال جنگ است (۴).

 

 

اعلام رسمی جهاد بر ضدّ شیعه

از شیخ عبدالرحمان براک از مفتیان سعودی استفتا شده: «هل یمکن أن یکون هناک جهاد بین فئتین من المسلمین (أی: السنة مقابل الشیعة؟». آیا امکان جهاد میان اهل سنت و شیعه وجود دارد؟ وی پاسخ داده: «... إن کان لأهل السنة دولة و قوة و أظهر الشیعة بدعهم، و شرکهم، و اعتقاداتهم، فإن علی أهل السنة أن یجاهدوهم بالقتال... (۵).

اگر اهل سنت دارای دولت مقتدی باشند و شیعه برنامه شرک آمیز خود را اظهار نمایند (مانند اعتقاد به وصایت علی (علیه السلام) بعد از پیامبر گرامی و مراسم عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) و توسل به امیر المؤمنین و حسین (علیهما السلام)). در این صورت بر اهل سنت واجب است که علیه شیعه اعلام جهاد نموده و آنان را به قتل برساند.

 

 

فتوای هیأت عالی افتای سعودی بر کفر شیعه

هیأت عالی افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون شیعه نوشته است: «إنّ کان الأمر کما ذکر السائل من أن الجماعة الذین لدیه من الجعفریة یدعون علیا و الحسن و الحسین و سادتهم فهم مشرکون مرتدون عن الإسلام» (۶).

همان گونه که در سؤال آمده است، آنان که «یاعلی، یاحسین» می گویند مشرک، و از ملّت اسلام خارج می باشند و این فتوی به امضاء چهار تن از اعضای هیأت عالی سعودی به شرح ذیل رسیده است: رئیس هیأت: عبدالعزیز بن عبداللّه بن باز. اعضای هیأت: عبدالرزاق عفیفی، عبداللّه بن غَدَیان و عبداللّه بن قعود.

 

 

فتوای زرقاوی بر جهاد بر ضد شیعه

زرقاوی رهبر وهابیون عراقی طی اطلاعیه ای که از طریق اینترنت منتشر گردید اعلام کرد: مخالفان (شیعیان): افعی ها و دشمنان در کمین نشسته و عقرب های حیله گر هستند، ما اکنون به جنگ با دشمن کافر و جنگ دشوار با دشمن حیله گری که لباس دوست بر تن کرده و به همدلی دعوت می کند، و لیکن شرور است و ارث اختلاف درونی را به میراث برده، می پردازیم. یک ناظر جستجوگر درک می کند که شیعیان خطری آشکار و حقیقی هستند. پیام تاریخ که واقعیت نیز آن را تصدیق نموده، این امر را روشن ساخته که تشیع، دینی جدا از اسلام است و با یهود تحت شعار اهل کتاب و مسیحیان ملاقات می کنند، شرک نمایان شیعیان تا جایی است که قبرها را می پرستند و در اطراف قبور ائمه طواف می کنند، به حدی رسیده اند که یاران پیامبر را کافر می دانند و به مادر مؤمنان و صالحان این امت دشنام می دهند و قرآن کریم را جعل می کنند و در کتب شیعیان که تاکنون در حال انتشار است به نزول وحی برای آن گروه ادعا شده است و این یکی از تصاویر کفر و کفرشناسی است.

کسانی که گمان می کنند شیعیان می توانند میراث تاریخی و کینه سیاه خود را فراموش کنند، در توهم به سر می برند و این همانند آن است که این افراد، (متوهمان) از مسیحیان بخواهند صلیب کشیدن مسیح را فراموش کنند. آیا یک عاقل چنین کاری می کند؟ این قوم علاوه بر کفر خود، برای افزایش بحران حکومت و موازین نیرو در دولت، از مکر و حیله سیاسی استفاده و تلاش می کنند برای تثبیت شرایط محیطی جدید خود، با استفاده از پلاکاردهای سیاسی و سازمان های خود با هم پیمانانشان همکاری کنند. این قوم خیانتکار در طول تاریخ، اهل تسنن را به مبارزه می طلبیده و در هنگام سقوط رژیم صدام، شعار «انتقام از تکریت تا انبار» را سر می داد که این مسأله خود بر میزان کینه آنها نسبت به اهل تسنن دلالت می کند (۷).

 

 

نتیجه شوم تکفیر و اعلام جهاد محمد بن عبدالوهاب

با اعلام جهاد علیه مسلمین به اتهام کفر و شرک و بدعت، اعراب بادیه نشین را بر انگیخت و به کمک ابن سعود لشکری فراهم ساخت و با حمله به شهرها و روستاهای مسلمان نشین، مردم را به خاک و خون کشید و اموال آنان را به عنوان غنائم جنگی غارت نمود (۸).

۱) قتل و غارت وهابیون در منطقه نجد

الف) کشتار مسلمانان و قطع نخل ها و غارت مغازه ها: ابن بشر عثمان بن عبداللّه، مؤرخ آل سعود در رابطه با آغاز دعوت وهابیت در منطقه نجد و کشت و کشتار مردم بی گناه به اتهام شرک می نویسد: عبدالعزیز همراه با عده ای به قصد جهاد با اهل سرزمین ثادق حرکت کرد، و آنان را به محاصره در آورد و بخشی از نخلستان های آنان را قطع کرد و تعدادی هم از مردان آنان را به قتل رساند (۹).

سپس عبدالعزیز به قصد جهاد به سمت خُرج حرکت کرد و در منطقه «دُلَم» هشت نفر از مردان را به قتل رساند و مغازه ها را که مملو از اموال بود، غارت نمود و آنگاه به سرزمین «نَعْجان» و «ثَرْمَدا» و «دُلَم» و «خُرْج» رفت و عدّه ای را کشت و شتران بسیاری به غنیمت گرفت.

ب) به آتش کشیدن محصولات زراعی: تا آن جا که می گوید: عبدالعزیز به قصد جهاد وارد منفوحه شد و محصولات زراعی آنان به آتش کشید و بخش عظیمی از جواهرات و گوسفند و شتران را به غنیمت گرفت و تعدا ده نفر را نیز به قتل رساند (۱۰).

ج) باعث سقط زنان حامله: لشکر عبدالعزیز شبانگاه وارد منطقه حَرْمه شدند و پس از طلوع فجر به دستور عبداللّه پسر عبدالعزیز تیراندازان به صورت دسته جمعی به طرف شهر تیراندازی و صدای مهیب تیرها شهر را به لرزه درآورد به گونه ای که بعضی از زنان حامله، سقط کردند و مردم به وحشت افتاده و شهر به محاصره در آمد و مردم نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند (۱۱).

د) کشته شدن مردم ریاض در اثر گرسنگی و تشنگی: ابن بشر در رابطه با حمله وهابیت به ریاض می نویسد: «ففرّ أهل الریاض فی ساقته الرجال و النساء و الأطفال لا یلوی أحد علی أحد، هربوا علی وجوههم إلی البریة فی السهباء قاصدین الخروج و ذلک فی فصل الصیف، فهلک منهم خلق کثیر جوعا و عطشاً». اهل ریاض با شنیدن حمله لشکر وهابیت از ترس و وحشت، همه مردان و زنان و کودکان پا به فرار گذاشتند، از آنجایی که این حمله در فصل تابستان بود، جمعیت زیادی در اثر گرسنگی و تشنگی جان سپردند.

هـ) کشتار فراریان: وقتی عبدالعزیز وارد ریاض شد دید در شهر جز اندکی کسی نمانده و و فراریان را دنبال کرد و عدّه ای را کشت و اموالی را که با خود داشتند به غنیمت گرفت و آن گاه در شهر ریاض تمام اموال مردم و خانه ها و نخلستان های آنان را به تصرف در آوردند. «فلمّا دخل عبد العزیز الریاض وجدها خالیة من أهلها إلاّ قلیلاً فساروا فی أثرهم یقتلون و یغنمون. ثمّ إنّ عبدالعزیز جعل فی البیوت ضبّاطاً یحفظون ما فیها و حاز جمیع ما فی البلد من الأموال و السلاح و الطعام و الأمتاع و غیر ذلک و ملک بیوتها و نخیلها إلا قلیلاً» (۱۲).

 

 

چند سؤال؟

این کشت و کشتار مردم بی دفاع نمونه ای از جنایات وهابیت بود که توسط یک مورخ سعودی بیان گردید و اینک چند سؤال از طرفداران وهابیت مطرح است. بر فرض این که ساکنان این مناطق که مورد حمله و هجوم وهابیون قرار گرفت همگی مشرک بودند، آیا رهبران وهابی قبل از حمله و قتل و غارت، آنان را به طرف اسلام و ایمان دعوت کردند و آنان نپذیرفتند و به دنبال آن، حمله و قتل و غارت را آغاز کردند و یا بدون هیچ اطلاعی، شبانگاه مردم بی دفاع را به رگبار گلوله بستند و زنان حامله از ترس جنین خود را سقط کردند. آیا دعوت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مشرکان این چنین بود؟ آیا آتش زدن مزارع، نابودی نخلستان ها و به دنبال کردن فراریان که در میان آنان زنان و کودکان بود با کدام یک از موازین اسلام مطابقت دارد؟ آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک مورد این چنین برخوردی با مشرکان و حتی یهودیان داشته اند؟ مگر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از فتح مکه که برخی شعار می دادند «الیوم یوم الملحمة» امروز، روز انتقام است، نفرمود؟ «الیوم یوم المرحمة» (۱۳) امروز، روز نمایش رحمت و رأفت اسلامی است، و نسبت به کسانی هشت سال تمام با حضرت جنگیده بودند با جمله: «اذهبوا فأنتم الطلقاء» (۱۴)، همه را از هرگونه انتقام و مجازات معاف نداشت؟ آیا به آتش کشیدن مزارع و قتل زنان و کودکان فراری از نظر عرف مردم و قوانین بین المللی قابل توجیه است؟ (۱۵)

۲) کشتار بی رحمانه شیعیان در کربلا

کشتار وهّابیان در عتبات عالیات به راستی صفحه تاریخ را سیاه کرده و لکّه ننگ همیشگی بر پیشانی وهّابیان زده است. «صلاح الدین مختار» که خود وهّابی است می نویسد: در سال ۱۲۱۶ امیر سعود با لشگر انبوهی از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد، در ماه ذی قعده به کربلا رسید و تمام برج و باروی شهر را خراب کرد، و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند به قتل رساند، نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیّه را به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم بین لشگریان تقسیم نمود (۱۶).

شیخ عثمان نجدی از مورّخان وهّابی می نویسد: وهّابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیاری از اهل آنجا را در کوچه و بازار و خانه ها کشتند، روی قبر حسین (علیه السلام) را خراب کردند، و آنچه در داخل قبّه بود به چپاول بردند، و هرچه در شهر از اموال، اسلحه، لباس، فرش، طلا، و قرآن های نفیس یافتند ربودند، نزدیک ظهر از شهر خارج شدند در حالی که قریب به دو هزار نفر از اهالی کربلا را کشته بودند (۱۷).

برخی می نویسند که وهّابیان در یک شب، بیست هزار نفر را به قتل رساندند (۱۸).

میرزا ابوطالب اصفهانی در سفرنامه خود می نویسد: هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف دیدم که قریب بیست و پنج هزار نفر وهّابی وارد کربلا شدند و صدای «اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین» (مشرکان را بکشید و کافران را ذبح کنید)، سر می دادند، بیش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمی ها حساب نداشت، صحن مقدس امام حسین (علیه السلام) از لاشه مقتولین پر، و خون از بدن های سر بریده شده روان بود. بعد از یازده ماه مجدّداً به کربلا رفتم دیدم که مردم آن حادثه دلخراش را نقل و گریه می کنند به طوری که از شنیدن آن، موها بر اندام راست می شد (۱۹).

وهّابیان بعد از کشتار بی رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینی (علیه السلام)با همان لشگر راهی نجف اشرف شدند، ولی مردم نجف به خاطر آگاهی از جریان قتل و غارت کربلا و آمادگی دفاعی به مقابله برخواستند و حتی زن ها از منزل ها بیرون آمده و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع می کردند تا اسیر قتل و چپاول وهّابیان نشوند و در سال ۱۲۱۵ نیز گروهی برای انهدام مرقد مطهر حضرت امیر (علیه السلام) عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عدّه ای از اعراب درگیر شده و شکست خوردند (۲۰).

در مدّت نزدیک به ده سال چندین بار حملات شدیدی به شهر کربلا و نجف انجام دادند (۲۱).

۳) قتل عام مردم طائف

شاید بعضی تصوّر کنند که وهّابیان فقط بلاد شیعه نشین را مورد تاخت و تاز قرار داده اند، ولی با نگاهی به عملکرد سیاه آنان در حجاز و شام روشن خواهد شد که حتی مناطق سنی نشین نیز از حملات وحشیانه آنان در امان نبود. «جمیل صدقی زهاوی» در حمله وهّابیان به طائف می نویسد: از زشتترین کارهای وهّابیان در سال ۱۲۱۷، قتل عام مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند، طفل شیرخوار را بر روی سینه مادرش سر بریدند، جمعی را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند کشتند و حتی گروهی را که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند، و کتاب ها که در میان آنها تعدادی قرآن و نسخه هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه نیز بود در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند (۲۲).

وهّابیان پس از قتل عام مردم طائف طی نامه ای علمای مکّه را به آیین خود دعوت کردند، آنان در کنار کعبه گرد آمدند تا به نامه وهّابیان پاسخ گویند که ناگهان جمعی از ستمدیدگان طائف داخل مسجد الحرام شدند و آنچه بر آنان گذشته بود بیان داشتند، مردم سخت به وحشت افتادند چندان گویی که قیامت بر پا شده است. آنگاه علماء و مفتیان مذاهب اربعه اهل سنّت که از مکّه مکرّمه، و سایر بلاد اسلامی برای ادای مناسک حج آمده بودند به کفر وهّابیان حکم کردند، و بر امیر مکّه واجب دانستند تا به مقابله با آنان بشتابد، و فتوا دادند که بر مسلمانان واجب است تا در این جهاد شرکت نمایند، و در صورت کشته شدن شهید خواهند بود (۲۳).

۴) کشتار عمومی علماء اهل سنّت

دریادار سرتیپ «ایّوب صبری» سرپرست مدرسه عالی نیروی دریایی در دولت عثمانی می نویسد: «عبدالعزیز بن سعود» که تحت تأثیر سخنان «محمّد بن عبدالوهّاب» قرار گرفته بود در اوّلین سخنرانی خود در حضور شیوخ قبایل گفت: ما باید همه شهرها و آبادی ها را به تصرّف خود درآوریم و احکام و عقاید خود را به آنان بیاموزیم ... برای تحقّق بخشیدن به این آرزو ناگزیر هستیم که عالمان اهل سنّت را که مدعی پیروی از سنّت سنیّه نبویّه و شریعت شریفه محمّدیّه هستند از روی زمین برداریم و به عبارت دیگر، مشرکانی که خود را به عنوان علمای اهل سنّت قلمداد می کنند از دم شمشیر بگذرانیم به ویژه علمای سرشناس و مورد توجّه را، زیرا تا اینها زنده هستند هم کیشان ما روی خوشی نخواهند دید، از این رهگذر باید نخست کسانی را که به عنوان عالم خودنمایی می کنند ریشه کن نمود سپس بغداد را تصرّف کرد (۲۴).

در جای دیگری می نویسد: «سعود بن عبدالعزیز» در سال ۱۲۱۸ به هنگام تسلّط بر مکّه مکرّمه، بسیاری از دانشمندان اهل سنّت را بی دلیل به شهادت رساند، و بسیاری از اعیان و اشراف را بدون هیچ اتّهامی به دار آویخت، و هر کس را که در اعتقادات مذهبی ثبات قدم نشان می داد به انواع شکنجه ها تهدید کرد، و آنگاه منادیانی فرستاد که در کوچه و بازار بانگ زدند: «ادخلوا فی دین سعود، و تظلّوا بظلّه الممدود» هان ای مردمان! به دین سعود داخل شوید و در زیر سایه گسترده اش مأوا گزینید! (۲۵).

۵) خطبه کفرآمیز سعود در مدینه منوّره

«سعود بن عبدالعزیز» پس از تصرّف مدینه منوّره همه اهالی مدینه را در مسجد النبی گرد آورد، و درهای مسجد را بست، و این گونه سخن آغاز نمود: هان ای مردم مدینه! بر اساس آیه شریفه «الیوم أکملت لکم دینکم» دین و آیین شما امروز به کمال رسید، به نعمت اسلام مشرف شدید، حضرت احدیّت از شما راضی و خشنود گردید، دیگر ادیان باطله نیاکان خود را رها کنید و هرگز از آنها به نیکی یاد نکنید، از درود و رحمت فرستادن بر آنها به شدّت پرهیز نمایید، زیرا همه آنها به آیین شرک درگذشته اند (۲۶).

۶) انهدام میراث فرهنگی

حفظ تاریخ گذشتگان و صیانت از میراث فرهنگی نیاکان نشانگر تمدّن یک جامعه به شمار می رود، که برای پاسداری از آنها ادارات ویژه تأسیس نموده و کارشناسان ماهر تربیت می کنند، و در این عرصه اجازه نمی دهند که حتی یک سفال و یا کتیبه کوچک سنگی از بین برود. شکّی نیست که تمدّن اسلامی تنها تمدّن پیشتاز عصر خویش بود که مسلمانان در پرتو تعالیم آسمانی خویش آن را پی ریزی نمودند. شکوفایی این تمدّن در قرن چهارم و پنجم هجری به اوج خود رسید و به شهادت محقّقان غربی نفوذ این تمدن از طریق آندلس و جنگ های صلیبی به اروپا یکی از مهمترین علل شکوفایی و رنسانس غرب در قرون اخیر به شمار می رود. آثار و ابنیه مربوط به شخص پیامبر و یاران باوفای او جزئی از میراث عمومی این تمدّن بزرگ بوده و حفظ و صیانت از آنها نشانه تقدیر از بنیانگذاران این فرهنگ و تمدّن به شمار می رود و از طرفی اقدام به تخریب و نابودی این آثار، نشانه انحطاط فکری و بی توجهی به سازندگان و بنیانگذاران تاریخ و تمدّن می باشد، که در اثر مرور زمان واقعیّت های تاریخی و اصالت های دینی به دست فراموشی سپرده می شود، و از همه مهمتر، عامل رکود انگیزه های فکری و نابودی استعدادهای درخشان در جامعه بشری می گردد.

با مراجعه به قرآن کریم روشن می شود که امّت های پیشین به حفاظت و صیانت از آثار پیامبران خود اهتمام، و به آن تبرّک می جستند، همانند صندوقی که در آن مواریث خاندان موسی و هارون قرار داشت که آن را در نبردها حمل می کردند تا از طریق تبرّک به آن بر دشمن پیروز گردند. (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُم إنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أنْ یَأتِیَکُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آل مُوسی وَ هارُون) (۲۷)، «و پیامبرشان به ایشان گفت: در حقیقت نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق (عهد) که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون (در آن) بر جای نهاده اند در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند به سوی شما خواهد آمد». «جلال الدین سیوطی» نقل می کند: وقتی که رسول اکرم آیه شریفه (فِی بُیُوت أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَر فِیهَا اسْمُهُ) (۲۸) را در مسجد تلاوت نمود، فردی برخاست و پرسید: مقصود از این خانه ها چیست؟ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خانه های پیامبران. در این موقع ابوبکر برخاست و به خانه علی و زهرا اشاره کرده و گفت: ای پیامبر خدا! این خانه از همین خانه هاست که خدا رخصت بر رفعت و منزلت آنان داده است؟ حضرت فرمود: آری از برترین آنها است (۲۹).

و این قضیه نشان می دهد که خانه های پیامبران و صالحان از اعتبار و جایگاه خاصی برخوردار است، و پیدا است که این منزلت ارتباط به جنبه مادّی و خشت و گل و آجر آنها ندارد، بلکه این ارزش به خاطر انسان های والایی است که در آنجا سکونت گزیده اند. سیر و سیاحت در کشورهایی که قبور انبیاء و فرزندان آنان در آنجا قرار دارد نشان می دهد که پیروان پیامبران نسبت به حفظ قبور آنان و ساختن بناهای مجلّل بر روی آنها اهتمام خاصّی می ورزیده اند، و سپاه اسلام نیز هنگام فتح شامات دست به تخریب قبور پیامبران نزدند، بلکه خادمان آنها را که حفاظت از آن را به عهده داشتند ابقا کردند و این بناها تا امروز محفوظ مانده و برای مسلمانان بلکه برای تمام موحّدان جهان جاذبه خاصّی دارد. اگر ساختن بنا بر قبور انبیاء و اولیاء نشانه شرک بود، جا داشت تا فاتحان منصوب از سوی خلفاء به تخریب و نابودی آن ابنیه می پرداختند. بررسی کتب تاریخی و سفرنامه ها گواه وجود صدها آرامگاه و مرقد باشکوه در سرزمین وحی و کشورهای اسلامی است. مسعودی (متوفّای ۳۴۵) مورّخ معروف، مشخّصات کامل قبور ائمّه بقیع و اهل بیت (علیهم السلام) را بیان نموده است (۳۰)، و «ابن جبیر» آندلسی جهانگرد معروف اواخر قرن ششم که مشرق زمین را سه بار زیر پا نهاده است، در سفرنامه خود درباره مشاهد انبیاء و صالحان و ائمّه اهل بیت را در مصر، مکه، مدینه، عراق، و شام به تفصیل سخن گفته و ویژگی های روضه ائمّه بقیع و خصوصیّات ضریح آنها را بیان نموده است (۳۱).

۷) تخریب آثار بزرگان در مکه

وهّابیون در سال ۱۲۱۸ پس از مسلط شدن بر مکّه تمام آثار بزرگان دین را تخریب نمودند. آنان در «مُعَلّی» قبّه زادگاه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) را، و همچنین قبّه زادگاه علی بن أبی طالب (علیه السلام)، و حضرت خدیجه، و حتی ابوبکر را ویران و باخاک یکسان کردند. آثار باستانی که در اطراف خانه خدا و بر روی زمزم بود تخریب کرده و در تمام مناطقی که مسلط می شدند آثار صالحین را نابود می کردند، و هنگام تخریب طبل می زدند و به رقص و آواز خوانی می پرداختند (۳۲).

بلکه اینان شقاوت را به جایی رساندند که خانه حضرت خدیجه را که مدّتی مهبط وحی الهی بود خراب کرده و به توالت تبدیل کردند (۳۳).

زادگاه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ویران ساخته و به محل خرید و فروش حیوانات در آمد که با تلاش افراد صالح و خیّر، از چنگال وهّابی ها در آمد و به کتابخانه مبدّل گردید (۳۴).

رفاعی بعد از این قضیّه می نویسد: فصرتم یرمون المکان بعیون الشرّ و التهدید و الانتقام، و تتربّصون به الدوائر و طالبتم صراحة بهدمه و استعدیتم السلطة و حرضّتموها علی ذلک بعد اتّخاذ قرار بذلک من هیئة کبار علمائکم قبل سنوات قلیلة (و عندی شریط صریح بذلک) غیر أنّ خادم الحرمین الشریفین الملک فهد العاقل الحکیم العارف بالعواقب تجاهل طلبکم و جمّده. فیا سوء الأدب و قلّة الوفاء لهذا النبیّ الکریم الذی أخرجنا اللّه به و إیّاکم و الأجداد من الظلمات إلی النور! و یا قلّة الحیاء منه یوم الورود علی حوضه الشریف! و یا بؤس و شقاء فرقة تکره نبیّها سواء بالقول أو بالعمل و تحقّره و تسعی لمحو آثاره! (۳۵) (شما وهّابیان در این سال های اخیر تصمیم گرفتید نیّات شوم خود را از طریق تهدید و انتقام پیاده کنید، تمام تلاش خود را جهت نابودی محل ولادت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به کار بستید، حتّی از شخصیّت ها و علماء بزرگ سعودی مجوّز ویران کردن آن مکان مقدس را گرفتید، ولی ملک فهد، عواقب شوم آن را ملاحظه کرد و شما را از این کار ننگین باز داشت.

این چه کار بی ادبانه ای است که از شما سر می زند؟! این چه بی وفایی است از شما به رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)! که خداوند به وسیله آن حضرت، ما و شما و اجداد ما را از تاریکی های شرک و بدبختی به سوی نور اسلام هدایت فرمود؟! بدانید که به هنگام مشاهده رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار حوض، جز بی حیایی نصیب شما نخواهد شد و به یقین بدانید که نتیجه شقاوت خود را در نابودی آثار پاک آن نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که موجب رنجش گردیده است مشاهده خواهید کرد. آثار قبور صحابه و امّهات المؤمنین و آل البیت را نابود کرده و قبر آمنه بنت وهب مادر گرامی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با بنزین به آتش کشیدید و اثری از آنها باقی نگذاشتید) (۳۶).

۸) آتش زدن کتابخانه های بزرگ

دردناکترین چیزی که وهّابیّت مرتکب شد و ننگ او برای ابد بر پیشانی آنان باقی است، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّة» بود که بیش از ۶۰ هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم نظیر، و بیش از ۴۰ هزار نسخه خطّی منحصر به فرد داشت، که در میان آنها برخی از آثار خطّی دوران جاهلیّت، یهودیان، کفّار قریش، و همچنین آثار خطّی علی (علیه السلام)، ابوبکر، عمر، خالد بن ولید، طارق بن زیاد، و برخی از صحابه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن مجید به خطّ «عبداللّه بن مسعود» وجود داشت و نیز در همین کتابخانه انواع سلاح های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و بت هایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود، مانند «لات»، «عُزّی»، «مَناة» و «هُبَل» موجود بود.

«ناصر السعید» از قول یکی از مورّخان نقل می کند که هنگام تسلط وهّابیان، این کتابخانه را به بهانه وجود کفریّات در آن به آتش کشیده و به خاکستر تبدیل کردند (۳۷).

تخریب گرانبهاترین آثار اسلامی مدینه آل سعود در سال ۱۳۴۴ که تسلط کامل بر حجاز یافت تمام آثار صحابه را در مدینه نابود کرد، مانند زادگاه امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در مدینه، قبور شهداء بدر، بارگاه ائمّه بقیع: امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام)، و بیت الأحزانی که علی (علیه السلام) برای حضرت زهراء ساخته بود، و مرقد فاطمه بنت اسد مادر امیر مؤمنان (علیه السلام).

محمد حسینی قزوینی

پاورقی:

۱. زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور: ۱۵۶، قریب منه فی الهدیّة السنیّة: ۴۰، انظر کشف الارتیاب: ۲۱۴.

۲. کشف الشبهات: ۵۸، ط. دار القلم ـ بیروت، مجموع مؤلّفات الشیخ محمّد بن الوهاب: ۶/۱۱۵، رسالة کشف الشبهات.

۳. الدرر السنیّة: ۱/۴۶، الفجر الصادق لجمیل صدقی الزهاوی: ۱۷، کشف الارتیاب: ۱۳۵ نقلا عن خلاصة الکلام: ۲۲۹ - ۳۳۰ لدحلان.

۴. السؤال: ما حکم دفع زکاة أموال أهل السنّة لفقراء الرافضة (الشیعة) و هل تبرأ ذمّة المسلم الموکّل بتفریق الزکاة إذا دفعها للرافضی الفقیر أم لا ؟ الجواب: لقد ذکر العلماء فی مؤلّفاتهم فی باب أهل الزکاة أنهّا لا تدفع لکافر، و لا مبتدع، فالرافضة بلا شکّ کفار لأربعة أدلة: الأول: طعنهم فی القرآن، و إدّعاؤهم أنّه حذف منه أکثر من ثلثیه، کما فی کتابهم الذی ألّفه النوری و سمّاه «فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب ربّ الأرباب» و کما فی کتاب الکافی، و غیره من کتبهم، و من طعن فی القرآن فهو کافر مکذّب لقوله تعالی: «و إنّا له لحافظون». الثانی: طعنهم فی السنّة و أحادیث الصحیحین، فلا یعملون بها لأنّها من روایة الصحابة الذین هم کفّار فی اعتقادهم، حیث یعتقدون أنّ الصحابة کفروا بعد موت النبی صلی اللّه علیه و سلم إلاّ علیّ و ذرّیته، و سلمان و عمّار، و نفر قلیل، أمّا الخلفاء الثلاثة، و جماهیر الصحابة الذین بایعوهم فقد ارتدّوا، فهم کفّار، فلا یقبلون أحادیثهم، کما فی کتاب الکافی و غیره من کتبهم. الثالث: تکفیرهم لأهل السنّة، فهم لا یصلّون معکم، و من صلّی خلف السنّی أعاد صلاته بل یعتقدون نجاسة الواحد منّا، فمتی صافحناهم غسّلوا أیدیهم بعدنا، و من کفّر المسلمین فهو أولی بالکفر، فنحن نکفّرهم کما کفّرونا و أولی. الرابع: شرکهم الصریح بالغلّو فی علیّ و ذرّیته، و دعاؤهم مع اللّه، و ذلک صریح فی کتبهم، و هکذا غلوّهم و وصفهم له بصفات لا تلیق إلا بربّ العالمین، وقد سمعنا ذلک فی أشرطتهم. ثمّ إنّهم لا یشترکون فی جمعیّات أهل السنّة، ولا یتصدّقون علی فقراء أهل السنّة، ولو فعلوا فمع البغض الدفین، یفعلون ذلک من باب التقیّة، فعلی هذا، من دفع إلیهم الزکاة فلیخرج بدلها حیث أعطاها من یستعین بها علی الکفر، و حرب السنّة، و من وکلّ فی تفریق الزکاة حرم علیه أن یعطی منها رافضیّاً، فإن فعل لم تبرأ ذمّته، و علیه أن یغرم بدلها، حیث لم یؤدّ الأمانة إلی أهلها، و من شکّ فی ذلک فلیقرأ کتب الردّ علیهم، ککتاب القفاری فی تفنید مذهبهم، و کتاب الخطوط العریضة للخطیب و کتاب إحسان إلهی ظهیر و غیرها. و اللّه الموفق. اللؤلؤ المکین من فتاوی فضیلة الشیخ ابن جبرین ص ۳۹.

۵. سایت المنجد، سؤال شماره ۱۰۲۷۲.

۶. فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة و الإفتاء: ۳/۳۷۳ فتوی رقم ۳۰۰۸.

۷. سایت بازتاب «BAZTAB.COM»: مورخ ۸/۳/۱۳۸۴.

۸. رجوع شود به تاریخ نجد: ۹۵، الفصل الثالث، الغزوات، تاریخ آل سعود: ۱/۳۱ و تاریخچه نقد و بررسی وهّابی ها: ۱۳ ـ ۷۶.

۹. «سار عبدالعزیز رحمه الله تعالی غازیا بجمیع المسلمین و قصد بلد ثادق و نازلهم و حاصرهم و وقع بینهم قتال و قطع شیئا من نخیلهم فأقام علی ذلک أیاما، و قتل من أهل البلد ثمانیة رجال، و قتل من المسلمین ثمانیة رجال». عنوان المجد، ص ۳۴.

۱۰. «غزا عبدالعزیز إلی الخرج فأوقع بأهل الدُلَم و قتل من أهلها ثمانیة رجال و نهبوا بها دکاکین فیها أموال. ثم أغاروا علی أهل بلد نَعْجان و قتلوا عودة بن علی و رجع إلی وطنه، ثمّ بعد أیام سار عبدالعزیز بجیوشه إلی بلد (ثَرْمَدا) و قتل من أهلها أربعة رجال و أصیب من الغزو مبارک بن مزروع. ثمّ أن عبدالعزیز کرّ راجعا و قصد (الدُلَم) و (الخُرْج) فقاتل أهلها و قتل من فزعهم سبعة رجال و غنم علیهم إبلاً کثیراً . . . غزا عبدالعزیز منفوحة و أشعل فی زروعها النار؟! و أخذ کثیرا من حللهم و غنم منهم إبلا کثیرا و قتل من الأعراب عشرة رجال». عنوان المجد، ص ۴۳.

۱۱. أتوا بلاد حَرْمة فی اللیل و هم هاجعون . . . فلما انفجر الصبح أمر عبداللّه علی صاحب بُندق یثورها، فثوروا البنادق دفعة واحدة فارتجت البلد بأهلها و سقط بعض الحوامل، ففزعوا و إذا البلاد قد ضبطت علیهم و لیس لهم قدرة و لامخرج. عنوان المجد، ص ۶۷.

۱۲. عنوان المجد، ص ۶۰ - ۶۱.

۱۳. أسد الغابة، ج ۲، ص ۲۸۴، فتح الباری، ج ۸، ص ۷.

۱۴. فتح الباری، ج ۸، ص ۱۵، سنن بیهقی، ج ۹، ص ۱۱۸.

۱۵. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به «السلفیة بین أهل السنة و الإمامیة» ص ۳۲۴.

۱۶. تاریخ المملکة السعودیة: ۳/۷۳.

۱۷. عنوان المجد فی تاریخ نجد: ۱/۱۲۱، حوادث سال ۱۲۱۶.

۱۸. تاریخچه نقد و بررسی وهّابی ها: ۱۶۲.

۱۹. مسیر طالبی: ۴۰۸.

۲۰. ماضی النجف و حاضرها: ۱/۳۲۵.

۲۱. تاریخ المملکة السعودیّة: ۱/۹۲.

۲۲. الفجر الصادق: ۲۲.

۲۳. سیف الجبر المسلول علی الأعداء: ۲، از شاه فضل رسول قادری.

۲۴. تاریخ وهّابیان: ۳۳.

۲۵. همان مصدر: ۷۴.

۲۶. تاریخ وهّابیان: ۱۰۷.

۲۷. بقرة: ۲۴۸.

۲۸. نور: ۳۶.

۲۹. الدرّ المنثور: ۶/۲۰۳.

۳۰. مروج الذهب: ۲/۲۸۸.

۳۱. رحلة ابن جبیر: ۱۷۳، جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب «وهّابیّت، مبانی فکری و کارنامه عملی»: ۱۴۹ ـ ۱۷۹، تألیف دانشمند فرزانه و فقیه توانا حضرت آیت اللّه سبحانی.

۳۲. کشف الارتیاب: ۲۷ به نقل از تاریخ «الجبرتی».

۳۳. قال الرفاعی أحد کبار علماء الکویت: رضیتم ولم تعارضوا هدم بیت السیّدة خدیجة الکبری أمّ المؤمنین و الحبیبة الأولی لرسول ربّ العالمین صلی اللّه علیه و آله، المکان الذی هو مهبط الوحی الأوّل علیه من ربّ العزّة و الجلال، و سکتم علی هذا الهدم راضین أن یکون المکان بعد هدمه دورات میاه و بیوت خلاء و میضات، فأین الخوف من اللّه؟ و أین الحیاء من رسوله الکریم علیه الصلاة و السلام. نصیحة لإخواننا علماء نجد ص ۵۹. تألیف: یوسف بن السیّد هاشم الرفاعی، با مقدمه دکتر محمّدسعید رمضان البوطی.

۳۴. قال الرفاعی: حاولتم ولا زلتم تحاولون و جعلتم دأبکم هدم البقعة الباقیة من آثار رسول اللّه صلی اللّه تعالی علیه و آله و سلم ألا و هی (البقعة الشریفة التی ولد فیها)، التی هُدمت، ثمّ جُعلت سوقاً للبهائم، ثمّ حولها بالحیلة الصالحون إلی مکتبة هی (مکتبة مکّة المکرّمة). نصیحة لإخواننا علماء نجد ص ۶۰.

۳۵. نصیحة لإخواننا علماء نجد ص ۶۰.

۳۶. هدمتم معالم قبور الصحابة و أمّهات المؤمنین و آل البیت الکرام رضی اللّه عنهم و ترکتموها قاعاً صفصفاً و شواهداً حجارة مبعثرة لا یُعلم و لا یُعرف قبر هذا من هذا بل سُکب علی بعضها البنزین فلا حول و لاقوّة إلاّ باللّه. ثمّ ذکر فی الهامش: قبر السیدّة آمنة بنت وهب أم الحبیب المصطفی نبیّ هذه الأمّة (صلی الله علیه و آله و سلم). نصیحة لإخواننا علماء نجد: ۳۸.

۳۷. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب تاریخ آل سعود: ۱/۱۵۸، کشف الارتیاب: ۵۵، ۱۸۷، ۳۲۴، أعیان الشیعة: ۲/۷، الصحیح من سیرة النبیّ الأعظم: ۱/۸۱ و آل سعود من أین إلی أین: ۴۷. نویسنده: دکتر سید

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:19 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

پروژه چند وجهی به نام وهابیت

پروژه چند وجهی به نام وهابیت

پروژه چند وجهی به نام وهابیت

نگاهی به علل شکل گیری و پیدایش وهابیت

 

نباید تصور کنیم استعمارگران این جریان را دریک محیط خلأ به وجود آورده و آن را حمایت کرده اند. چنین چیزی ممکن نیست وکندوکاوهای تاریخی نیزآن را تایید نمی کند. رگه هایی از این تفکر مسبوق به سابقه بوده است. ظاهر گرایی ازویژگی هایی است که درجهان اسلام قبلا وجود داشته است

 

 

 

 

 

 

 

درسالهای اخیر از نحله فکری وهابیت صحبت ها وحرف های زیادی به میان آمده است. این جریان فکری مانند بسیاری از نحله های فکری دیگر، زمینه های پیدایش دارد. پیروان وهابیت که خود را «موحدون» می خوانند، اسلام را بر اساس اصول این فرقه برای خود و دیگران معنا می کنند. دراین اصول به قرآن و حدیث تاکید زیادی می شود وبدعت گذاری دردین هرگز پذیرفتنی نیست. چندی پیش نمایشگاهی دردانشگاه آزاد اسلامی، با هدف معرفی وفعالیت های این نحله فکری درآذربایجان دایر شد. این نمایشگاه اطلاعات و تاریخچه وهابیت در برخی کشورهای اسلامی به همراه تصاویر شخصیت های برجسته آنان به عرضه گذاشته شد. ضرورت آشنایی با این جریان فکری که نامش بیش از جریان های فکری دیگرجهان اسلام برسرزبان ها افتاده است، بر کسی پوشیده نیست. شاید نگاهی به علل ظهور این تفکر وهابیت و فرود وفرازهای آن درتاریخ اسلام، شناخت وماهیت این نحله فکری را روشن تر به تصویر بکشد.

 

 

 

محمدبن عبدالوهاب کیست؟

 

وهابیت جنبشی مذهبی است که محمدبن عبدالوهاب در قرن هجدهم در نجد عربستان بنا کرد. محمد عبدالوهاب معتقد بود که دین اسلام از قرن سوم هجری، راهی متفاوت را طی کرده و دارای زواید و حواشی بسیاری شده است. او مسائلی چون زیارت مزار مردگان و ستایش و بزرگداشت شخصیت های دینی ومذهبی را ازجمله این حواشی بر می شمرد. اصل آموزه های وهابیت به توحید ویکتا پرستی وپرهیز از چند خدایی و شرک تاکید دارد. پیوستگی وهابیت به خاندان آل سعود در چندین مقطع اتفاق افتاده است. محمد عبدالوهاب درابتدا به علت اعتقادات خود از شبه جزیره عربستان اخراج شد. وی توانست در شمال نجد خاندان سعودی را ازنظر اعتقادی با خود همراه سازد. آنها نخستین بار در سال ۱۸۱۸ به شبه جزیره عربستان مسلط شدند. اما سلطان عثمانی با کمک حاکم مصر، وهابیت را ازشبه جزیره بیرون کرد. این نحله فکری با اینکه موفق شدند، بار دیگر توسط فیصل اول قدرت سیاسی را باز پس گیرند، دوباره به دست حکام رشیدیه ازقدرت سیاسی برکنارشدند. قرن بیستم زمانی که حکومت ملک عبدالعزیز بر شبه جزیره عربستان تثبیت شد. وی درسال ۱۹۰۲ ریاض را به تصرف خود در آورد، می توان گفت این زمان آغازتثبیت وهابیت در شبه جزیره عربستان بود.

 

 

 

ریشه های ظهور وهابیت به کجا برمی گردد؟

 

دکتر جواد میری استاد جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی واستاد مدعو دانشگاه ادیان ومذاهب در گفت و گو با تهران امروز به ریشه های بروز وظهور این تفکر اشاره کرده و می گوید: «نگاه کلی به فعالیت های محمد عبدالوهاب دربسیاری از کتب به صورت کلی آمده است. اما با یک نگاه مجمل می توان گفت که رشد این پروژه به استعمار قرن نوزدهم پیوند نزدیکی دارد. استعماردرقرن نوزدهم سه امپراتوری بزرگ مانند گورکانیان درشمال هند، امپراتوری عثمانی و سلسله پادشاهی قاجار را در نظر داشت. هرسه کشور اواخر قرن نوزدهم با اتفاقات خاصی همراه است. درایران، ما با پیدایش بابیت وبهائیت روبه رو هستیم. درداخل مستعمرات عثمانی، ما ظهور و پیدایش وهابیت را داریم. درداخل امپراتوری گورکانی که رو به اضمحلال می رفت، پیدایش نحله فکری قادیانی گری یا احمدیه را شاهد هستیم. هر سه اینها به گونه ای با استعمار قرن نوزدهم که در بازی ای بزرگ حرکت خود را شروع کرده بود، رشد ونمو خود را آغاز کرده بودند. به عبارت دیگر ما نباید وهابیت را به صورت یک پروژه ببینیم. بلکه وهابیت یک پروژه چند ضلعی بوده که از سوی استعمارگران ترسیم شده است. ارتباط مستقیم پروژه استعمار با وهابیت به گسترش امپراتوری عثمانی ورقابت اروپاییان با این امپراتوری برمی گردد. آنها چون از خارج موفق به تضعیف امپراتوری عثمانی نبودند، تصمیم گرفتند از داخل به تضعیف این امپراتوری بپردازند. قرن نوزدهم قرن ناسیونالیسم و شکل گیری مفهوم ملت هاست. مفهوم ناسیونالیسم براساس ایده واحد وزبان، خاک وملیت بنا شده است. ما درداخل امپراتوری عثمانی با قومیت های گوناگونی مواجه هستیم. به دلایل گوناگون ازجمله حاکمیت ناصواب امپراتوران عثمانی نارضایتی دردرون این اقوام ایجاد می شود که استعمارگران به آن دامن می زنند. تناقض بین حاکمیت ترک ونژاد عرب و مسیحیانی که درداخل لبنان زندگی می کردند، گوشه ای ازتفاوت هاست. دراین میان به علت رفت وآمد مسلمان به اروپا وبرعکس، وجود ایده های مدرن حکومت، چون دموکراسی نیز خودش را نشان می دهد.

 

 

 

آیا علت رشد وهابیت، تنها حمایت های مادی است؟

 

دکتر جواد میری پایه فکری وهابیت را به سالهای دورتر مرتبط می داند ومی گوید: «تفکر محمدبن عبدالوهاب به ابن تیمیه برمی گردد. او کسی است که به قرائت های افراطی ازاسلام مشهور است. او تقربیا هرکسی که با مرام فکری او منطبق نبودرا فردی ملحد و کافر قلمداد می کرد، تاجایی که او خواجه نصیرالدین طوسی که حکیم جهان اسلام است را درجرگه کافران قرارمی دهد. درتفکر ابن تیمیه که محمدبن عبدالوهاب از آبشخورهای فکری او تغذیه می کند نقل، اساس وثقل فهم دین قلمداد می شود. دراین دیدگاه جایی برای عقل و بینش حکمی تعریف نشده است. درکشورهایی که وهابیت به صورت گسترده وجود ندارد، به بسیاری از نقاط این نحله فکری کمتر توجه می شود.

ما برای شناخت وهابیت وعلل پیشبرد برنامه های فکری درکشورهای مسلمان نیازمند بررسی های متعدد هستیم، این نحله فکری در بسیاری از جاها ازجمله آسیای مرکزی و قفقاز و شمال کشورچین ودرروسیه و اروپای غربی وحتی درکشورهایی که مسلمانان مهاجر زیادی را می پذیرند، به شکل محسوسی پیشرفت می کند. بسیاری دلیل رشد وهابیت را حمایت های مادی کشورعربستان می دانند. این دلیل درستی است اما تنها دلیل پیشبرد اهداف وهابیت نیست. علت دیگر پیشروی وهابیت، رادیکالیزیم است. وهابیت درهرکجا پای می گذارد، با حکام وقت به مبارزه می پردازد. وهابیت با تمامی حکام غیر مسلمان درگیر است. این جریان فکری از این طریق پیام خود را به جوانان منتقل می کند. در روان شناسی اجتماعی ثابت شده که جوانان به سمت افراطی گری کشیده می شوند. جوانان نیز به طور معمول در همه جهان از وضعیت موجود ناراضی هستند. به عنوان مثال وقتی وهابیت به روسیه وارد می شود، وهابیون می گویند: «کسانی که درکرملین هستند، حاکمان کفر هستند.»درنتیجه به مسلمانان آن ناحیه فرمان می دهد که شما با حاکمیت کفرمبارزه کنید.

آنها با هرحاکمیت غیر مسلمان و هر حاکمیت غیروهابی شروع به مخالفت می کنند. به همین دلیل است که درالقاعده که شعبه ای ازوهابیت است، حتی سفید پوست آمریکایی دیده می شود، هم سیاه پوست مسیحی مسلمان شده پیدا می شود. درواقع وهابیت یک شبکه جهانی را ایجاد کرده است. دلیل این امرهم مخالفت با وضعیت موجود است. برای قاطبه وهابیت موجودیت غیر از خود، معنایی دارد. در جهان بیشتر ایدئولوژی ها خود را با نگاه سرمایه داری انطباق داد ه اند، خلأ آرمان خواهی دردنیای امروزسبب شکل گیری یک شبه آرمان خواهی و شبه رادیکالیزیم میان جوانان درجهان اسلام می شود. دکتر میری مخالفت وهابیت را فقط به شیعیان مختص نمی داند ومی گوید: «وهابیت فقط با تشیع مخالف نیست بلکه با بسیاری ازدیدگاه های اهل تسنن نیز به طورجدی مخالفت می کند.»

 

 

 

تاثیر وهابیت بر دیگر جریان های فکری جهان اسلام چیست؟

 

دکترسید علی موسوی نژاد عضو هیات علمی دانشکده شیعه شناسی دانشگاه ادیان ومذاهب درباره تاثیرات نحله وهابیت برجریان های دیگر جهان اسلام می گوید: «ما باید درنظر بگیریم جریان وهابیت، جریان فکری تازه ای درقرن اخیر محسوب می شود. اما این نحله فکری درتفکرات قبل ازخودش نیز ریشه هایی دارد. ریشه های فکری این جریان دردوره های قبلی وجود داشته است، اما محمدبن عبدالوهاب به شکلی افراطی این جریانات را درزندگی خود دنبال می کند. تاثیرات این جریان درابعاد سیاسی واجتماعی واقتصادی بسیار مشهود است. این جریان بر جهان اسلام ازمنظرکلامی، افراطی گری و تفکرجمود وتاثیرات غیرمقبول که ازسوی دین مبین اسلام تایید نشده است را گسترش داد. آثار این فرقه جهان اسلام را تحت تاثیر خودش قرار داده است. حمایت هایی که دردوقرن اخیر ازاین جریان صورت گرفته است، بیش ازبن مایه های فکری وهابیت، سبب رشد ومطرح شدن این جریان شده است. وهابیت به نوعی به علت حمایت های سیاسی که از آن صورت گرفته است به رقابت با اسلام اعتدالی وتساهلی پرداخته است. بنا براین به دلیل اتخاذ این موضع، بسیاری ازدانشمندان جهان اسلام، جریان وهابیت را خارج ازجریان های اسلامی بررسی می کنند.»

 

 

 

آیا توطئه استعمار تنها دلیل مطرح شدن وهابیون است؟

 

دکتر موسوی نژاد تنها حمایت های استعمارگران از جریان وهابیت را عامل بقای این نحله فکری نمی داند ومعتقد است: «به نظر من ما باید برای درست دیدن این نحله فکری هر دو بعد را بررسی کنیم. ما نباید تصور کنیم استعمارگران این جریان را دریک محیط خلأ به وجود آورده و آن را حمایت کرده اند. چنین چیزی ممکن نیست وکندوکاوهای تاریخی نیزآن را تایید نمی کند. رگه هایی از این تفکر مسبوق به سابقه بوده است. ظاهر گرایی ازویژگی هایی است که درجهان اسلام قبلا وجود داشته است. این نگاه که فقط به ظاهر اسلام نگاه می کرد وعقل وشهود را دراین جریان دخالت نمی داد، دارای سابقه تاریخی است. بخشی از جهان اسلام همواره راه ظاهر قرآن وحدیث را دنبال می کردند. وهابیت نیزهیچ گونه جایی برای تاملات عقلانی یا عرفانی را برای رسیدن به خدا درنظر نمی گیرد. جریان جمود وخود بسندگی درفهم دین قبل ازوهابیت وجود داشته است مثلا جریان خوارج که درزمان امام علی(ع) رخ داد؛ این نوع تفکر را شاهد هستیم. این جریان مفسران دین را به رسمیت نمی شناسند. ما در وهابیت این جهت گیری را به وضوح مشاهده می کنیم. محمدعبدالوهاب حتی امامان اهل سنت را به رسمیت نمی شناسد. بی توجهی به شعار دینی وبعد انعطاف پذیر دین چیزی است که درجریان وهابیت اصلا به آن توجه نمی شود. یک بعد دین اسلام، تعالیم این دین است. اما بعد دیگر آن نمود دینداری که بسته به فرهنگ های مختلف، ازسوی مسلمانان دیده می شود. ما از صدر اسلام شاهد جریان جمود گرایانه هستیم که به نوعی کوچک ترین تفاوت فرهنگی را نمی پذیرد. نباید یک نکته را دراین ماجرا فراموش کنیم. درکلام ابن تیمه که هفت قرن قبل از محمدبین عبدالوهاب به بیان پایه فکری وهابیت می پردازد، نوعی واکنش را احساس می کنیم. متاسفانه درقرون بعد از اسلام نوعی خرافه گرایی را دردین اسلام مشاهده می کنیم. دربحث زیارت قبور این خرافه گرایی مشاهده می شود. زیارت اهل قبور با شعائر اسلام منافات ندارد. اما ما به مرور شاهد شکل گیری قبور موهومی هستیم که آثارآن هنوز در سرزمین شام وجود دارد. ابن تیمیه که درشام زندگی می کرده است، در مقابل این افراط ها دست به تفریط می زند. دردوره محمد عبدالوهاب نیز ما اینگونه مسائل را مشاهده می کنیم. درآن برهه زمانی نیز مذهب حنفی صوفی گرایانه دربعد شعائر اسلام به انحرافاتی دچار شده بود ومشکلات زیادی را برای جامعه ایجاد می کردند. این مسائل سبب شد که محمدبن عبدالوهاب این مسائل را با توحید ویکتا پرستی خداوند درتباین و تضاد قرار بدهد و با آنان به مخالفت بپردازد. استعمارگران به دلیل کوتاه کردن دست امپراتوری عثمانی جهان اسلام نیز، به این نحله فکری توجه کرده اند. غربی ها به دلیل حمایت از مخالفان مذهب حنفی وصوفی گرایانه امپراتوری عثمانی که نوعی عقل گرایی را نیز دنبال می کرد، دست زدند. ما باید هم بعد فکری این جریان را بررسی کنیم وهم ازدیدن زمینه های فکری شکل گیری این پدیده غافل نشویم.»

 

 

 

عامل دافعه این جریان چیست؟

 

دکترسید علی موسوی نژاد به گرایش به وهابیت درجهان اسلام اشاره می کند و می گوید: «شاید درابتدا شعار بازگشت به اسلام سبب جذب پیروان این نحله فکری شود، اما بسیاری از افرادی که به این فرقه گرایش پیدا می کنند، بعد از مدتی به علت عدم انعطاف و خشک بینی این مذهب ازآن دوری می کنند. زیرا این مذهب به چاشنی خشونت نیزممزوج شده است. درجهان امروز که صحبت از همگرایی و گفت وگوی مذاهب است، این جریان خشن که دیگری را تحمل نمی کند، نمی تواند پایدار بماند. متاسفانه کشورهایی که منادی آزادی هستند به دلایل سیاسی این نحله فکری را حمایت می کنند. هر چه به گفتمان های واقعی اسلام بیشتر رجوع کنیم، زمینه برای جلوه گری وهابیت کمترخواهد شد.»

زهرا نوروزی

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:16 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

چه کسی تفرقه می اندازد؛ وهابیه یا شیعه؟

چه کسی تفرقه می اندازد؛ وهابیه یا شیعه؟

چه کسی تفرقه می اندازد؛ وهابیه یا شیعه؟

ملعون است کسی که خواستار وحدت اسلامی نباشد، ملعون است کسی که بین امّت اسلامی تفرقه بیندازد، امّا؟

 

ملعون است کسی که خواستار وحدت اسلامی نباشد، ملعون است کسی که بین امّت اسلامی تفرقه بیندازد، امّا؟

چگونه می توانیم وحدت ایجاد کنیم و تفرقه را کنار بگذاریم؟ و اصولاً اسباب و عوامل تفرقه از کجا ناشی می شود؟

سنّی و شیعه متفقند که قدرتها و دستهای گمراه کننده ای برای انحراف اسلام از مسیر واقعی خودش وجود دارد. دستهایی که با نیرنگ و با استفاده از انواع راهکارها می خواهند به این هدف شوم خود برسند، ما باید به این امر واقف باشیم و در عین حال؛ به صرف شعار حفظ وحدت، از اصول اعتقادی مان دست نکشیم و دشمنانی را که سعی در ایجاد تفرقه بین ما دارند، محکوم نماییم.

از جمله روشهایی که دشمنان ما در این زمینه بدان توجّه خاصّی دارند، بسیج کردن شخصیتهای به اصطلاح اسلامی تروریستی است.

مهمترین تکیه گاهها آنها در این زمینه «تاریخ» است، که پیوسته محلّ اعتماد و پایه استنادات ما می باشد، کاری که این موذی ها در رابطه با تاریخ اسلام انجام داده اند، وارد کردن اسرائیلیات و ایجاد شبهات بی شمار در اعتقادات ما مسلمانان، از طریق بسیج شخصیتهای به ظاهر اسلامی بوده که به آنها التزام داشته و هم اینک آنها را تقدیس می کنند.

و این تاریخ، در تمام امورات زندگی ما سایه افکنده است. حال، آیا می توانیم گذشته را فراموش کنیم و فقط به زمان حال توجّه نماییم، این امر چگونه قابل اجراست؟

من به عنوان یک مسلمان شیعه با غیرت، با یک مسیحی بحث میکنم، ولیکن مسیحی مرا شکست می دهد، آیا می دانید چرا؟ چون برای من از احادیث بخاری و موطأ مالک سند می آورد و از تفسیرات قرآنی آنها استفاده میکند و اینگونه مرا از جواب سوالش عاجز می سازد، چون من نمی خواهم به تاریخ اسلامی برادران اهل سنّتمان خدشه ای وارد شود...

کمی تأمل کنید که اگر شخص کینه توزی به من بگوید: محرمیت با شیر دادن به بزرگسال یعنی چه؟! آیا این کار شما زنا است یا خیر؟ اگر من به این سخن انتقاد کنم، به من خواهد گفت که موطأ مالک را بخوان، مگر اینکه موطأ را ردّ کنم، در اینجا، من، یا باید بر ایجاد تفرقه عمل کنم، و یا خود را ملزم به آنچه که مالک گفته، نمایم و او را به چیزی قانع کنم که خودم بر آن قانع نیستم...

مگر نه این است که هر مذهبی عقاید و شعائری دارد که فقط مخصوص پیروان خودش است، نه دیگر مذاهب و فرقه ها؟ پس چرا سران سعودی شیعیان را مجبور می کنند بر حسب طریقه وهابیه حج بگذارند، آیا ما احکام و شعائر خاصّ خود نداریم؟ بر مبنای اکثریت و اقلیّت به ما جواب ندهید، چرا که اگر شما ما را اقلیت فرض می کنید، اولاً پس چرا از ما وحدت می خواهید؟ و ثانیاً آیا هر اکثریتی بر حق است؟ نصّ صریح قرآن است که می گوید اکثر اعراب منافقند... و اکثرشان نسبت به حق سست عقیده اند ( اکثرهم للحقّ کارهون) ... و تعداد کمی از بندگان من شکرگزارند... (و قلیل من عبادی الشکور ) .

در آخرین موسم حجّ، مفتی سعودی از شیعیان انتقاد کرد و گفت: چرا آنها همچون ما بر فرش نماز نمی خوانند؟ این سخن چه از سر حماقت و یا برای تمسخر و طعن بر شیعه، در هر دو صورت تلاش برای تفرقه است، چرا او بر وحدت اسلامی ملزم نیست؟

در تاریخ شما (وهابیت) شخص فاجر و بدکار حق دارد همراه با مسلمان نماز بخواند و حق دارد مسلمانان را به بهانه اجتناب از خروج از بیعت و عدم ایجاد تفرقه بین جماعت رهبری کند، بر این اساس، چرا به رهبری بن لادن راضی نشوید!؟

ما دین خود را داریم و مفتخر به حب اهل بیت(ع) هستیم، چرا از ما انتقاد می کنید؟ چرا بر ما شماتت می کنید که یاد امام حسین (علیه السلام) را زنده نگه می داریم؟ چرا سعی می کنید امور منفی را به ائمه ما نسبت دهید.شبکه تلویزیونی«روتانا» (کانون تبلیغ زنا و فسق و فجور برای جهانیان) بر اساس تاریخ مجعول شما (همان تاریخی که در آن شیر دادن به بزرگسال جایز است) برنامه ای پخش کرد و اسلام را به باد ریشخند و استهزا گرفت، آنگاه مفتی الازهر آمد و گفت این مسأله از جهت حلّ بحران مسکن اشکالی ندارد، اگر مرد و زن غریبه ای در یک اتاق ساکن شوند، جایز است که زن مرد را شیر دهد تا بر او محرم شود و در این صورت می توانند در یک اتاق ساکن شوند! این تاریخ شماست که از ما می خواهید از افتضاحات آن چشم پوشی کنیم و در مقابلش ساکت شویم!

امروزه قوانین سخیف وهابیت از خلال فتاوای عجیب و غریبی که روزانه بر ما پدیدار می شود، موجبات تحقیر و سرزنش غربی ها را بر ما فراهم آورده است، آیا من به عنوان یک مسلمان شیعه، باید مجبور باشم به خاطر اسلام بر چنین فتاوایی سکوت کنم.

دکتر تیجانی، زمانی که از رساله دکترای خود در فرانسه دفاع می کرد، به او گفتند پیامبر شما نعوذ بالله همجنس باز بوده و یا با زنان عقیم ازدواج می کرده (علیرغم اینکه ۹ زن داشته) آنجا دکتر تیجانی از جواب دادن عاجز ماند و مجبور شد برایشان توضیح دهد که او ملزم به این تاریخ نیست و از آنان خواست با نهج البلاغه با او بحث کنند و در آن زمان کمیته داوران متوجّه اصل موضوع می شود و مدرک دکترا به وی اعطا می کند.

خدای عزّ و جلّ می فرماید: « لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ».

ای وهابی! تو به هر چه می خواهی اعتقاد داشته باش ولی آن را بر ما تحمیل نکن!

و در آخر؛ ما امامیه، کسانی را که بر مذهب ما نباشند، محترم می شماریم، عادات و سنن آنها را که موافق با اسلام ما نیست، محترم می شماریم، چون آنها بر اعتقادات ما تجاوز نمی کنند و ما را ملزم به ایمان و اعتقاد بر دین و آیین خود نمی کنند.

ترجمه: سلام شیعه

سامی جواد کاظم

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:16 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

آشنایی اولیه با آراء و عقاید وهابیت

آشنایی اولیه با آراء و عقاید وهابیت

آشنایی اولیه با آراء و عقاید وهابیت

حافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابی، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلی زیر خلاصه نموده است:

 

حافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابی، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلی زیر خلاصه نموده است:

مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چیزهایی که موجب شرک می باشد از قبیل زیارت ،توسل، تبرک به آثار اولیاء، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ برای قبور و نوشتن برروی آنها، حال برای زیارت بنای قبور و تعمیر ساختمانهابرای قبور نذر و ذجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفاء از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و...

 

 

عقاید وهابیت :

حافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابی، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلی زیر خلاصه نموده است:

۱) بازگشت به کتاب خدا و سنت پیغمبری و پیروی راه سلف صالح (صحابه پیامبر و تابعین) در فهمیدن آیات و احادیث و نرفتن به راه فلاسفه و متکلمان و صوفیه که همه آنها مخالف طریق سلف صالح است.

(از قبیل آیات و روایات مربوط به اعتقاد به رویت و اثبات جهت و جسم برای خدا و یا معصوم نبودن پیامبران قبل از بعثت و...). نقد این دسته افکار را می توان در کتاب "الوهابیة والتوحید" آقای کورانی ملاحظه نمود.

۲) مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چیزهایی که موجب شرک می باشد از قبیل زیارت ،توسل، تبرک به آثار اولیاء، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ برای قبور و نوشتن برروی آنها، حال برای زیارت بنای قبور و تعمیر ساختمانهابرای قبور نذر و ذجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفاء از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و...

۳) مبالغه نکردن و غلو ننمودن درباره پیغمبر و اولیاء بویژه پس از مرگ و در نظر نگرفتن نیروهای و امداهای غیبی و فوِق العاده برای آنان و موثر نبودن و یا فقدان ارتباط ارواح آنان با این دنیا

آنچه در فوِق اشاره گردید خلاصه ای بود از افکار و عقاید وهابیت که با توجه به بنای نوشتار بر اختصار نگاشته شده و برای آشنایی بیشتر می توان به کتابهای "منهاج السنت"، "مجموعه الرسائل الکبری" "الفتادی الکبری"، "الجواب الباهر فی زوار المقابر" و "الرد علی الاختایی" از ابن تمیمه، کتابهای "التوحید" "المهدیة النسیه"، "خلاصة الکلام"، "کشف الشبهات عن خالق الارض و السموات" و رساله "اربع قواعد" از محمدبن عبدالوهاب، کتاب "تطهیر الاعتقاد" محمدبن علی شوکانی صنعانی و یا" ابن تمیمه حیاته و عصره و ارائه و فقه" از محمدابوزهره و بالاخره "حیات شیخ الاسلام ابن تمیمه" از محمدالبیطار مراجعه نمود.

 

 

نقد آراء و شبهات وهابیت

عمده افکار وهابیت در پشت دیوار دفاع از توحید و مبارزه با شرک و بدعت و بازگشت به سیره و گفتار سلف پنهان شده است به نحوی که خود را مدافع توحید دانسته و دیگران را مشرک می خواند. از این حیث قبل از پرداختن به خصوص شبهات مطرح شده، مناسب است مرز دقیق توحید و شرک مشخص گردیده و نیز تعریف و ملاک بدعت مشخص گردد. پرداختن به این دو مبحث پاسخ بسیاری از شبهات را به صورت مبنایی معلوم می گرداند بدون آن بسیاری از مباحث بی نتیجه باقی خواهد ماند.

 

 

نقد آرای وهابیت

۱) مرز توحید و شرک

وهابیت بدون ارائه تعریف دقیقی از عبارات، آنرا فی الجمله خضوع و تذلل فراوان در برابر موجود دیگر دانسته اند در حالیکه عبارات خضوع و تذللی است که جوشیده از اعتقادی خاص درباره معبود باشد خواه این معبود خدا باشد و خواه غیرخدا و انتساب شرک به مشرکان در قرآن به علت اعتقاد قلبی آنها به مقامات خاصی بوده که معبودها و خدایان کوچکی وجود دارند که بخشی از افعال الهی به آنها تفویض شده و در ربوبیت تصرف می کردند. آنها علاوه بر شفاعت فکر می کردند عزت و ذلت و پیروزی و شکست و شفاعت و مغفرت آنها به دست بتهاست. بدیهی است در اعتقاد به جواز و مشروعیت برخی افعال نظیر شفاعت و توسل خواهی، زیارت و... هیچکدام از ذهنیت های فوِق وجود ندارند. به نظر شیعه مقدمات عبادت دو امر است، خضوع و تذلل فراوان و احساس اینکه او رب، مدبر کارگردان هستی به صورت کلی یاجزئی است. لذا هر گونه خضوع و فروتنی را نمی توان پذیرفت مادام که همراه امر ملائک به سجده بر آدم، سجده فرزندان یعقوب در برابر یوسف و...

بنابراین پذیرفتن مرز توحید و شرک با ملاک هر گونه تعلق و وابستگی به غیرخدا یا هر گونه تضرع و فروتنی شدید به غیرخدا ناصواب می باشد. هم چنین باید گفت هر گونه انتساب و وابستگی به غیرخدا نمی تواند نادرست باشد و با دو قید است که این انتساب یا اشکال می گردد یکی اینکه انتساب بالاصالة (با قدرت ذاتی) و دیگر باشد و دیگر اینکه انتساب بالاستقلال (بدون اذن گرفتن از دیگری) گردد.

بعضاً فروتنی و تذلل در برابر غیرخدا که در قرآن کریم مشروع دانسته شده است (از قبیل امر به ملائکه برای سجده بر آدم و...) را موجه و مدلل به علت فرمان خدا می دانند غافل از اینکه خداوند به عملی که واقعاً شرک است فرمان نمی دهد "ان الله لایامر بالفحشاء و اتقولون علی الله مالاتعلمون" و امر به شی ء نمی تواند ماهیت شی ء را دگرگون سازد.

ناگفته نماند که وهابیون توحید را به دو شاخه تقسیم می کنند توحید الوهی و توحید ربوبی، توحید ربوبی را همان توحید در خالقیت و توحید الوهی را همان توحید در عبادت می دانند و عنوان می کنند که مشرکین توحید ربوبی داشتند ولی توحید الوهی نداشتند یعنی اینکه در عبادت مشرک بودند. لازم است توضیح داده شود که توحید الوهی به معنای عبودی نیست، اله یعنی الوجود الاعلی و المطلق الذی من شوونه ان یکون معبودا، معبودیت لازمه الوهیت است نه مساوی با آن و تفسیر اله به معبود تفسیر شی به لازمه آن است نه تفسیر شی به نفس. از سوی دیگر رب نیز به معنای خالق نیست بلکه به معنای مدبر است و مشرکانی که ماه و ستاره را مدبر می دانستند نمی توانستند توحید ربوبی داشته باشند بلکه مشرکین در خالقیت موحد بودند ولی نه در توحید الوهی داشتند و نه ربوبی.

۲) تعریف و ملاک بدعت

دانشمند بزرگ شیعه سیدمحسن امین عاملی در تعریف بدعت می گوید "البدعة ادخال مالیس فی الدین فی الدین" بدعت عبارت است از داخل گرداندن چیزی که جزو دین نیست. همچون مباح کردن حرام و حرام کردن مباح، واجب گرداندن غیر واجب، مستحب شمردن غیرمستحب. به عبارت دیگر تصرف در قانون الهی خواه به صورت افزایش باشد و خواه کاهش بدعت نامیده شده و بدعت گزار از توحید و تشریع روی گردان است.

عناصر و ملاکهای بدعت نامیده شدن یک عمل عبارتنداز:

۱) تصرف در دین. بنابراین اگر نوآوری به دین منتسب نشود بدعت نخواهد بود و فرقی نمی کند که نوآوری مزبور جایز باشد (مثل فوتبال) و یا حرام باشد (مثل آمیزش و اختلاط زن و مرد اجنبی).

۲) فقدان دلیل خاص یا عام شرعی. اعمال شرعی، مشروعیت خود را از دلیل خاص و یا از دلیل عام شرعی می گیرند، برخی از این ادله عام عبارتند از: قاعده نفی سبیل، حرمت اکل باطل، قاعده نفی حرج، نفی اضرار. بنابراین مسائلی از قبیل بزرگداشت موالید و وفیات پیامبر از ادله کلی و عام وجوب رعایت اموات اهل بیت و احترام خاندان و ی و تعظیم شعائر الهی قابل استفاده می باشند و لذا ادعای بدعت بودن پذیرفته نیست و گرنه برخورداری از تجهیزات و سلاح های جدید نظامی از قاعده کلی واعدوالهم مااستطعتم من قوة قابل بهره برداری نبوده و بدعت به شمار می رود.

۳) قصد رواج در میان مردم. اندیشه تصرف مادامی که جنبه عملی به خود نگیرد اگر چه حرام می باشد ولی بدعت به شمارنمی رود.

با توجه مطالب فوِق بدعت در بسیاری از موارد که وهابیان ادعا می کنند جاری نمی شود از جمله الف: اموری که در راستای تحول و تکامل زندگی دنیوی و اجتماعی و معیشتی است از قبیل دستاوردهای صنعتی و دنیای مدرن.

ب) آداب و رسوم و عرفیات خاص جوامع مختلف که با توجه به فرهنگهای مختلف گونه های بسیاری دارد قابل ذکر است که اهل سنت بدعت را به دو بخش بدعت حسن و بدعت تقسیم می کنند. این تقسیم که مبنای تعریف مشخص ندارد به خلیفه دوم برمی گردد که اقامه نمازهای مستحب شبهای رمضان به جماعت را نعم البدعة خواند

 

 

نقد شبهات وهابیت

۱) تعمیر قبوراولیاء

الف) نخستین بار ابن تمیمه و شاگردش ابن القیم بر تحریم ساختن بناء و لزوم ویرانی آن فتوی دادند. "یحب هوم المشاهد التی نبیت القبور علی القبور ولا یجوز ابقاءهابعدالقدرة علی هدمهاو ابطالها یوماً واحداً" وباهمین طرز تفکر وهابیان در هشتم شوال ۱۳۴۴ ه ِ (۸۰ سال قبل) قبور ائمه بقیع و صحابه را ویران کردند.

ب) قرآن در این خصوص: حکم خاص ندارد ولی از برخی از کلیات می توان حکم موضوع را استفاده نمود. به عنوان مثال از آنجا که در قرآن تعظیم شعائر از تقوای قلوب دانسته شده (ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب) و در جایی دیگر صفاو مروه یا شتر تعیین شده برای ذبح از شعائر قلمداد می شوند (والبدان جعلناها لکم من شعائرالله) در حالی که یک شتر می تواند از شعائر گردد چگونه پیامبران و بزرگان و شهدا از شعائر نباشند و استحقاِق تعظیم و احترام نداشته باشند؟

ج) قرآن تعمیر قبر و ساختن مسجد در کنار قبر اصحاب کهف را بدون نقد و اعتراض ذکر می کند.

د) نقطه ای از بلاد اسلامی نیست که در آنجا قبر و مشهدی نباشد و لذا تعمیر قبور در فرهنگ اسلامی و سیره مسلمانان کاملا جاری و ساری بوده است.

هـ) حتی قبر پیامبر و قبور شیخین که به خاطر تبرک در کنار آن حضرت دفن شده اند همواره تعمیر و تجدید شده است. در این زمینه می توان مشروح تاریخ ادوار قبر پیامبر را در کتاب دفاء الوفاءسمهودی (۳۸۳ ۳۹۰) یا کتابهای تاریخ مدینه مطالعه نمود.

و) استناد به حدیث ابی الهیاج:

ابی الهیاج روایت می کند که حضرت علی بن ابیطالب به وی فرمود: الا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله صلی الله علیه آله ان لاتدع تمثال الاطمته و لاقبرا مشرفاً الاسوتیه از نظر شکل ۱ در تمام صحاح شش گانه از ابی الهیاج فقط همین یک حدیث نقل شده و وی اهل حدیث نبوده است.

۲) بر دیگر راویان این حدیث از جمله ، شفیان ثوری، ابی اسدی خدشه وارد شده است.

از نظر دلالت ۱ احدی از علماء، طبق آن فتوا نداده است و بلکه اتفاِق علماء بلندی به مقدار یک وجب را از سنت دانسته اند. ۲ مقصود از روایت صاف کردن سطح قبر است در برابر تسنیم (مثل سنام و کوهان شتر، کوژ ساختن قبر). ائمه مذاهب اربعه جز شافعی که به تسویه قبر فتوا داده است،به تسنیم آن فتوا داده اند که در این صورت این حدیث مؤید فتوای علمای شیعه را تسویه سطح قبر دارد.مؤید این مطلب آنکه عنوان باب این حدیث "الامر بتسویة القبر" آمده است نه "الامر بتخریب القبر و هدمها"

۳) نووی شارح صحیح مسلم در ذیل حدیث می گوید"ان السنة ان القبر لا یرفع عن الارض رفعاً کثیراً و لا یسنم بل یرفع نحو بشر و یسطح". ابن حجر در شرح صحیح بخاری نیز همین قول را آورده است.

۴) استدلال با حدیث جابر

"نهی رسول الله ان یحصص القبر و ان یقعد علیه و ان یبنی علیه" یا "نهی رسول الله ان یکتب علی القبر شیء" .با فرض قبول اشکالات سندی و اضطرابات متن، به اتفاقِ علماء مذاهب اسلامی برکراهت دلالت دارد و نباید فراموش کرد که قبر پیامبر در تاریخ همواره دارای بنابوده است.

۲) مسجدسازی در کنار قبور صالحان

الف) به اتفاِق مفسران پیشنهاد ساختن مسجد بر قبر اصحاب کهف مربوط به موحدان و خداپرستان بوده است (تفاسیر کشاف، حلابین، المیزان، مجمع و...). خالی بودن آیات قرآن و نیز مفسران و مورخان از هر گونه نقد و اعتراض در این خصوص نشان دهنده نوعی تقریر می باشد.

ب) دلیل وهابیت در این خصوص احادیثی است از قبیل "لعن الله الیمود و النصاری اتخذوا قبورانبیاءهم مسجداً، قالت (عایشه) و لولا ذلک لابرزوا قبره غیر انی اخشی ان یتخذ مسجداً" و در جایی دیگر "ان اولئک اذاکان فیهم الرجال الصالح فمات بنوا علی قبره مسجدا و صورا فیه تلک الصور اولئک شرار الخلق عندالله یوم القیامة" ویا"الهم لاتجعل قبری وثناً یعبد( مسنداحمد ۳/۲۴۸).

ج) احادیث با ملاحضه قبل و بعد عبارات آن نشان می دهد که با قبر و تصویر روی آن به سان بت رفتار کرده و یا آنرا قبله خود قرار می دادند.

د) بسیاری از شارحان صحیح مسلم و بخاری اینگونه تفسیر کرده اند که اقوام گذشته صورت های صالحان خود را روی قبر نصب یا حک می کردند و در کنار قبر خدا را می پرستیدند اما به مرور زمان به جای پرستش خدا در کنار این قبور خودِ این صورتها پرستیده می شد.

هـ) مورد حدیث در خصوص ساختن مسجد برروی قبر است در حالیکه در مشاهده مشرفه محدوده حرم و محدوده مسجد از هم جداست مسجدی وجود دارد برای عبادت و پرستش خداوند و حرمی وجود دارد برای خواندن زیارت و توسل.

و) مسجدسازی در کنار و یا برروی قبور صلحاء در جای جای کشورهای اسلامی رایج بوده و نیز در صدور اسلام نیز متعارف بوده است مثل مسجد روی قبر حمزه، یا مسجد روی قبر فاطمه بنت اسد.

ی) اگر مسجدسازی کنار قبور نامشروع بود چرا مسلمانان مسجد نبوی را توسعه دادند و قبر پیامبر را در وسط مسجد قرار دادند؟

۳) زیارت قبور مومنان

الف) وهابیان اصل زیارت را ممنوع و حرام نمی دانند بلکه سفر برای زیارت را نامشروع می دانند، اگر چه در عمل از آن نهی می کنند و آنرا مکروه می شمرند.

قرآن قیام و وقوف بر قبر و طلب رحمت را فقط برای منافق و مشرک ممنوع می داند (و لاتصل علی احد منهم مات ولاتقهم علی قبره)

ب) اصل زیارت مورد سفارش پیامبر اکرم (ص) بوده (زوروالقبور فانها تذکر الاخرة) و خود حضرت نیز به زیارت قبور می رفت و به قبور سلام می داد. هم چنین پیامبر به زیارت قبر مادر گرامیشان می رفتند و می گریستند (زارالنبی قبرامه فبکی و من حوله)، استاذنت ربی فی ان ازور قبرها فاذن لی فزور والقبور فانها تذکر کم الموت) .

ج) از برخی احادیث استفاده می شود که پیامبر برای مدتی زیارت قبور را که عمدتاً قبور مشرکان و بت پرستان بوده اند به ملاحظات تربیتی، نهی کرده بودند ولی این امر موقت بوده و سپس مردم به این امر تشویق می شدند ( کنت نهیتکمع زیارة القبور قرورها فانها تزهد فی الدنیا و تذکر فی الاخرة) .

د) زیارت قبور آثار فراوان تربیتی و اخلاقی به همراه دارد.

هـ) حضور برتربت عزیزان از رسوم عام و فراگیر بوده، به نحوی ریشه در فطرت انسانها دارد که به حکم عاطفی و روحی مردگان خود را از یاد نمی برند. براستی چگونه می توان مادر مومنی را از زیارت قبر فرزند رشیدش محروم کرد که شاید تنها طریق تخلیه و تسلی بخشی وی همین زیارت باشد؟

۴) زنان و زیارت قبور

الف) استناد مخالفان به احادیثی همچون "لعن رسول الله زواّرات القبور" می باشد.

ب) ترندی حدیث را منسوخ دانسته می گوید حدیث مربوط به دوران پیش از تجویز زیارات قبور بوده و وقتی پیامبر زیارت را تجویز کرد مرد و زن در آن یکسان هستند.

ج) در برخی روایات مقصود از این زنان را کسانی دانسته است که برای تماشای جنازه بیرون می آیند و ارتباط و مسئولیتی در مورد با میت ندارند. حداقل مطلب اینکه کسانی که بسیار به زیارت می آیند و این بیرون آمدن موجب مفسده و یا تضییع حقی می شود مورد نظر می باشند.

د) بسیاری از علماء نهی را کراهتی می دانند.

هـ) حضرت زهرا سلام الله علیه هر جمعه به زیارت قبر عموی خود می رفت، نماز می خواند و گریه می کرد.

و) در برخی روایات پیامبر به عایشه نحوه زیارت قبور را تعلیم داد و عایشه نیز به زیارت قبور می رفت .

ی) فواید و مصالح زیارت قبور، برای زنان نیز باقی است.

۵) زیارت قبر پیامبر اکرم

الف) کتاب "شفاءالسقام فی زیارة خیرالانام" از تقی الدین مشبکی شافعی (۷۵۶ ه ِ) از بهترین کتاب های نویسندگان اهل سنت در رد فتوای ابن تمیمه پیرامون تحریم زیارت قبر پیامبر است.

ب) از دیگر کتابهای معتبر که در این زمینه از میان علمای اهل سنت برآمده است می توان به الوفاءفی فضائل المصطفی اثر ابن جوزی (۵۹۷ ه ِ)، مصباح الظلام فی المستغیثین بخیرالانام اثر محمدبن نعمان مالکی (۶۷۳ ه ِ)، وفاء الوفاء اثر نورالدین سهمودی، المواهب الدنیه اثر ابوالعباس قسطلانی و صلح الاخوان خالدی بغدادی، الجواهر المنظم فی زیارة القبر المکرم اثر ابن حجرهتیمی شافعی (۹۳۷ ه ِ) و از نویسندگان معاصر می توان به کتاب التوسل و الزیارة فی الشریعة الاسلامیة از محمدنقّی از علمای الازهر نام برد.

ج) علامه امینی (ره) حدیث "من زار قبری و جبت له الجنة" را از ۴۱ طریق از کتابهایی از قبیل دار قطنی درالسنن و ابوبکر بیهقی در سنن، سیوطی در الجامع الکبیر و حدیث من جاءنی زائراً لاتحمله حاجة الازیارتی کان حقاً علیّ ان اکون له شفیعا یوم القیامة را از ۱۶ طریق از کتابهایی از قبیل غزالی در احیاء علوم، طبرانی در معجم الکبیر و... و ۲۰ حدیث دیگر از دهها طریق را در الغدیر آورده است.

د) علامه امینی کلمات ۴۰ تن از علماء و بزرگان اهل سنت را مبنی بر استجاب و سنت بودن زیارت پیامبر به همراه نه زیارتنامه مختلف جهت زیارت پیامبر از کتابهای اهل سنت ذکر کرده است.

ذ) و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروالله و استغفر لهم الرسول لوجدوا لله تواباً رحیماً(نساء/۶۴) از آراء مفسرین و نیز سیره مسلمانان انحصار آیه در زمان حضور حضرت فهمیده نمی شود.

ر) حدیث شکایت پیامبر به بلال در عالم رؤیا مبنی بر اینکه چرا بلال به زیارت حضرت نمی رود، (ما هذه الجفة یا بلال امالک ان تزرنی یا بلال...فاتی قبرالنبی فجعل یبکی عنده فاقبل الحسن و الحسین رضی الله عنهما فجعل و یقبلهما.

ز) علامه امینی ۵۰ نفر از بزرگان را در سرتاسر کشورهای اسلامی که قبرشان مزار مؤمنان است را ذکر می کند فضلا عن قبر پیامبر اکرم(ص).

ن) در کتابهای متعددی بابی تحت عنوان ادب زیارت پیامبر اکرم وجود دارد از جمله در کتاب حق التوسل فی اداب زیارة افضل الرسل، اثر جمال الدین عبدالله الفاکهی الملکی، ۴۹ ادب زیارت ذکر شده است .

هـ) از جمله احادیث این باب می توان به "من حج البیت ولم یزرنی جفانی، من زارنی بعد موتی فکانما زارنی فی حیاتی ومن زار قبری کنت له شفیعا" اشاره نمود.

ی) مسلمانان از قرن اول تا به امروز همواره به زیارت محبوب خود شتافته اند و هرگز کسی نگاه مشرکانه و بت پرستانه به آن نداشته است.

۶) تحریم سفر برای زیارت قبور

الف) وهابی ها معتقدند تسنن زیارة النبی الا انه لایشد الرحل الا الزیارة المسجد والصلاة فیه.

ب) حدیث تشد الرحال مستند اعتقاد وهابی هااست. لاتشد الرحال الا الی ثلاثة مساجد، مسجدی هذا، مسجدالحرام و مسجدالاقصی . اگر تقدیر و معنی جمله این باشد که برای هیچ مسجدی غیر از ۳ مسجد مذکور شد و حال نشود، بدین منظور می گردد که برای اقامه نماز ضرورتی ندارد رنج سفر تحمل گردد جز برای سه مسجد مذکور. که این در صورت تعارض و تنافری با سفرهای زیارتی ندارد چون سفر برای مسجد نشده است مضاف بر اینکه با مضمون برخی از احادیث تعارض دارد از جمله اینکه پیامبر روزهای شنبه به مسجد قبا می آمدند و نماز می گزاردند (ان النبی کان یاتی مسجد قبا سبت ماشیا وراکبا و ان ابن عمرکان یفعل کذلک). و در صورتی که تقدیر و معنی آنرا این بدانیم که برای هیچ مکانی غیر از این ۳ مسجد شد و حال نشود، مضایقی بی توجیه می بابد چرا که با آن تمام سفرهای معنوی منتفی خواهد شد مثل شد و حال برای مشعر، عرفات، منی، مسافرت برای تحصیل علم، جهاد در راه خدا، صله رحم، زیارت والدین در حالیکه بسیاری از این سفرها مندوب اند.

۷) برگزاری نماز و دعا نزد قبور اولیاء و احترام به قبور آنان

الف) ابن تمیمه می گوید: " لم یذکر احد من ائمة السلف ان الصلاة عند القبور فی مشاهدها مستحبه ولاان الصلاة و الدعاء هناک افضل بل اتفقوا کلهم علی ان الصلاة فی المساجد و البیوت افضل منها عند قبور الاولیاء و الصالحین "که به مرور از مرجوحیت به ممنوعیت و سپس به شرک توسعه یافت.

ب) نمازگزاردن به نحوی که صاحب قبر را قبله و یا مورد پرستش قرار دهد شرک است در حالیکه انگیزه مسلمانان تبرک به مکانی است که محبوب خدا در آنجا به خاک سپرده شده است.

ج) حضرت زهرا به حکم احادیث صحیح هر جمعه به زیارت قبر عموی خود می رفت و در آنجا نماز می گزارد.

د) قیام حضرت ابراهیم به آنجا شرافتی می دهد که مصلی می گردد و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلی (بقره/ ۱۲۵)

ر) مدفن و مشاهد اولیا در قرآن مسجد می شود لنتخذن علیهم مسجدا (کهف/ ۲۱)

ز) هاجر و اسماعیل به خاطر صبر و تحمل سختی در راه خدا، محل گامهای آنها جایگاه عبادت می شود (صفاو مروه)

س) پیامبر در قضیه معراج در مکان هایی هم چون طیبه، طور سینا، بیت الحم نماز می گزارد.

ش) قبور پیشوایان گواه اصالت تاریخی اسلام و بخشی از هدایت و تمدن و فرهنگ اسلامی است.

ص) باید از اینکه جوان امروز مسیحی که به علت نداشتن اثری ملموس از حضرت مسیح، مادر وی و حوارییون دچار شک و تردید گشته است درس عبرت بگیریم.

ض) در همه اقوام و ملل زنده نگهداشتن نام و یاد شخصیت های ملی و مذهبی، ارزشمند و مرسوم است.

ک) بررسی کتب تاریخی و سفرنامه ها گواه وجود صدها آرامگاه و مرقد با شکوه در سرزمین وحی و دیگر ممالک اسلامی بوده، باتوجه و احترام مردم به این مقابر را در همه دوره ها حکایت می کند.

ل) وقتی بنی اسرائیل صندوقی را که مواریث خاندان موسی و هارون بوده است را تا مدتها بعد حفظ و حفاظت می کردند و قرآن آن را مایه آرامش و تقویت روحی و روانی می داند چگونه ما مسلمانها به ذخایر و مواریث انسانی خود می توانیم بی توجه باشیم؟

 

 

نقد آراء و شبهات

۸) تبرک و استشفاء به آثار اولیا

الف) وهابیان هر گونه تبرک به آثار اولیاء را شرک می دانند.

ب) تبرک به پیراهن یوسف چشم نابینا یعقوب را شفا بخشید اذهبوا بقمیصی هذا فلقوه علی وجه ابی یات بصیرا (یوسف/ ۹۲) فلما ان جاء البشیر القاه علی وجه فارتد بصیرا(یوسف/ ۹۶).

ج) بخاری در نقل سرگذشت صلح حدیبیه: هر گاه پیامبر وضو می گرفت یاران او برای ربودن قطرات آب وضوی آن حضرت بر یکدیگر سبقت می گرفتند.

د) تبرک به زره، عصا، شمشیر، ظروف، مهر، انگشتر، مو و کفن پیامبر در کتاب جهاد بخاری و تبرک به آب وضو و موی تراشیده حضرت در باب صفات پیامبر صحیح بخاری.

مناسب است در این زمینه به کتاب تبرک الصحابه باثارالرسول نوشته علامه محمدبن طاهرمکی و نیز التبرک نوشته آیة الله علی احمدی میانجی مراجعه نمود.

هـ) حضرت زهرا سلام الله علیها پس از دفن پدر کنار قبر ایستاد و خاک قبر را بر سر خود ریخت و گریست و سرود:

ماذا علی شم تربة احمدا***ان لا یشم مدی الزمان غوایا

صبت علی مصائب لو انها***صبت علی الایام صرن لیالیا

و) قرآن تبرک صندوِق حمل خاندان موسی و هارون را مایه آرامش و پیروزی می داند "وقال لهم نبیهم ان آیة ملک ان یاتیکم التابوت فیه سکینة من ربکم و بقیة مما ترک ال موسی و ال هارون تحمله المئکه (بقره/ ۲۱۸).

ز) عبدالله پسر احمدبن حنبلی از پدر پرسید حکم کسی که دست بر منبر رسول خدا می زند و تبرک می جوید و می بوسد چیست. احمد گفت اشکالی ندارد.

ح) شفاعت و تبرک به از فاعلی که در عین بندگی خدا، در فعل خود متکی به قدرت برتر باشد شرک نیست.

ط) اهتمام و اصرار صحابه بر بوسه بر کودکانشان توسط پیامبر.

ی) ابوایوب انصاری از قبر پیامبر تبرک نمود آنرا بوسید و موجب اعتراض مردان بن حکم شد. ابوایوب در پاسخ گفت که من به سوی سنگ نیامده ام بلکه من آهنگ و قصد خود پیامبر را نموده ام و این سنگ بهانه است.

۹) نذر برای اهل قبور

الف) عبدالله قمیصی از نویسندگان معاصر وهابی در کتاب الصراع بین الاسلام و الوثینه در رد کشف الارتیاب علامه سیدمحسن امین می نویسد: شیعیان به خاطر اعتقاد به الوهیت علی و فرزندانشان قبرهای آنان را آباد می کنند و نذر و قربانی تقدیم آنها می کنند، حکم نذرها و قربانیها همان حکم ذبیحه های بت پرستان برای بت هایشان می باشد.

ب) مولف سنی صلح الاخوان که در نقد وهابیت آنرا نگاشته است می گوید: ان المسألة تدور مدار نیات الناذرین و انما الاعمال بالنیات فان کان قصد الناذر المیت و التقرب الیه بذلک لم یجز قولا واحداً وان کان قصده وجه الله تعالی و انتفاع الاحیاء بوجه من الوجوه وثوابه لذلک المنذور له المیت فیجب الوفاء بالنذر

ج) در احادیثی که نهی از نذر و ذبح شده است، وجود بت در گذشته یا حال و یا وقوع آن برای اعیاد جاهلی مطرح شده است.

۱۰) ندای اولیاء

الف) نداء و دعا اولیاء خلاف آیات و روایات محکم می باشد از قبیل "و ان المساجد لله فلا تدعو مع الله احدا"(جن۱۸/)یا "ان الذین تدعون من دون الله عباداً امثالکم" (اعراف۱۹۴/)

ب) هر ندا و دعائی به غیر خدا، عبادت و پرستش نیست. "قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهاراً"(نوح/۵)

ج) مقصود از دعا در آیات مورد استناد، مطلق خواندن و نداء نیست و بلکه دعوت خاصی است که با لفظ و قصد پرستش همراه باشد.به عنوان مثال "فما اغنت عنهم الهتهم التی یدعون من دون الله من شیء"(هود/۱۰۱) که در آن دعوت بت پرستان با تعبیراتی همراه است که اطلاِق پرستش بر آن صحیح است و ربطی به ندای اولیاء از سوی مسلمانان ندارد.

د)دعوت و ندای مورد بحث، درخواست و خواندن بنده ای از بنده ای دیگر است که نه او را رب می داند و نه مالک و متصرف تام الاختیار، بلکه او را بنده عزیز و گرامی خدا می شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای او را بپذیرد.(و لو انهم اذ ظلموا انفسهم...نساء/۶۴)

۱۱) شفاعت

الف) وهابیان معتقدند شفاعت از سوی افراد مأذون من عندالله پذیرفته می شود اما نمی توان از خود آنها خواست بلکه باید از خدا خواست تا خدا شفاعت وی را به انسان عطا کند یا او را شافع انسان قرار دهد.ابن تمیمه می گوید:"اللهم شفع نبینامحمداً فینا یوم القیامة او اللهم شفّع فینا عبادک الصالحین او ملائکتک او نحو ذلک مما یطلب من الله لا اشکال فیه فلا یقال یا رسول الله او یا ولی الله اسألک الشفاعة او غیرها مما لایقدر علیه الا الله فاذا طلبت فی ایام البرزخ کان من اقسام الشرک"

ب) درخواست شفاعت به نحوی درخواست دعا است و دعا از افراد شایسته امری پسندیده است "یا وجیهاًعندالله اشفع لنا عندالله" و لذا در صحیح بخاری نیز این کلمه به معنای دعا به کار رفته است از قبیل باب اذا استشفعوا الی الامام لیستسقی لهم لم یردهم یا باب اذا استشفع المشرکون بالمسلمین عندالقحط.نیشابوری در تفسیر خود در ذیل آیه "مومن شفیع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها" (نسا/ء۸۵) می گوید شفاعت به درگاه خداوند همان دعا کردن برای شخص مومن می باشد.

ج) طلب دعا از مومن نه در حیات وی شرک است (ولوانهم اذظلمواالقسم...نساء/ ۶۴) ونه درخواست شفاعت آخرت پیامبر در زمان حیات همانگونه که ترندی در صحیح خود از انس بن مالک روایت می کند:" سألت النبی ان یشفع لی یوم القیامة فقال انا فاعل قلت فاین اطلبک قال علی الصراط" ونه شفاعت وطلب دعا از ارواح انبیاء و اولیاء شرک آمیز می باشد چرا که ارتباط ارواح پس از مرگ با دنیا قطع نگردیده و امکان آن موجود است. شاهدآنکه ابن عباس می گوید: حضرت امیر پس از تفسیل پیامبر می فرماید: بابی انت و امی اذکرنا عند ربک و جعلنا من ربک یا ابوبکر پس از وفات پیامبر پارچه از صورت آن حضرت کنار می زند و می گوید بابی انت و امی طلبت حیا و صیتا واذکرنا عند ربک

د) صرف اینکه شفاعت فعل خداست و انتساب آن به غیرخدا موجب شرک می شود دلیل محکمی نیست چراکه انتساب افعال و اعمالی از این دست به غیرخدا در خود قرآن وجود دارد افعالی از قبیل اماته، احیاء، توفی، اعانه و...

ذ) روشن است که شفاعت در آخرت به دست خداست منتهی رحمت و مغفرت از مجرای بندگان کمال یافته جاری می شود که به فرمان و اذن خداوند، گناهکاران از مجرای متعدد به رحمت ایزدی مرتبط می شوند.

ر) اگر از پیامبر در زمان حیاتش می توان طلب شفاعت نمود و موجب شرک نمی شود، بعد از وفاتش نیز نمی تواند موجب شرک گردد چون اصل عمل تفاوتی نیافته است.

ز) زرقانی در المواهب می گوید: اگر کسی بگوید اللهم انی استشفع الیک بنبیک یا نبی الرحمة اشفع لی عند ربک استجیب له.

و) این چنین نیست که اولیاء درباره هر کس و بدون دلیل شفاعت نکنند بلکه آنرا به کسی متوجه می سازند که رابطه ایمانی او قطع نشده و به واسطه برخی کارهای خوب استحقاِ تعلق چنین دعایی و تبدیل شدن به یک انسان پاک را می یابد.

ی) برای توضیح بیشتر می توان به کتاب شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث مراجعه نمود.

۱۲) اعتقاد به سلطه غیبی و قدرتهای فوِق العاده اولیاء

الف) اولیاء در برخورداری از قدرت های خارِق العاده، بالاصاله و بالاستقلال قادر نمی باشند.

ب) سلطه غیبی و تصرف حضرت مسیح در قرآن (و تبری الاکمه و الابرص باذنی واذتخرج الموتی باذنی) مائده /۱۱۰.

ج) قدرت نمائی یاران سلیمان قال الذی علم من الکتاب انا اتیک به قبل یرتد الیک طرفک نمل/ ۳۹

د) تصرف سلیمان، و سلیمان الریح عاصفة تجری بامره الی الارض التی بارکنا فیها انبیاء/ ۸۱

هـ) سلطه غیبی موسی، اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتاعشرة عینا بقره/ ۶۰

و) قرآن در جای جای خود برخی افعال را به غیر خدا منتسب کرده است مثل ارزاِ (فارز قدهم منه)، خلق کردن (انی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر...)ابراء اکمه و ابراص، احیاء موتی، اعتاء(و مانقموا منهم الا ان اعتاهم الله و رسوله) یا شفای مریض و... همه این شواهد نشان می دهد که نسبت دادن افعال الهی به غیر خدا نمی تواند شرک باشد مگر اینکه انجام این امور را بالصالة یا بالاستقلال بدانیم.

۱۳) گریه بر قبور در فراِق عزیزان

الف) استناد وهابیان به حدیث "ان المیت یهذب بیکاء اهله" می باشد.این حدیث از عبدالله بن عمر در صحیح مسلم نقل شده است.

ب) در همان باب از عایشه کلامی نقل شده است تبادر وهابیان را مخدوش می سازد.هشام بن عروة در صحیح مسلم نقل می کند که وقتی نزد عایشه حدیث ابن عمر نقل شداو گفت: جنازه یهودی از کنار رسول خدا عبور داده شد که بر او گریه می کردند که پیامبر در این حال فرمود:شما بر او گریانید در حالیکه او در عذاب است

ج) گریه بر فراِق عزیزان امری فطری است و گریه مصیبت زده تسلی خاطر وی است.

د) پیامبر در وفات ابراهیم، فرزندش فرمود: العین تدمع والقلب یحزن و لا نقول الا بما یرضی ربنا و انا بک یاابراهیم لمحزنون

هـ) هنگامی که خبر شهادت جعفربن ابیطالب، زیدبن حارثه و عبدالله بن رواحه به پیامبر رسید اشک آن حضرت جاری شد

و) پیامبر بر قبر مادرش حاضر می شد و می گریست

ز) پیامبر در وفات یکی از دختران خود گریست

ح) پیامبر پس از وفات عثمان بن مظعون گریست.

ط) گریه شیعیان بر امام حسین از این باب است که "حسین منی و انا من حسین احب الله من احب حسیناً و ابغض الله من ابغض حسیناً"

۱۴) توسل به اولیاء

الف) حدیث عثمان بن حنیف در خصوص تعلیم شخص نابینا از سوی پیامبر برای طلب شفاعت، اللهم انی اسألک و اتوجه الیک نبیک محمدنبی الرحمة یا محمد انی اتوجه بک الی ربی فی حاجتی لتقضی، اللهم شفعه فی ّ

ب) حتی ابن تمیمه و نیز نویسنده معاصر وهابی، رفاعی در کتاب التوصلی الی الحقیقة التوسل این حدیث را صحیح می شمارد و حاکم نیز در مستدرک می گوید این حدیث به شرط صحیحین، صحیح می باشد که آنرا ذکر نکرده اند

ج) حدیث عطیه عوفی از ابو سعید خدری: توسل به حق سائلان اللهم انی اسألک بحق السائلین علیک...ان تعیذنی من النار

د) توسل پیامبر به مقام خود و نیز پیامبران پیشین برای مغفرت فاطمه بنت اسد،اغفر لامی فاطمة بنت اسد و وسع علیهامدخلها بحق نبیک و الانبیاء الذین من قبلی

هـ) توسل در سیره مسلمانان نیز وجود داشته است مثل توسل عمربن عباس عموی پیغمبر و استسقی عمربن الخطاب بالعباس عام الرمادة لما اشتد القحط فسقاهم الله تعالی یادر جایی دیگر از عمر روایات شده است که "اللهم اناکنانتوسل الیک نبینا فتسقینا وانا نتوسل الیک بهم بنبینا فاسقنا فیسقون" که ابن اثیر در این زمینه می گوید:"هذا والله الوسیلة الی الله و امکان منه. ابن حجرقسطلانی نیز همین برداشت را مطرح می کند

و وقتی منصور نحوه زیارت پیامبر را از مفتی مدینه پرسید، پاسخ داد: لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و وسیلة ابیک آدم علیه السلام الی الله یوم القیامة بل استقبله و استشفع به استشفعک الله، قال الله ولوانهم اذظلمو انفسهم

ز) برخی کتابها در خصوص توسل

کتاب الوفاء فی فضائل المصطفی اثر ابن جوزی بابی مربوط به توسل

شفاء القسام اثر تقی الدین مشبکی شافعی

مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام اثر محمدبن نعمان مالکی

وفاء الوفاء اثر سمهودی

المواهب اثر ابولعباس قسطلانی و شرح المواهب اثر مصری زرقانی مالکی

ح) کتاب "عقیده اهل سنت و جماعت در رد وهابیت و بدعت از شیخ خلیل احمدسهانپوری فتاوای ۷۵ نفر از علماء در جواز توسل ذکر شده است

ط) غزالی در احیاءالعلوم، ابن قدامه حنبلی در مغنی ۳/ ۵۸۸، وفاء الوفاء سمهودی ۴/۱۳۷۶ در زیارتنامه حضرت پیامبر آیه و لوانهم اذ ظلموا را ذکر کرده اند.

س ابن حجر در الصواعق المحرقة، شعر منتسب به شافعی امام شافعیه را ذکر می کند.

ال النبی ذریعتی وهم الیه وسیلتی ارجوا بهم اعطی غدا بیدی الیمین صحیفتی

۱۵) بزرگداشت موالید و وفیات

الف) بن بارز هر گونه بزرگداشت میلاد پیامبر را حرام و بدعت می داند و محمد حامد فقی رئیس انصار السنة المحمدیة نیز می گوید :الذکریات التی ملات البلاد باسم الاولیاء هی نوع من العبادة لهم و تعظیمهم

قرآن برخی پیشینیان مثل پیامبران را تجلیل کرده و ستوده است. حال چگونه است که اگر همین توضیحات و تجلیلها از جانب مسلمانان صورت پذیرد شرک می شود.

ج) آیا برای ابراز مودت ذوی القربی نمی توان در شادی آنان خوشحال و روزهای غم و اندوه آنان اندوهناک بود.

د) آیا ارزش وجود پیامبر اکرم و اولیاء الهی از یک مائده آسمانی کمتر است که حضرت عیسی (ع) روز نزول آن را عید دانستند و قرآن بدون اشاره می نماید (مائده /۱۱۴)

ه) بزرگداشت میلاد پیامبر و دیگر مناسبتهای مربوط از مصادیق و رفعنا لک ذکرک است.

و) جشن و خوشحالی در روز میلاد پیامبر از سنت مسلمانان بوده است و مولود متعددی در توایخ شاهد آن است.

ز) برقراری بزرگداشت و تعظیم موالید و وفیات بزرگان، اگر چه دلیل استحباب خاص ممکن است نداشته باشد اما از ادله کلی وجوب احترام و مودت اهل بیت و تعظیم شعائر الهی قابل استفاده بوده، رابطه عاطفی و روحی میان مسلمان و پیامبرشان را تعمیق می کند.

۱۶) قسم دادن به حق و مقام اولیاء

الف) ابن تمیمه: در میان علماء اجماع وجود دارد که نمی توان به حق غیرخدا قسم یاد کرد. الغّر بن عبدالسلام نیز همین نظر را دارد .

ب) فتوای این در برابر روایات استوار پیامبر و اهل بیت و دیگر امارات موجود در احادیث تاب مقاومت ندارد، مضاف بر اینکه ادعای اجماع بی اساس می باشد.

ج) در تعلیم پیامبر به نابینا در حدیث عثمان بن حنیف آمده است اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمدنبی الرحمة

د) در حدیث عطیه عوفی از ابوسعید خدری اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک و اسئلک بحق هذا...

هـ) علامه سید محسن امین نقل می کند که تدوری می گوید: بنده برخدا حقی ندارد تا از خدا به حق مخلوِ درخواست شود

اولا اگر چنین است چرا پیامبر خدا تعلیم قسم دادن به چنین حقوقی فرموده اند

یارب اسألک بحق محمد لما غفرت لی

ثانیاً قران در مواردی بندگان را صاحب حق می دانند "وکان حقاً علیناننج المومنین"(یونس/ ۱۰۳)

"وکان حقاً علیا نصر المومنین" روم/ ۴۷ "و عداً علیه حقاً فی التوراة والانجیل "توبه/ ۱۱

ثالثاً در برخی احادیث بدین حقوِ تصریح شده است از جمله حق علی الله عون من نکح التماس العفاف لما حرم الله

۱۷) سوگند به غیرخدا

الف) ابن تمیمه سوگند به غیرخدا را موجب شرک صغیر دانسته و صنعانی در نظیر الاعتقاد نیز آنرا مابه شرک مطرح نموده است

ب) خداوند در قران به غیرخدا سوگند یاد کرده و اگر حرام می بود باید متذکر می شد در حالیکه هدف از آن تحریک برای اندیشیدن در آیات الهی بوده است و مقصودی حکیمانه داشته است.

ج) مسنداحمد، فلعمری لان تکلم بمعروف او تنهی عن منکر خیر من ان تسکت

د) اینکه در برخی احادیث از قسم خوردن به پدر نهی شده است. متوجه آن بوده که غالباً پدران مسلمان مشرک بوده و سوگند به آنها که ارزش و احترام خاصی نداشتند توجیهی نداشت و یا اینکه مقصود سوگند در مقام شهادت و اثبات حق است که به اتفاِ علما باید منحصر در سوگند به خدا و صفات خاص باریتعالی باشد.

ز در سنت پیامبر هم قسم به غیرخدا و حتی به پدر مخاطب نقل شده است از جمله در پاسخ به مسائلی که پرسیده بود. ای الصدقة اغظم اجرا فرمودند اما و ابیک تنبأنه ، ان تصدِ و انت صحیح شیخ تخشی الفقر و تامل البقاء

۱۸) نامگذاری فرزندان با پیشوند عبد و غلام

الف) وهابیان می گویند بر مبنای ان کل من فی السموات و الارض الا اتی الرحمن عبدا مریم /۹۳، این نامگذاری درست نمی باشد.

ب) بندگی و عبد بودن اگر به معنای غیر از پرستش خداوند باشد می تواند به غیر خدا منتسب گردد. مثل عبد در معنای اصطلاحی و فقهی آن و انکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم و امائکم.

ج) هدف از این نام گذاری ها نوعی تشبیه به بندگان قانونی و حکایت از نوعی حقیقت رمزآلود است.

د) عبد در اینجابه معنای مطیع بوده و بندگان و مومنان هم مطیعان خدا و رسول خدا و اولی الامرند. واطیعوالله واطیعوا الرسول واولی الامرمنکم نساء/ ۵۹

منابع

ا- قران کریم

۲- کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن عبدالوهاب تالیف سیدمحسن الامین، منشورات مکتبة الامین

۳- الغدیر فی کتاب و السنة تالیف عبدالحسین احمدالامینی النجفی، دارالکتب الاسلامیة

۴- آیین وهابیت تالیف استاد جعفرسبحانی. دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

۵- وهابیان بررسی و تحقیق گونه ای درباره عقاید و تاریخ وهابی تالیف علی اصغر فقیهی، انتشارات صبا

۶- وهابیت مبانی فکری وکارنامه عملی، آیة الله سبحانی، موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادِ (ع)

۷- الوهابیة والتوحید تالیف علی الکورانی العاملی، دارالسیرة بیروت

۸- الدعوة فی کلمة التوحید تالیف شیخ محمدصادِ آل شیخ مبارک الخطی الصفوانی، دار المصطفی لاحیاء تراث

۹- پیام حکمت و تدوین محمدتقی فخلعی، آموزش اداره کل مبلغان

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:16 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

وهابیگری در بالکان

وهابیگری در بالکان

وهابیگری در بالکان

کشف اردوگاه آموزش تروریستی در دهکده زبران نزدیک سیجنیکا در حدود ۳۰ کیلومتری نووی بازار تنش های موجود را تشدید کرد.

 

کشف اردوگاه آموزش تروریستی در دهکده زبران نزدیک سیجنیکا در حدود ۳۰ کیلومتری نووی بازار تنش های موجود را تشدید کرد. پلیس صربستان چهار مظنون را بازداشت نمود که ادعا می شد مقادیری سلاح، جیره غذایی و دیگر تجهیزات را در اختیار داشتند. دراگان جوسیچ وزیر کشور صربستان اعلام نمود که پلیس صربستان ،اقدامات وهابی ها شامل آزار واذیت جامعه مسلمانان ، جمع آوری سلاح و تاسیس اردوگاه های آ موزشی را به عنوان اقدامی تهاجمی علیه صربستان و تمامی شهروندان آن قلمداد می کند . یک ماه بعد پلیس صربستان در تلاش برای بازداشت متهمان اسماعیل پرنیجچ را به قتل رساند و صافت بکوویچ و سناد را موویچ را بازداشت کرد. این دو نفر مظنون به برپایی اردوگاه آموزشی و دسیسه چینی برای قتل رهبران منتخب جامعه اسلامی وسیاستمداران مسلمان میانه روی نووی بازار بودند. پلیس صربستان اعلام کرد زمانی که می خواست به اقامتگاه اسماعیل پرنتیچ نزدیک شود مورد حمله سگ های شکاری قرار گرفت، به سوی آنان تیر اندازی و نیز نارنجک پرتاب شد .

در نتیجه پلیس نیز تیراندازی نموده پرنتیچ را به قتل رسانده و راموویچ را مجروح ساخت. در پی این حوادث جنبش وهابیگری مورد توجه گسترده سیاستمداران صربستان ، رسانه ها و دیپلمات های خارجی قرار گرفت و در نتیجه حودث دیگری به وقوع نپیوسته است.

متعاقبا وهابیون فعالیت های خود را کمتر کرده اند ولی خطر آنان به طور کامل از بین نرفته است. با آن که اهداف واقعی آنان دقیقا مشخصی نیست ولی شاید ترور مفتی زاکورلیچ یکی از اهداف شان باشد زیرا وهابی ها وی را به ترک دین متهم ساخته اند. محاکمه پانزده وهابی مرتبط با حوادث سندژاک که در۱۴ ژانویه۲۰۰۸ آغاز شده است این ابهامات را روشن خواهد ساخت. متهم اصلی یعنی ننادرا موویچ ادعا کرد که اعلام جرم علیه آنان به خاطر نفرت از اسلام ومسلمانان صورت می گیرد و اینکه هواداران وهابی وی صرفا مسلمانانی معتقد به خداوند هستند . آماج حملات آنان بیشتر زاکوریچ و حامیان وی بودند تا غرب .

این محاکمات گستره اقدامات آنان را تا حدود زیادی مشخص خواهد نمود.

مونته نگرو و مقدونیه

مقامات مونته نگرو نیز به مسئله وهابیگری در بخش سندژاک خود توجه نموده اند. از اواخر دهه ۱۹۹۰ وهابی ها در شهرهای مسلمان نشین پلاف ، رواژجو و بیجلوپولجه ظهور کرده اند. پلیس و هیئت نظارت اتحادیه اروپا اعلام کرده اند که از حضور وهابیون آگاه بودند و فعالیت های آنان را به دقت تحت نظر داشته اند. با اینکه در مقایسه با نووی بازار اقدامات وهابی ها چندان مورد توجه عموم قرار نگرفته است ولی نارضایتی ها در میان جامعه مسلمانان و مقامات حاکم مونته نگرو وجود دارد. با این حال اوضاع مونته نگرو کاملا متفاوت از سندژاک صربستان است. حتی در تیره و تارترین روزهای اوایل دهه ۱۹۹۰ حمله علیه اقلیت مسلمان مونته نگرو کمتر از صربستان بود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ حملاتی بر ضد مسلمانان مونته نگرو و نیز بازداشت و محاکمه رهبران حزب اقدام دموکراتیک مونته نگرو صورت گرفت ولی روابط مسلمانان و مقامات حاکم تا حدود زیادی با ثبات باقی ماند. در پی اختلاف میلو دژاک نوویک با میلوشوویچ و انشقاق در حزب حاکم دموکراتیک سوسیالیست وی تلاش کرد تا یک ائتلاف میلوشوویچ بنا نماید تا بتواند با رئیس جمهور صربستان مخالفت کند. جوامع مسلمان و آلبانیایی به جای منزوی شدن به عامل سیاسی مهمی تبدیل شده اند. مسلمانان با حمایت قاطع از حزب دموکرات سوسیالیست دژاک نوویچ توانستند به قدرت سیاسی در مونته نگرو دست یابند. هواداری آنان از دژاک نوویچ با پاداش ورود به دولت مونته نگرو مواجه شد. علاوه بر این اکثریت مسلمانان مونته نگرو از استقلال حمایت می کردند که در پی رفراندوم ۲۰۰۶ به آن دست یافتند. در نتیجه سازماندهی مجدد نظام سیاسی مونته نگرو در سال ۱۹۹۷ جامعه مسلمانان روابط خوبی با مقامات مونته نگرو بر قرار کردند. در این میان شماری از مسلمانان متعصب به وهابیگری روی آورند ولی نمایندگان و سران جامعه مسلمان مونته نگرو به سرعت اقدامات وهابیون را محکوم کردند. در پی کشف اردوگاه آموزشی وهابی ها در مارس ۲۰۰۷ رافت افندی فجزیچ ، رئیس جامعه اسلامی مونته نگرو به صراحت اعلام نمود آنانی که به اسلحه روی می آورند افرادی هستند که هیچ شناختی ازدین اسلام ندارند و جامعه مسلمانان به هیچ وجه از اهداف آنان پشتیبانی نخواهد کرد. علی رغم بایکوت وهابی ها توسط جامعه مسلمانان مونته نگرو روزنامه vijesti در آوریل ۲۰۰۷ گزارش داد که تعداد وهابی ها در شهر روژاجه بیشتر شده و حوادث نووی بازار بر مسلمانان مونته نگرو نیز تاثیر گذاشته است. در گزارش دفتر امنیت ملی مونته نگرو که در جولای ۲۰۰۷ به مجلس ارائه شد تعداد وهابی های مونته نگرو حدود ۱۰۰ نفر تخمین زده شده است و در حالی که تعداد آنها چندان زیاد به نظر نمی رسد ولی نیاز است تا مقامات مونته نگرو در قبال اوضاع بوسنی و هرزگوین هوشیار باشند چرا که در آنجا موافقت نامه هرگز دیتون نتوانسته جایگاه واقعی خود را پیدا کند و نفوذ تندروی اسلامی در حال گسترش است. همچنین گزارش شده است در حالی که وهابیون در مونته نگرو حضور دارند ولی تلاش آنان برای عضوگیری به واسطه اقدامات جامعه اسلامی محدود شده و جامعه اسلامی توانسته است وهابی ها را از آنجا دور ساخته و تا حدود زیادی منزوی نماید. با این حال دفتر امنیت ملی در دسامبر تائید نمود که آنان اجلاس افراط گرایان اسلامی در سندژاک مونته نگرو را که در آن افرادی از صربستان ،مونته نگرو و بوسنی و هرزگوین حضور دارند زیر نظر داشتند .

اوضاع در مقدونیه که جمعیت نسبتا زیاد مسلمانان و پیشینه ای از درگیری مسلحانه دارد تا حدودی مبهم است. از سال ۲۰۰۱ رسانه های مقدونی زبان گزارش می دهندکه تندروهای اسلامی در این کشور فعالند وحتی مدعی اند که ارتش ملی آلبانی( که نباید با نیروهای مسلح جمهوری آلبانی اشتباه شود) روابطی با اسامه بن لادن و مجاهدین برقرار نموده است. در دسامبر ۲۰۰۷ روزنامه مقدونیه ای vecer ترس را در بین اکثریت غیر مسلمانان بیشتر نمود زیرا تاکید کرد که سه گروه افراط گرای اسلامی طریقت، رز سرخ و وهابی ها در قلمرو مقدونیه فعالیت می نمایند و شماری از وهابیون که تحت نظر القاعده اداره می شوند در مقدونیه در حال آموزش هستند . ارزیابی تعداد تندروها در مقدونیه با توجه به منابع مختلف متفاوت است ولی حضور آنان تنش های موجود در جامعه مقدونیه را تشدید نموده است.

در نوامبر ۲۰۰۷ درگیری های مسلحانه ای مابین پلیس مقدونیه و مبارزان چریک آلبانیایی سابق در روستای برودک در نزدیکی تووتو رخ داد. رمضان تسیتی یکی از رهبران این گروه سابقا با جنبش وهابیت ارتباط داشت و ادعا می شد که در غرب مقدونیه، آلبانی، کوزوو، سندژاک و بوسنی فعالیت می نموده است.

رسانه های مقدونیه همچنین ادعا می کنند که شماری از وهابی ها در درگیری های مقدونیه در سال ۲۰۰۱ شرکت داشتند و این درگیری با امضای توافقنامه Ohrid به طور رسمی پایان یافت. رسانه های محلی در سال های اخیر در مورد اقدامات مستمر وهابیون به گمانه زنی پرداخته اند. گفته می شود که منطقه کامنوو لیپکوو و نواحی گستیوارو تتووو در سال ۲۰۰۵ میزبان گروههای سازمان یافته قوی و منظم وهابی بودند در حالی که در دیگر بخش های کشور نیز آ نان در حال ظهور بودند. وهابیون مقدونیه از حمایت شاخه نظامی خود معروف به محافظین اسلام برخوردار هستند.

مطمئنا از سال ۲۰۰۵ به بعد تنش در انجمن اسلامی مقدونیه افزایش یافته است و آن نیز به نوبه خوداز کشمکش مابین دو گروه اسلامی اسلام تندروی عرب گرا و صوفی گری سنتی تر سرمنشا می گیرد . مفتی های انجمن اسلامی به صورت به اصطلاح سکولار یا اسلام سنتی عمل می کنند. فرقه مفتی زنون بریشا تحت حمایت جنبش وهابیگری تلاش دارد تا موقعیت اسلام تندرو را تقویت نماید. از سوی دیگر گروهی از وهابیون اجلاس شورای مرکزی انجمن اسلامی مقدونیه را مختل ساختند و سپس تعدادی از ائمه جماعات آن را مضروب نمودند و در پی این وقایع تنش در میان مردم منطقه و وهابی ها بالا گرفت.

نتیجه گیری:

در حالی که سیاستگذاران بایستی شدیدا بر یافتن راه حل هایی برای مسائلی همچون بن بست سیاسی در بوسنی و وضعیت کوزوو تمرکز کنند ولی نباید پدیده وهابیگری در این منطقه را نیز نادیده بگیرند. جنبش وهابیت در سرتاسر منطقه مذکور از لحاظ عددی اندک است و تهدیدی فوری برای امنیت منطقه ایجاد نمی کند. در مورد این پدیده وضعیت این منطقه منحصر به فرد نیست زیرا گروه های وهابی در تمامی کشورهای اروپا حضور داشته و فعالیت می کنند. از این گذشته احتمال اینکه مسلمانان منطقه از ایدئولوژی و اهداف افراط گرایان اسلامی پشتیبانی کنند بسیار اندک است علاوه بر اینها فرهنگ وهابیگری در تعارض شدید با اشکال سنتی اسلام در بالکان قرار دارد.

با این وجود نفوذ فزاینده جنبش وهابیگری در طول ده سال گذشته را نمی توان و نباید نادیده گرفت گرچه وهابیون از نظر عددی در اقلیت قرار دارند خطر عینی و تهدید موهوم آنان اهمیت دارد.

به عنوان مثال در موازنه قومی شکننده سندژاک تصور وهابیت به خودی خود یک عامل بی ثبات کننده به شمار می آید. از نظر مقامات امنیتی صربستان و مونته نگرو وهابیگری یک خطر روشن و قریب الوقوع است واین تصور می تواند وهابیت را از یک مسئله صرفا سیاسی به یک موضوع امنیتی تبدیل کند. رشد مداوم وافزایش نفوذ آن (بویژه در میان جوانان) بایستی به دقت مورد بررسی قرار گیرد. ادعای وهابیون مبنی بر اینکه آنان با ناسیونالیسم، رباخواری ، ابتذال و مصرف الکل مخالفند و فقط حاکمیت الهی را قبول دارند برای جوانان مسلمانی که از فساد سیاستمداران کشورشان خسته شده اند پیامی جذاب و نیرومند محسوب می شود.

تهدید مهمتر نفوذی است که وهابیون می توانند در میان نسل های آینده به دست آورند. با به چالش کشیده شدن ذات میانه روی اسلام بالکان توسط تنگ نظری وهابیت روابط با ثبات بین مسلمانان مورد تهدید واقع شده است. وهابی ها ائمه جماعت میانه رو را فاسد دانسته و آنان را به خاطر ایجاد روایتی از اسلام که از دیدگاه وهابیون طبق تفسیر آنان از قرآن صحیح نمی باشد مقصر قلمداد می کنند. در نتیجه مشاجره مابین امامان جماعت میانه روی بوسنی، صربستان و مونته نگرو با وهابیون فعال در این کشورها افزایش یافته است به عنوان نمونه افرادی که در نووی بازار دستگیر شدند بیشتر در پی قتل ائمه جماعات میانه رو و سیاسیون محلی بودند تا اهداف غربی. این استراتژی محلی گرچه مستقیما تهدید را متوجه کل منطقه نمی سازد ولی جوامع اسلامی محلی را به خطر می اندازد. گرایش اصلی این جوامع میانه روی است و این میانه روی باید تا جایی که امکان دارد تحت حمایت قرار گیرد. رشد اقتصادی منطقه تا حدود زیادی میزان انسجام و ثبات اجتماعی را معین می نماید. در جایی که افراط گرایی دینی وجود دارد حتما در آنجا ناآرامی اجتماعی، فقدان فرصت های شغلی و معضلات مرتبط نیز مشاهده می شود.

بنابراین حمایت و نه منزوی نمودن اکثریت مسلمانان میانه روی منطقه بسیار اهمیت دارد. حتی تمامی گروه های وهابی نیز به عملگرایی سیاسی متعهد نیستند و طرفدار آموزه وهابیگری بودن به معنای شرکت در اقدامات بی ثبات کننده نمی باشد. بسیاری از اینها افرادی مذهبی بوده و مشارکت سیاسی چندانی ندارند. تعریف وهابی ها به عنوان تروریست در گزارش های رسانه های عمومی به احتمال زیاد احساس بدگمانی ایجاد نموده، این جنبش را زیرزمینی ساخته، اکثریت میانه رو را تضعیف کرده و فقط به افراط گرایان کمک می نماید. از سوی دیگر این گونه برداشت ، این استدلال صرب های بوسنی را تقویت می کند که مسلمانان بنیادگرایانی هستند که نمی توان در قدرت با آنان شریک شد یا این ادعای ملی گرایان صرب که مسلمانان سندژاک ستون پنجم بالقوه ای هستند و یا این ادعا که کوزوو می تواند به یک کشور بنیادگرای اسلامی تبدیل شود،تهدیداتی وجود دارد ولی تعریف روشن و تدوین استراتژی هایی برای مقابله با آنها می تواند کارساز باشد. با هوشمندی و نکته سنجی می توان نیروهای اهریمنی را تضعیف و ریشه کن نموده و از نیروهای میانه رو حمایت کرد. آرامش نسل های آینده بالکان به حصول این اهداف بستگی دارد .

کنت موریسون

ترجمه : یعقوب نعمتی وروجنی

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:12 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

شبيه ترين فرد به رسول خدا

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:10 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

فواید زیارت کربلا در دنیا و آخرت

فواید زیارت کربلا در دنیا و آخرت

فواید زیارت کربلا در دنیا و آخرت

در طول تاریخ انسانهایی بوده و هستند که پس از مرگشان، زندگی و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه شان ادامه یافته است.

 

در طول تاریخ انسانهایی بوده و هستند که پس از مرگشان، زندگی و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیتهای الهی، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است و در این میان، زیارت مشهد حسینی از ویژگیهای برجسته ای برخوردار است. آنانکه توفیق پیدا می کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف می شوند، روی به آستان امام حسین (علیه السلام) آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت می گرایند. اینگونه تربیت اجتماعی و یک چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب، برای هیچ ملتی از ملل گیتی میسر و مقدورنیست. شیعه، امام را مقرب درگاه خدا می داند و با توسل به او قربی به خدا پیدا می کند، همانطور که در قرآن مجید فرمود:«به سوی او وسیله بگیرید» (۱) امام را وسیله الهی می داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدی از ابعاد زیارت است که زائر از این طریق خود را به درگاه الهی نزدیک می کند، و پیشوایان ما وعده فرموده اند که از زائران خود دستگیری کنند.

تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات، این مطلب را به خوبی روشن می سازد که امامان در صدد ساختن انسانهای مومن و متعهد بوده اند، لذا به آنها تعلیم داده اند که در زیارت امام حسین (علیه السلام) از خداوند بخواهند که زندگی و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دنیا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد، و مماتی ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنی معحکم فی الدنیا و الاخره». اکنون به آثار و برکاتی که زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) به دنبال دارد می پردازیم:

۱ آرامش بخشیدن به زائر: قبل از آنکه به آثار و برکاتی که برگرفته از روایات اسلامی است اشاره کنیم، این نکته لازم به ذکر است که زیارت مرقد شریف امام حسین (علیه السلام) مانند سایر ائمه، به مردمان و زیارت کنندگانش، نوعی آرامش و اطمینان می بخشد. در این عصر که انسان را موجودی مضطرب می نامند، و پیوسته دست به گریبان با پدیده هایی چون تردید، ناکامی، تشویش، ترس و ناسازگاری با محیط و زندگی ماشینی است و نمی تواند از اضطراب در امان بماند، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است که به انسان آرامش خاطر می دهد.

۲ در امان خدا بودن :به امام صادق (علیه السلام) عرض کردند: کمترین اثری که برای زائر قبر امام حسین (علیه السلام) وجود دارد، چیست؟ فرمود: «کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ می کند تا به سوی اهل خویش برگردد ،و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود» (۲).

۳ برآورده شدن حاجات و دفع پریشانی:امام صادق (علیه السلام) فرمود: «همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمی آید مگر آنکه خداوند از او دفع پریشانی نماید و حاجتش را برآورد»(۳).

۴ زیادتی در عمر و رزق: امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (علیه السلام) امر کنید، زیرا زیارت او موجب فزونی در رزق و طول عمر و دفع بلایا و ناگواریها می شود»(۴).

۵ آمرزش گناهان: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر کس حسین (علیه السلام) را زیارت کند در حالی که عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خدای سبحان ،گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد»(۵).

۶ محسوب نشدن ایام زیارت از عمر زائر: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «همانا ایام زیارت زائران حسین بن علی (علیه السلام) از عمرشان محسوب نگشته و جزو حیاتشان به شمار می آید»(۶).

۸ عنایت و توجه سیدالشهدا (علیه السلام):امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حسین در نزد پروردگارش ... به زائرانش نظر می کند. او نگاه می کند که چه کسی برای آن حضرت گریه می کند، پس برای او طلب آمرزش کرده و پدرانش را می خواند تا برای آن زائر دعا کرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند. سپس امام (حسین) می فرماید: اگر زائر من می دانست که خدا چه چیزی برای او عطا می فرماید شادی او بیشتر از جزع و بی تابی وی می گردید»(۷) و امام حسین (علیه السلام) فرمود: «هر کس مرا در زندگانی اش زیارت کند، پس از مرگش بازدیدش خواهم کرد»(۸).

۹ خیر و برکت زیاد :امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اگر مردم می دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (علیه السلام) وجود دارد، برای زیارت کردنش با یکدیگر رقابت می کردند، و هر آینه اموالشان را برای رفتن به زیارتش می فروختند»(۹). و امام باقر (علیه السلام) فرمود: «اگر مردم می دانستند که زیارت قبر شریف حسین (علیه السلام) چه مقدار فضیلت و برکت دارد، از شوق زیارت جان می سپردند و نفسهایشان از شدت حسرت بند می آمد»(۱۰).

۱۰ برابری زیارت قبر حسین (علیه السلام) با حج: عبدا... بن عبید انباری گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: همه ساله وسایل تشرف به حج برایم فراهم نمی شود. فرمود: «چون قصد حج نمودی و اسباب برایت فراهم نگشت، به زیارت قبر حسین (علیه السلام) برو، که یک حج برایت نوشته می شود و چون قصد عمره نمودی و وسایل مهیا نشد، عزم زیارت قبر حسین (علیه السلام) نما، که یک عمره برایت منظور می شود»(۱۱) .

۱۱ نام زائر در اعلی علیین ثبت می شود :امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین (علیه السلام) برود در حالی که عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلی علیین می نویسد»(۱۲) .

۱۲ غرق شدن در رحمت الهی :از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: ثواب کسی که قبر امام حسین (علیه السلام) را زیارت کند، در حالی که کبر و غرور نداشته باشد چیست ؟ فرمود: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته می شود. اگر شقی باشد، سعید نوشته می گردد، و پیوسته در رحمت الهی غوطه ور خواهد بود» (۱۳).

منابع در دفتر روزنامه موجود است

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:6 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]

ای علی که جمله عقل و دیده ای

ای علی که جمله عقل و دیده ای

ای علی که جمله عقل و دیده ای

نگرشی بر عرفان شیعی و مقام امیرالمومنین(ع)

 

عرفان اسلامی بویژه تفکر شیعی و نگرش ژرف برخاسته از آن دارای مبانی محکم و عمیقی است که در طول ازمنه گوناگون به السنه مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

 

یکی از این مبانی بعد از اقرار به توحید الهی، معاد و نبوت خاتم انبیاء(ص) بحث در امر ولایت و باطن عمیق و ژرف آن است. ولی از دیدگاه عرفان اسلامی در جامعه، وظیفه ای فراتر از اداره آن جامعه را به عهده دارد و آن هدایت باطنی نفوس آحاد جامعه است به سوی رستگاری و ولی کامل برحق نماینده و خلیفه خداوند است روی زمین و منبع فیضی که خود متصل است به منبع فیاض عالم و اوست که انوار الهی را جذب و بر نفوس مردم ساری و جاری می سازد. این مفهوم عمیق که برخاسته از الهیات خاص و غنی اسلامی ـ شیعی است، نوعی از توحید را متجلی می سازد که در آن توجه به اشراقات معنوی و فیوضات الهی می شود که از آن به توحید اشراقی نام می برند، یعنی عارف شیعی با این که واقف است درجات روحانی و معنوی بر عالم غیب حاکم است و مراتب غیبی، هریک وظیفه و امری را مرعی می باشند با وجود این باور دارد ورای تمامی این مراتب، ذات بی مثال حضرت احدیت موجود است که در هیچ فهم و وهمی نگنجد و کسی را یارای درک آن نیست.

 

با این مقدمه کوتاه معلوم شد تفکر عرفانی شیعی حول محور انسان کامل و خلیفه خداوند می گردد و با وجود توجه تام و تمام به توحید الهی، وجود انسان کامل را برای راهنمایی در مسیر قرار گرفتن جامعه و آحاد آن بر طریق توحید لازم می شمارد که البته این فلسفه در ارسال رسل نیز همان معنا را دارد که پیامبران از طرف حضرت حق مامورند مردم را به سوی حقیقت ازلی و ابدی راهنمایی کنند؛ چون طبق آموزه های عرفانی ولایت باطن نبوت معرفی شده پس وظیفه ولی برحق و معصوم نیز هدایت باطنی و ظاهری آحاد جامعه است به سوی سعادت حقیقی و کمال انسانی؛ اما نه در چهارچوب نبوت بلکه در جهت شریعت نبوی. از دیدگاه شیعی کسی حائز این مقام تواند بود که تمام مراتب هستی را در نوردیده باشد و به مرتبه انسان کامل و حقیقت محمدیه(ص) که نقطه اوج کمال و تجلی تامه انسان معنوی و کامل است، نایل آمده باشد که در این وادی کسی را به حد و اندازه روحانی امیرالمومنین علی(ع) نتوان یافت. علی(ع) که از کودکی تحت تربیت روحی و جسمی خاتم النبیین(ص) قرار گرفته مفاهیم عالیه اسلام و بواطن روحانی قرآن و شخص محمد(ص) را با روح و جان ادراک کرد و به چنان معنویتی دست یافت که توانست جوهر ولایت مطلق را از باطن نبوت ادراک و جذب کند تا پس از اتمام دور نبوت دور ولایت مطلق در وجود حضرت و یازده سلاله پاکش متجلی شود.

 

از این رو سخنان حضرت که نشانگر شخصیت گوینده آن است سنگین، استوار و ژرف است که قسمتی در نهج البلاغه گردآوری شده و حاکی از اندیشه ای بلند و معنویتی عمیق است که در برخی اوقات قلب واژه را می شکافد و از باطن کلمات نورانیت آن بیرون می تراود و خواننده را حیران می کند. برای نمونه خطبه اول نهج البلاغه که در آن حضرت توحید باری تعالی را وصف کرده اند یکی از زیباترین کلام هاست که به گوش جان عالم شنیده شده است. حضرت می فرمایند: «ابتدا و اساس دین معرفت اوست[منظور خداوند عالَم است] و کمال معرفت تصدیق اوست و کمال تصدیق او توحید اوست و کمال توحید اخلاص برای اوست و کمال اخلاص نفی صفات از اوست به گواهی این که هر صفتی غیر موصوف است و هر موصوف همانا غیرصفت....الخ» این گونه بیان نافذ و مستحکم، در بردارنده توحیدی ژرف و بی شائبه است که فقط می تواند از زبان صاحب ولایت لباس عبارت پوشد.

 

برخی سخنانی که حضرت به شاگردان صدیق و اصحاب سر خویش تعلیم فرموده اند یا پاسخی در جواب پرسش های ایشان داده اند، بسیار عمیق و جاذب است، گویی هنگام ادای سخن تمام پرده های مادی از دیدگان حضرت کنار می رود و حقیقت جلوه گر می شود و شاید از این روست که فرموده اند: «اگر تمام پرده های غیب کنار رود، ذره ای بر ایمان من افزون نشود»؛ یکی از این سخنان گهربار و ژرف در پاسخ پرسش کمیل بن زیاد درباره چیستی حقیقت است که عرفای بسیاری تفاسیر شگرف بر آن نوشته و معانی بس زیبایی از آن استخراج کرده اند که از آن می توان به سیدحیدر آملی صاحب کتاب «جوامع الاسرار» اشاره کرد.

 

ژرفای سخنان حضرت امیر به گونه ای است که هر شنونده را مجذوب خویش می کند و حقیقت را متجلی می سازد و معنویت نهفته در آن، چنان است که هانری کربن، فیلسوف شهیر را وادار می کند این گونه درباره این سخنان اظهارنظر کند: «چنین متنی به تنهایی کافی است برای اثبات این که تعلیم ائمه(ع) منبع حکمت شیعی، آدمی را در محضر چیزی قرار می دهد که همانقدر با جدل متکلمان متفاوت است که با روش استدلالی فیلسوفان یونانی مآب(فلاسفه) و بی تفاوتی متدینان زهدمآب به معرفت و در اینجا بحث درباره تعلیم ویژه ای است که نزد ما غربی ها به هنگام بحث و بررسی درباره اسلام به طور کلی خیلی کم مورد توجه قرار گرفته است... زیرا درک ما از معنای ولایت[یا ارشاد معنوی] را از کف داده ایم. علمی را که امام تعلیم می دهد مولفان [شیعی] ما علم ارثی توصیف می کنند. این علم میراثی است که نفس به اندازه قابلیتش مستحق آن است.»

 

این معنویت تامه که گوشه ای از آن در عبارت آمد، سبب شد قاطبه ایرانی جذب اسلام و تفکر شیعی شده و مولا علی(ع) را اسوه و الگوی خویش قرار دهند و سیره و صفات والای حضرت را نصب العین سازند و ره آورد این شناخت باعث شد تجلیات معنوی و الهی که ارمغان وجود پاک محمدی(ص) و علی(ع) بود بر فکر و جان ایرانیان تابیده و شعاع آن چنان حجاب ها را بدرد که طالبان علم معنوی را از این دیار تا به بلندای حقیقت کشاند و اندیشه ایرانی را تا عمق بواطن مبانی اسلام سوق دهد و تابش شعاع همین معنویت است که عرفای این سرزمین زبان به وصف علی(ع) گشوده اند و استمداد از باطن ایشان کرده اند، نمونه بارز و زیبای این امر مولوی است که در داستان جنگ حضرت با عمروبن عبدود به زیباترین وجه ممکن روی سوی معنویت علی(ع) می کند:

 

ای علی که جمله عقل و دیده ای

 

شمه ای وا گو از آنچه دیده ای

 

نیز قاضی سعید قمی از شاگردان برجسته حکیم ملارجبعلی تبریزی در شرح یکی از احادیث امیرالمومنین(ع) می نویسد: «انسان کامل قلب عالم است» و شک نیست که همانا علی(ع) اکمل کاملان است و او نفس رسول الله است و نور او.»

 

اما بزرگواری، مردانگی و روح بلند علی(ع) نه چیزی است که در وصف آید و آنچه به انحای گوناگون بیان شده است فقط گوشه ای از حقیقت وجود علی(ع) است و چنان است که پیامبر(ص) فرمود: «علی، تو را نشناخت مگر خدا و من.»

هوشنگ شکری

[ پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, ] [ 11:6 ] [ محمد علي خدابنده لو ]
[ ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد